انرژي درماني چيست و چه جايگاهي دارد؟

انرژي درماني چيست و چه جايگاهي دارد؟

بعد مهنوي و روحاني آدمي ” در تمامي عمر وي بصورتي جذاب و اسرار اميز بوده است . اين جذابيت در تمامي افراد با گرايشهاي و جهان بيني هاي متفاوت وجود دادرد و هيچ گه تازگي خود را از دست نداده است . با تبلور تكنولوژي در زندگي و افزايش مشغله ها ” فاصله ادمي تا اين بعد بيشتر گرديده . اما هيچ گاه كا ملا فراموش نگرديد ” به طوري كه انسان كنجكاو حتي از اين ابزار نيز براي كشف و تجربه و بيشتر در درون خود كمك گرفت. نمونه بارز آن ساخت فيلم هاي تخيلي است .اين فيلم ها زمينهاي رشد براي بسط و گسترش كامل آرزوها ي دست نيافتني بشر.

بزرگترين خصيصه دنياي متافيزيكي ” نا شناخته بودن است.در مورد دنيا حرف و قصه زيادي گفته شده است و در نقاشي ها و ساير آثار هنري نيز بروز يافته است . اما فقدان تجربيات عملي به گونه اي آن را دست نيافتني كرده است. آدمي به تكنولوژي توانسته در كره ماه هم قدم بگذارد.

اما هنوز از تردددر دنياي اندروني خود بازمانده است.بديهي است آشنايي عملي با اين دنيا گام بزرگي در شناسايي بيشتر آن و نهايتا خود شناسي خو اهد بود . يكي از بزرگترين شاخص هاي دنيا وضعيت سلامتي و بيماري ماست .

بيماري ها ي ما تظاهرات بيروني اتفاقاتي است كه در درون ما روي داده اند . تصور خعموم از بيماري ها و درد هاي مختلف ” مطلوب نيست . در نتيجه به محض ا بتلا ” كوشش مي شود تا به هر طريقي آن درد و بيماري خاتهه يابد .اين تجعيل به حدي

مي تواند زياد شود كه عملا به سركوب آن بيماري بيانجامد .بديهي است سركوب بيماري زمينه بروز بيماري هاي مهلك تر خواهد گرديد.

با ظهور فيزيك مدرن ” انقلابي عظيم در دانش فيزك وبا لطبع در اذهان انيشمندان ايجاد شد. ذهن منطقي آدمي در لحظه اي تمامي يافته هاي خود را به گونه اي ديگر ديد . هيچ چيز آن گونه كه تا به حال ما فكر مي كرديم نبود .اصبل عدم قطعيت ها يزنبرگ به سادي به هر ماهيت با رابطه اي پوزخند ميزد . اين حادثه در ابتدا خوشايند نبود ” هر چند كه جامعه دانش مجبور به پذيرفتن آن بود . پس از اندكي ” روابط جديدي در دنيا بر پايه اين يافته هاي جديد نمايان شد . روابطي كه توجيه كننده بسياري مسايل بود.

دانش مدرن ما را با دنياي انرژي آشنا كرد . دنيايي كه اساس هستي بر آن بنا شده است . البته دانش جديد تنها قادر به درك شمه اي از اين درياي بي كران گرديده است . هنوز هيچ دستگاه يا سنسور مكانيكي ساخته نشده است كه بتواند آن گونه كه يك انسان با شعور / هستي/ انرژي يا حتي مزه غذا را مي فهمد , أن را توصيف كند . در نتيجه هر چه كگه در دانش پيش مي رويم بيشتر به سمت خود و نيروهاي دروني كشيده مي شويم . اين خود شناسي گام بزرگي در بررسي و تاثير گذاري بر مهمترين شاخصه تغيير در يك انسان – يعني بيماريهاي وي – بود و ما را با علوم كهن پيوند داد . هنر باستاني شفا در اغلب اديان , آيين ها و قومهاي كهن به شكلي فراگير , به كار گرفته شده است . بارزترين شيوه دعا است. و راه اي ديگري شبيه گياه درماني , زار درماني , مغناطيس درماني , آب درماني , طب سوزني , ما ساژ درماني , خنده درماني , رقص درماني انرژي درماني , روان درماني , كريستال درماني , هاله درماني و ….. نيز با هزار نقش و رنگ در اقوام مختلف ديده شده است . در مورد انرژي دزماني حرف ها و حديث هاي زيادي نقل شده است .افراد و گروه هاي مختلفي بنا بر دلايل گوناگون نظرات متفاوتي راجع به آن داشته أند . هر چقدر جامعه سنتي تر باشد از تغيير گريزان خواهد بود از تغيير گريزان خواهد بود برخي هم آن را مستقيما به پزشكي و دخالت در درمان بيماري ها ربط مي دهند , اما پيام واقعي اين است كه (( واقعي اتي پيرامون زندگي كنوني ما و جود دارد كه جزيي از وجود ماست .شناخت اين واقعيتها كمك ميكند بهتر زندگي كنيم.))

انرژي حياتي مفهومي قرار دادي است . براي بيان ماهيت آن مي توان مقايسهاي انجام داد . اگر يك انسان , يك درخت و پرنده را دريك مجموعه قرار دهيم , همگي زنده بوده و داراي شعور هستند . همچنانكه يك ساعت مچي , يك هواپيما و يا مداد را نيز دز يك مجموعه قرار دهيم مي توان گفت كه همگي فاقد شعور و حيات هستند . آنجه كه در يك درخت وجود دارد در ساعت مچي چرخان وجود ندارد كه موجودات زنده را از اجسام بي جان جدا مي كند (( انرژي حيات )) ناميده مي شود .

بيماري هر گونه تغيير بهم ريختگي در اين انرژي حياتي – چها ز لحاظ كيفيت و چه كميت – مي باشد . تمامي هنر يك درمانگر بازگرداندن دوباره نظم و تعادل به آن است . اين تعادل جديد ((سلامتي)) نام گرفته است .موسيقي , هنر , ورزش , عبادت , و كار كردن باعث بهبودي ميشود.

نتيجه نهايي اين است كه به هيچ وجه كاري خارق العده نبوده و جزئي از مكانيم طبيعي رفتار هاي أدمي در قبال يك ديگر مي باشد.

نتیجه نهایی آن است که این امر به هیچ وجه کاری خارق العاده نیست و نبوده و جزئی از مکانیسم رفتار های آدمی در قبال یکدیگر می باشد.

و حالا سوالاتي كه ممكن است پس از اين موضوع از خود مي پرسيد.

1- بيماري ها چه هستند؟

2- چرا پديد مي آيند؟

3- چرا برخي بيمار هستند؟

4- چرا كساني ديده ميشوندكه سالها ست بيمار نشده اند و چرا بيماري هاي لاعلاج گريبانگير برخي مي شود ؟

بيماري هر گونه تغيير بهم ريختگي در اين انرژي حياتي – چها ز لحاظ كيفيت و چه كميت – مي باشد.

براي درك بيماري ,عوامل داخلي و خارجي يا عوامل ظاهري و باطني بيماري را بايد در نظر داشت .منظور از عوامل خارجي دسته اي از عوامل فيزيكي يا طبعيي مانند ميكروب ها , سو’ تغذيه, سموم, آلايندها, عدم تحرك بدني , عادات بد تنفسي ومصرف آب ناكافي هستند كه باعث بيماري مي شوند . منظور از عوامل داخلي آن دسته عوامل عاطفي و مرتبط با انرژي مانند: احساسات منفي , منفي گرايي , بداخلاقي , عصباني شدن , نفرت , حسد ,غيبت ,غصه خوردن و……..هزاران موارد ديگر كه به روحييه عادم خشه وارد ميكند .كه اين عواملي و هزاران عوامل ديگر باعث انسداد كانل هاي انرژي , كاهش و انباشتگي انرژي هاي كثيف و اختلال در عملكرد چاكراها وغيره مي باشد .

چاكراها مراكز انرژي در حال چرخش ,بخش هاي بسيار مهمي از كالبد انرژي هسنتد .همانند كالبد فيزيكي كه از اعضاي حياتي و كم اهميت تر تشكيل شده , كالبد انرژي نيز داراي چاكراها اصلي و فرعي مي باشد. كه اعضاي اصلي و حياتي كالبد فيزيكي را كنترل مي كنند كه انرژي حياتي را براي بدن تامين مي كنند واگر اين نيروگاه ها به خوبي كار نكنند اعضاي حياتي ضعيف يا بيمار مي شونند ,زيرا براي درست كار كردن انرژي حياتي كافي ندارند.

چاكراها چند وظيفه مهم دارند كه عبارتند از…

1- جذب انرژي و توزيع در بخش هاي مختلف بدن

2- كنترل و تقويت و مسوليت درست كار كردن تمام كالبد جسماني

3- بعضي چاكراها مراكز استعداد هاي رواني هستند.

در فرصت هاي بعدي بيشتر در مورد چاكراهاي اصلي ,نحوي فعل سازي آنها , كاربرد , نحوي كار كردن آنها و وظايف چاكراها بيشتر توضيح خواهم داد. با توضيح هايي كه داده شد بايد ديگر فهميده باشيد كه بيماري چيست , چگونه به وجود مي آيد و…….

شفای پرانیک ” بر مبنای ساختمان کلی بدن انسان استوار است . کالبد انسان در واقع از دو بخش تشکیل شده است : (( کالبد جسمانی قابل رویت )) و ((کالبد انرژی غیر قابل رویت )) که کالبد بیوپلاسمیک هم نامیده می شود .

ماهيت‌ انرژي درماني

آنگاه‌ خداوند آدم‌ را از خاك‌ سرشت‌، سپس‌ در بيني‌ آدم‌ روح‌حيات‌ دميد، به‌ او جان‌ بخشيد و آدم‌ موجود زنده‌اي‌ شد.

– سفر پيدايش‌ 7:2

ما بخش‌ عمدة‌ نيروي‌ كي‌ يا انرژي‌ حياتي‌ خود را از هوايي‌ كه‌ تنفس‌ مي‌كنيم‌ به‌ دست‌مي‌آوريم‌.

هر موجود زنده‌اي‌ به‌ تنفس‌ وابسته‌ است‌ و فقدان‌ تنفس‌ به‌ معني‌ فقدان‌ حيات‌ است‌. ازاولين‌ گريه‌ يك‌ نوزاد تا آخرين‌ دم‌ يك‌ انسان‌ در حال‌ مرگ‌، جز رشته‌اي‌ از نفس‌كشيدن‌ها هيچ‌نيست‌.

با هر فكر، با هر اراده‌ يا حركت‌ هر عضله‌اي‌، انرژي‌ حياتي‌ رابه‌طور مداوم‌ تخليه‌ مي‌كنيم‌، در نتيجه‌ جايگزيني‌ مجدد و مداوم‌ آن‌ضروري‌ است‌. اين‌ كار با تنفس‌ و ساير تمرين‌ها و ورزش‌هاي‌ سالم‌صورت‌ مي‌گيرد.

شفاي‌ پرانيك‌، بر مبناي‌ ساختمان‌ كلي‌ بدن‌ انسان‌ استوار است‌. كالبد انسان‌ درواقع‌ از دوبخش‌ تشكيل‌ شده‌ است‌: «كالبد جسماني‌ قابل‌ رؤيت‌» و «كالبد انرژي‌ غير قابل‌ رويت‌» كه‌كالبد «بيوپلاسميك‌» هم‌ ناميده‌ مي‌شود. كالبد جسماني‌ قابل‌ رؤيتي‌، همان‌ بخشي‌ است‌ كه‌ما مي‌بينيم‌، لمس‌ مي‌كنيم‌ و بسيار با آن‌ آشنا هستيم‌. كالبد بيوپلاسميك‌، كالبد انرژي‌درخشان‌ غير قابل‌ رويت‌ است‌ كه‌ در كالبد جسماني‌ قابل‌ رويت‌ هم‌ نفوذ مي‌كند و چهار تاپنج‌ اينچ‌ ماوراي‌ آن‌ امتداد مي‌يابد. روشن‌بين‌ها آنرا به‌طور سنتي‌ كالبد يا بدل‌ اتري‌ مي‌نامند

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در سلامتی

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق