بهزیستی روانی

بهزیستی روانی
یکی دیگر از موضوعات مطرح شده در روان شناسی مثبت گرا بهزیستی روانی است. از آنجایی که بر اساس این سازه یک رویکرد درمانی نیز ایجاد شده (بهزیستی درمانی) بسیاری از متخصصان بهداشت روان به بررسی آن علاقه مند شده اند.

سازمان بهداشت جهانی[1] سلامت را نه تنها شامل فقدان بیماری، بلکه در برگیرنده رضامندی ذهنی، جسمی و اجتماعی می داند (سازمان بهداشت جهانی ،1946) .این تعریف منجر به تغییر الگوی پزشکی (مبتنی بر بیماری ها) و ایجاد و گسترش یک الگوی سلامت عمومی شد (کانوی[2] و مک لود[3]، 2002).تحقیقات گسترده توسط پژوهشگرانی مانند آنتونوفسکی[4] (1979،1987) و استرامپفر[5](1990،1995) موجب به وجود آمدن پارادایمی[6] در راهبردهای مدیریت سلامت شد که به جای دیدگاه قدیمی درمان بیماری ها بر ارتقا سلامت و پیشگیری از بیماری ها مبتنی است. برای مثال بیماری شایع افسردگی که با تنیدگی، اضطراب و سبک های زندگی مخرب ارتباط دارد، در حال حاضر 21 میلیون از مردم دنیا را مبتلا ساخته است (سازمان بهداشت جهانی، 2007). در حالی که مداخلات درمانی پیشین برای افسردگی، اضطراب و تنیدگی غالباً بر درمان های دارویی متمرکز بودند، رویکردهای فعلی برای از بین بردن این اختلالات، از راهبردهای ارتقاء بهزیستی روانی استفاده می کنند (ادواردز[7]،2005). مداخلات دارویی علیرغم موثر بودنشان، دارای اثرات جانبی مختلفی هستند و ممکن باعث ایجاد مسمومیت یا اعتیاد فرد شوند، در صورتی که روش های ارتقاء سلامت با تغییر عادات رفتاری فرد موجب تقویت جسم و دستگاه ایمنی بدن شده و بهزیستی روانی و جسمانی وی را با صرف هزینه کمتر روانی و مالی افزایش می دهند(بیدل[8]، فاکس [9]و باوچر[10]،2000) . بهزیستی روانیبه عنوان یکی از مولفه های اصلی سلامت عمومی و رضامندی در خلال دو دهه گذشته توجه بسیاری از روانشناسان و محققان را به خود جلب کرده و پژوهش های گسترده ای در این باره انجام گرفته است (برگر[11]،1998،2001؛کیس[12]،اشموتکین[13] و ریف[14]،2002؛ ریف،1989،روینی[15]،اتولینی[16]،رافانلی[17]، توسانی[18]،ریف و فاوا[19]،2003؛ ویسینگ[20] و فان ایدن[21]،1998).

بهزیستی روانی بر سلامت ذهنی مثبت دلالت دارد (ادواردز،2005). پژوهش ها نشان داده اند که بهزیستی روانی یک مفهوم متنوع چند بعدی است (مک لود و مور[22]،2000؛ ریف،1989، ویسینگ و فان ایدن،2002) که در نتیجه ترکیب تنظیم هیجانی، ویژگی های شخصیتی، هویت و تجارب زندگی به وجود می آید (هلسون[23] و اسریواستاوا[24]،2001).

نتایج پژوهش ریف (1989) منجر به پیدایش مفهوم جدید عینی از بهزیستی روانی شد که دارای 6 مولفه : خودمختاری[25]، رشد فردی[26]، تسلط بر محیط[27]، داشتن هدف در زندگی[28]، روابط مثبت با دیگران[29] و پذیرش خود[30] است.

در اینجا ما به مرور اجمالی مولفه های تشکیل دهنده سازه بهزیستی روانی می پردازیم .

خودمختاری

خودمختاری به معنای تنظیم رفتار خود از طریق منبع کنترل درونی است (ریف و کیس،1995). انسان دارای عملکرد کامل از سطح بالایی از ارزیابی درونی برخوردار است و خودش را بر اساس هنجار ها و استانداردهای خودش مورد ارزیابی قرار می دهد، نه بر اساس استانداردهای دیگران. افراد خودمختار برای به دست آوردن تایید دیگران تلاش نمی کنند (ریف1989)، آنها بیشتر به عقاید خوشان اهمیت می دهند و کمتر تحت تاثیر نظرات دیگران قرار می گیرند. سطح بالای خودمختاری سبب استقلال و سطح پایین آن موجب ادراک خویشتن مفرط می شود (ادواردز،2007) .

رشد فردی

رشد فردی به توانایی فرد برای پیشرفت و ارتقا خود به منظور مبدل شدن به یک انسان با عملکرد کامل، رسیدن به خودشکوفایی و نیل به اهداف است (ریف و کیس ،1995). برای رسیدن به سطح بهینه عملکرد روانی فرد باید به طور مستمر در جنبه های مختلفی از زندگی رشد و پیشرفت کند (ریف،1989). این امر مستلزم آن است که فرد به طور مداوم در فعالیت ها درگیر شده و مشکلات را حل کند تا به موجب ان استعدادها و توانایی هایش را گسترش دهد. سطح بالای رشد فردی با رشد مداوم و سطح پایین آن با فقدان رشد رابطه دارد (دوک[31]،2005). رشد فردی نزدیک ترین مولفه بهزیستی روانی به ادمونیا محسوب می شود (ریف،1989).

تسلط بر محیط

تسلط بر محیط به معنای انتخاب و کنترل محیط اطراف از طریق فعالیت های فیزیکی یا ذهنی است (گورل [32]،2009) . در حالیکه سطح بالای تسلط بر محیط منعکس کننده توانایی فرد در کنترل محیطش است، سطوح پایین تسلط بر محیط با ناتوانی دز کنترل موفقیت آمیز محیط ارتباط دارد (ریف ،1989). عموماً یک فرد بالغ قادر است در موقعیت های مختلف با مردم ارتباط برقرار کرده و تعامل داشته باشد و بنابر مقتضیات با فضاهای مختلفی انطباق پیدا کند.توانایی کنترل کردن برانگیختگی های فیزیولوژیکی و شناختی ، باعث افزایش کنترل و ادراک فرد از محیط اطرافش شود (وینبرگ[33] و گولد [34]،2007 ). به بیان دیگر تسلط بر محیط به معنای توانایی کنترل موقعیت های پیچیده محیطی و درک و استفاده از فرصت هایی است که در دسترس فرد قرار دارند (ادواردز،2007).

هدفمندی در زندگی

هدفمندی در زندگی بر اهمیت ادراک شده از وجود شخص و برنامه ریزی و رسیدن به اهداف است که در قدردانی از زندگی (دانستن ارزش زندگی) نقش دارد ریف و کیس، 1995). سلامت روانی شامل آگاهی از این موضوع است که هر فرد یک هدف و مقصد بزرگتری در زندگی دارد (ریف،1989). داشتن هدف در زندگی به فرد جهت می دهد و در نتیجه سببب از بین رفتن اندوه می شود. اهداف بخش مهمی از تلاش فرد برای موفقیت را تشکیل می دهند (میلر[35]، 1997). بلوغ شامل داشتن یک حس واضح قصدمندی[36] است(ریف ،1989). زمانی که افراد توجه و دقت خود را متمرکز می کنند، اهداف واقع بینانه ای اتخاذ کرده و تلاش می کنند که کلی نگرتر باشند، برای خود اهداف بزرگتری تعیین کرده و در اغلب موارد به دیگران هم کمک می کنند ( وینبرگ و گولد 2007).

روابط مثبت با دیگران

داشتن رابطه مثبت با دیگران، برای ایجاد روابط صمیمانه و دراز مدت و احساس تعلق به شبکه ای ارتباطی و حمایتی ، یک مولفه اساسی به شمار می رود (هیمن[37]،2008 ). داشتن یک روحیه آرام و خونسرد که نشان دهنده بلوغ است منجر به بهبود یافتن تعاملات و توجه بیشتر دیگران می شود. در حالیکه روابط خوب موجب درک بیشتر دیگران می شوند ، روابط ضعیف می توانند سبب ناکامی شوند (ریف،1989). توانایی داشتن روابط خوب انسانی یکی از مشخصه های کلیدی سلامت روان به شمار می رود، زیرا که آسیب شناسی معمولاً با اختلال در عملکرد اجتماعی مشخص می شود( انجمن روانشناسی امریکا[38]، 2000).

پذیرش خود

پذیرش خود ویژگی اصلی سلامت روان و یکی از مولفه های عملکرد بهینه است (ریف و کیس،1995). سطوح مطلوب پذیرش خود سبب ایجاد نگرش مثبت و افزایش رضایت از زندگی می گردد (ریف،1989). سطوح متوسط اعتماد به نفس منجر به موفقیت و پذیرش بیشتر می شود، زیرا بازخوردهای مثبت دیگران نقش مهمی در اعتماد به نفس و اعتقادات فرد دارند (وینبرگ و گولد2007 ). پذیرش خود مفهوم کلیدی خودشکوفایی ، عملکرد روانی مطلوب و پیشرفت به شمار می رود (ریف، 1989). این مولفه شامل پذیرش گذشته و حال و جهت گیری برای آینده می شود (هیمن،2008).
منبع :positive-psychologist

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *