انرژی درمانی: گذشته و حال

انرژی درمانی: گذشته و حال
اعتقاد به شفا توسط لمس در فرهنگها, تمدنها و مذاهب شرقي بويژه مذهب تشيع و بوسيله بزرگان و اولياء ديني, ريشه هاي ديرينه دارد. لمس اولين حسي است كه در جنين انساني(در حدود هشت هفتگي) ايجاد مي شود, تكامل يافته ترين حس در بدو تولد و تنها حسي است كه به بيش از يك محرك واكنش نشان مي دهد. اهميت لمس در حفظ سلامتي تا جايي است كه شيوع اپيدمي ماراسموس در اردوگاههاي كودكان در طي جنگ جهاني دوم كه در برخي از پرورشگاهها بدون هيچگونه علت تغذيه‌اي و عفوني تا 100% مرگ و مير ايجاد كرده بود، به محروميت لمسي نسبت داده شد و مشخص گرديد كه در محروميت از لمس جذب مواد غذايي صورت نمي گيرد.

لمس چيزي بيش از دستوري سيستماتيك بافت نرم و تحريك پايانه هاي عصبي است. در حقيقت يك فاكتور انساني نيز در آن دخالت دارد. كريجر معتقد است براي آنكه لمس كاملا مفيد و شفا دهنده واقع شود، درمانگر بايستي به مددجوي خود «توجه محض[1]» و «قصد كمك[2]» داشته باشد. به نظر می رسد که عمل « توجه» نقشي در درمان ايفا مي كند. بنابراين تفكر، دولورس كريجر پروفسور پرستاري از دانشگاه نيويورك در دهه 1970 فرم سازماندهي شده اي از لمس را با نام «لمس درماني »,يا «لمس با نيت[3]» و يا «لمس مغناطيسي[4]» با الگو گرفتن از روش قديمي “دست گذاشتن”[5] در طب سنتي چين و بر اساس مدل پنداشتي راجرز تدوين نمود.
مدل راجرز[6] تركيبي است از تئوري حوزه كوانتومي فيزيك و تئوري سيستم هاي عمومي برتالنفي و بر کليت وجود انسان به عنوان يک سيستم انرژتيک باز, که به صورت دائم و دو جانبه با محيط خود در حال تعامل است, تأکيد مي کند. وي معتقد است كه انسان در يك حوزه انرژي قرار دارد و فراتر از يك جسم فيزيكي محض مي باشد .
حوزه انرژي[7] اطراف بدن انسان يا بيوفيلد[8] در فرهنگهاي مختلف به نامهاي متفاوتي از قبيل پرانا[9], كاي [10]اورا[11], انرژي بيوپلاسمي و بيوپلاسما[12], شناخته شده است. اين حوزه حاصل مجموعه تشعشعات بدن و برآيند تاثيرات كليه شارژهاي الكتريكي منبعث از متابوليسم و فعاليتهاي شيميايي مداوم بدن مي باشند و با تكنيك هاي خاص آزمايشگاهي مي تواند اندازگيري, عكسبرداري و حتي با تمرين و ممارست لمس شود.
تاريخچه استفاده از انرژي در درمان بيماريها در كنده كاري هاي باستاني, سنت ها و نوشتجات قديمي بويژه فرهنگ شرقي به 4000 سال پيش بر مي گردد. بقراط از بيوفيلد به عنوان “نيرويي كه از دستهاي بسياري از مردم جريان پيدا ميكند” نام برده است. در اواخر قرن هيجدهم مسمر[13] پزشك اتريشي كه تحت تاثير طب مغناطيسي قرار گرفته بود, دريافت كه آهنربا مسئول واقعي درمان نيست بلكه با تشبيه بدن انسان به يك آهنرباي بزرگ از بيوفيلد به عنوان مغناطيس جانوري يا انرژي هوشمند [14]نام برد كه بايستي جهت ايجاد بهبودي در بدن كنترل و يا رها گردد. وي متوجه نوعي پديدة جاذبه و دافعه در اطراف بدن شبيه حس ايجاد شده در زمان كار با آهنربا گرديد و با اعتقاد به تشعشع مغناطيس جانوري از طريق دستها, دست انسان را به تنهايي براي ايجاد تاثير كافي دانسته, استفاده از آهنربا را به كلي رد كرد.
منظور از انرژي هوشمند شكل حوزه انرژي است كه در فراسوي بدن بيمار گسترش داشته و توسط كف دستهاي درمانگر لمس مي شوند. در صورت سلامتي الگو باز و قرينه است و به شكل گرما, نرمي و يا نوسانات ملايم لمس ميشود. در غير اين صورت لمس انرژي در شرايط عدم تعادل به صورت احتقان, فشار, گرما, سرما, بلوك, كشش, سكون يا گزگز و مورمور خواهد بود. حوزه انرژي هر انسان بسته به درجه ثبات ذهني و رواني فرد تغيير مي كند. بر اساس متون مربوط به يوگا جريان انرژي حياتي تابع كنترل تفكر فرد است. لذا افكار ما بر حوزه انرژي و آن نيز به نوبه خود بر جسم و سلامتي بدن تأثير مي گذارند. به اين ترتيب تعهد قوي و اراده درمانگر براي كمك به بيمار كنترل معيني را بر تشعشع انرژي حياتي فراهم ميكند.
لمس درمانی يك هنر درماني تمركزي است كه در آن درمانگر با فرمی از هوشياری تمرکزی از دستان خود به عنوان کانون جهت ايجاد تعادل و هماهنگی در حوزه انرژی دو جانبه بيمار – محيط استفاده می کند. لذا هدف لمس درمانی تحريک توانايی طبيعی بدن برای ترميم خود از طريق ايجاد تعادل و هماهنگی در جريان انرژی می باشد.
درمانگران لمس درمانی معتقدند كه مهارت لمس شكل حوزه انرژي و رفع اختلالات آن يک« توانايی بالقوه[15]» وذاتي[16] وجود انسان است و هر فردي مي تواند با تمرين و ممارست آنرا فرا گيرد. از آنجا كه بيوفيلد تا فاصله حدود 45-30 سانتي متري از سطح بدن گسترش پيدا ميكند، بين قراردادن دستها بصورت مستقيم بر بدن و يا با فاصله كمي از آن، تفاوت واقعي وجود ندارد. در هر دو صورت بيوفيلد درمانگر با بيوفيلد بيمار تلاقي پيدا مي كند, و لمس درماني به هر دو صورت تماسي و غير تماسي قابل اجراست.
امروزه لمس درماني در بيش از 100دانشكده پرستاري در غرب و ايالات متحده تدريس مي شود و توسط انجمن پرستاران آمريكا[17](A.N.A.) ، جامعه ملي پرستاران[18]،(N.L.N.) انجمن پرستاران كل نگر آمريكا [19] (A.H.N.A.)، به رسميت شناخته شده است. سازمان تشخيص هاي پرستاري آمريكاي شمالي[20](N.A.N.D.A.) “اختلال در حوزه انرژي[21]“ را به عنوان يك تشخيص پرستاري استاندارد ثبت نموده است. انجمن بين المللی پرستاران حرفه ای درمانگر[22] (N.H-P.I.A.) نيز مرجع رسمی آموزش پرستاران درمانگر می باشد.
لمس درماني يك تكنيك درماني غير تهاجمي است, اجراي آن نياز به تكنولوژي و تجهيزات خاصي ندارد و براي گروه هاي سني مختلف قابل اجرا است. اين تكنيك نياز به زمان و مكان خاصي ندارد و مي تواند به راحتي با طب كلاسيك همراه شده و در نتيجه هزينه نهايي درمان، طول مدت بيماري و عوارض ناشي از آنرا كاهش دهد. مهمتر از همه اينكه باعث تعميق ارتباط پرستار و بيمار مي گردد. . به اميد آنكه بتوانيم با كشف ارزشها و توانمنديهاي ذاتي وجود انسان به عنوان خليفه خداوند بتوانيم بسوي سلامت همه جانبه جسمي- رواني و اجتماعي پيش رويم.
منبع :ahm

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *