بدون استرس و اضطراببدون استرس و اضطراب

بدون استرس و اضطراببدون استرس و اضطراب
وقتی فردی بدون استرس و اضطراب اوقات خود را سپری می کند راحت تر می تواند افکار خود را به سمت موضوعات شاد و سرگرم کننده سوق دهد. هنگامی که فکر و ذهن انسان درگیر مسایل استرس زا و بازدارنده باشد ، ناخودآگاه در هاله ای از غم و اندوه فرو می رود که با دنیای شاد و متنوع در تضاد است. گاه شاد بودن می تواند کاری بس دشوار باشد، لازمه شاد زیستن جست و جوی زیباییها وخوبیهاست . یکی زیبایی منظره را می بیند ، دیگری کثیفی پنجره را، این شما هستید که انتخاب می کنید چه چیزی را ببینید و به چه چیز بیندیشید. قلم ورنگ در اختیار شماست بهشت را نقاشی کنید وبعد وارد آن شوید. شاد زیستن یک تصمیم است .خیلی ها چنان زندگی می کنند که گویی یک روز در مسیر عمر ،عاقبت به شادی خواهند رسید .

هنگامی که فرد از یک حالت روانی متعادل برخوردار باشد آن چنان که ذهن در آرامش اندیشه کند و رفتار فرد آرام کننده افکار خسته دیگران باشد، نوعی از لحظات شاد و متنوع را برای خود و دیگران فراهم ساخته است. لحضاتی که عاری از هرگونه استرس، اضطراب و دلهره و نگرانی است.
برای رهایی از حالت های ناخوشایند غم و اندوه ، استرس ، اضطراب و افسردگی باید تغییراتی در رفتارمان اعمال کنیم تا افکار بازدارنده را در ذهنمان محدود و افکار شادی زا را افزایش دهیم. هنگامی که عمیق ترین باورهای خود را درباره زندگی تغییر دهید ، زندگی شما هم به همان ترتیب دستخوش تغییر می گردد . لزوما برای داشتن یک زندگی شاد حتما لازم نیست که شوخ طبع باشیم و یا حرکات موزون انجام دهیم و با رفتارهای نا معقول و جلف که موجب خنده وقهقهه دیگران را فراهم سازد، داشته باشیم بلکه میتوان با شیوه های مختلف شادی و نشاط را درون خود نهادینه کنیم . همیشه ودرهمه حال از آنچه که دارید لذت ببرید . مهم نیست که در زندگی چه اتفاقی رخ می دهد ، مهم این است که آنرا چگونه می بینیم . به هرچه بیندیشید وسعتش می دهید…….. پس به آنچه دلخواه شماست بیندیشید. وقتی نسبت به مسئله ای بی خیال می شوید ورهایش می کنید آن مسئله هم شما را رها می کند.
برخی از عوامل ایجاد کننده نشاط درون
بخشش، ما آدم ها عادت داریم قوانینی در ذهنمان تدوین می کنیم و هرکسی از آن ها سرپیچی کرد، ناراحت می شویم و او را نمی بخشیم. ما فکر می کنیم که با نبخشیدن او را تنبیه می کنیم و موجب سرزنش و ملامت وی می شویم. اما بهتر است بدانیم با نبخشیدن دیگران، بیشترین فشار روانی را به خود وارد می کنیم نه به او، زیرا تا زمانی که به این موضوع خاتمه نداده ایم ذهن ما همین طور درگیر آن موضوع ناراحت کننده است و مدام آن اتفاق را مرور می کند و موجبات رنجش خود را فراهم می آورد. با دیدن فرد مورد نظر دچار استرس می شود و تمام رفتارهای او برای ما آزار دهنده و تحریک کننده می گردد. حتی بعضی مواقع بی جهت از دیگران دلخور می شویم که چرا به او محبت یا مدارا کرده اند. علاوه بر این هنوز معلوم نیست که فرد مورد نظر از این که ما از او دلخور و ناراحتیم و او را نبخشیده ایم نادم و پشیمان است یانه؟! به هر حال چه پشیمان باشد چه نباشد ما با نبخشیدن دیگران موجب کش دادن موضوع می شویم که این امر بیش از هر چیزی به خود ما ضربه می زند و باعث دور شدن از لحظات شاد و سرزنده می شود.
محبت، ما به دیگران محبت می کنیم تا به آن ها ثابت کنیم دوستشان داریم، محبت ما موجب خوشحالی آن ها می شود که در نتیجه خوشحالی آن ها ما هم احساس رضایت و خرسندی می کنیم. به همین ترتیب لحضات شاد و زیبایی برای ما و شخصی که مورد محبت ما قرار گرفته است رقم می خورد. هرچه محبت و مهربانی ما به دیگران بیشتر باشد تاثیرشان در شادزیستن ما بیشتر است. یادمان باشد که محبت به دیگران همیشه حس خوشایندی را در ما بوجود می آورد.
عدم بدگویی، بد گفتن از دیگران ذهن را در حالت دفاعی قرار می دهد و موجب درگیری ذهنی ما با خودمان می شود. در واقع با بدگویی از دیگران، مجددا رفتار ناراحت کننده او را در ذهن تکرار می کنیم و موجب عصبانیت و آزار خود می شویم. بهتر است رفتارها و اتفاق های بد را در همان لحظه تولدشان، از بین ببریم و نگذاریم تا با افزایش طول عمرشان بیشتر باعث ناراحتی و خشم ما شوند.
از رنج به فلاکت نرسیم، درد و رنج به انسان تحمیل می شود ولی فلاکت را خود او انتخاب می کند! بعضی از اتفاقات در زندگی غیرقابل کنترل است مانند مرگ، بلایای طبیعی و بیماری. احتمال این که هرکدام از این اتفاقات در زندگی ما رخ دهد کم نیست و هرلحظه امکان وقوع آن وجود دارد، اما چگونگی پذیرفتن آن ها موضوعی است که بین آدم های مختلف متفاوت است و نتایج سرنوشت سازی را در پی دارد. وقتی در شهری زلزله می آید و یک نفر تمام اعضای خانواده اش را از دست می دهد و تنها خودش زنده می ماند، راه های متفاوتی برای ادامه زندگی اش پیش رو دارد. می تواند تا آخر عمر یک گوشه بنشیند و به گریه و زاری بپردازد و روز به روز خود را بدبخت تر کند. می تواند خودکشی کند و به زندگی خود خاتمه دهد. می تواند در غم از دست دادن عزیزان خود را مجنون کند و آواره کوچه و بیابان نماید یا می تواند غم و غصه از دست دادن عزیزان را به این دلیل که دیگر کاری از او ساخته نیست، رها کند و با تمام قوا به ادامه زندگی خود بپردازد و با این کار موجب خوشبختی و خود و افتخار از دست رفتگان شود. در واقع به جای اینکه از مشکل پیش آمده خود را به فلاکت و بدبختی برساند، آن را رها کرده و برای بقا و تداوم خوشبختی خود تلاش می کند.
دوست داشتن خود، تا این لحظه هر چقدر هم از زیبایی ها لذت برده باشید امروز می توانید تصمیم بگیرید که بیشتر لذت ببرید قبل از اینکه از دیگران توقع داشته باشیم ما را دوست بدارند، خودمان، دوستدار خود باشیم. خیلی ها از این که خود را دوست بدارند احساس رضایت نمی کنند اما تا ما خودمان را باور نکنیم و نپذیریم، نمی توانیم ذهن پویایی داشته باشیم که موجب دلربایی دیگران شود. باید هرچه هستیم را بپذیریم چه خوب چه بد، برای خوب بودن همیشه می شود تلاش کرد و مهم این است که خودمان را دوست داشته باشیم تا برای خوب بودنمان تلاش کنیم. نقص های خود را ببخشیم و بدانیم که دیگران هم به گونه ای خودکار آن ها را نادیده می گیرند. همان طور که دیگران هم کاستی هایی دارند و برای ما خیلی ناراحت کننده نیستند، پس بهتر است با خود آشتی کنیم و به جای شرم و تاسف از آن چه نتوانسته ایم، برای رسیدن به آن تا آخرین توان تلاش کنیم.
با افکار و سخنان بیهوده موجب آزار خود و دیگران نشویم، سخنانی که موجب تنش و استرس می شود گفتنشان روا نیست. بهتر است هر مطلب و گله و شکایتی را به زبان نیاوریم. کمی گذشت در چنین مواقعی باعث جلوگیری از جروبحث های بیهوده و اوقات تلخی های کسل کننده می شود.
با کودکان بازی کنیم، رفتن به دنیای کودکان خالی از لطف نیست. یادآوری دوران کودکی لحظات زیبای را برای آدم ها رقم می زند، ضمن این که دنیای کودکان دنیای شاد و زیبایی است و بد نیست گاه گاهی به آن جا سری بزنیم.
منبع :hypnotismbidaar

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *