ترس با اضطراب چه فرقی دارد؟

ترس با اضطراب چه فرقی دارد؟

همه ی ما ترس را تجربه کرده ایم؛ میزان خطری که ممکن است ما با آن مواجه شویم به مقدار زیادی به شغل ما، جایی که در آن زندگی می کنیم و غیره مربوط می شود. ترس از این نظر با اضطراب فرق دارد که ویژگی آن نگرانی از یک موضوع خاص و خطرناک است. فوبیاها (ترس های غیر منطقی) و استرس های پس از حوادث چون در اثر یک موضوع مشخص ایجاد می شوند جزء اختلال ترس محسوب می شوند.
هنگامی که خطری را تجربه می کنیم، دستخوش تغییرات بدنی و هیجانی گوناگونی می شویم که پاسخ ترس را تشکیل می دهند. پاسخ ترس چهار مؤلفه دارد: 1- مؤلفه ی شناختی، یعنی انتظار آسیب های قریب الوقوع. 2- مؤلفه های جسمانی، مانند واکنش های اضطراری بدن به خطر. 3- مؤلفه ی هیجانی، احساس های دلهره و وحشت. 4- مؤلفه های رفتاری، نظیر جنگ و گریز.
ترس می تواند به شکل های مختلف درآید و مؤلفه های مختلفی در آن وجود داشته باشد. وقتی فردی می ترسد، لازم نیست همه ی مؤلفه های ترس را آشکار کند.
طیف مختلفی از موقعیت های خطرناک، و دامنه ای متفاوت از پاسخ های ترس وجود دارد. زمانی که پاسخ ترس ما با مقوله ی خطر موجود در موقعیت متناسب است، آن را می پذیریم؛ اما وقتی که پاسخ ترس با مقدار خطر تناسب ندارد، آن را نابهنجار و به طور خلاصه فوبی می خوانیم.
اضطراب نیز مانند ترس چهار مؤلفه دارد، ولی با این تفاوت که مؤلفه های شناختی ترس، انتظار خطری واضح و به خصوص است، در حالی که مؤلفه های شناختی اضطراب، انتظار خطری مبهم است.
مؤلفه های رفتاری اضطراب نیز همانند ترس هستند که جنگ و گریز نام دارند، ولی موضوعی که فرد مبتلا باید از آن بگریزد یا اجتناب کند یا علیه آن باید پرخاشگری نشان دهد، در اضطراب از وضوح کم تری برخوردار بوده و گاهی اوقات مبهم است. بنابراین ترس بر پایه ی واقعیت یا مبالغه ی خطر واقعی قرار دارد، حال آن که اضطراب بر اساس خطری مبهم استوار است.
ترس در پاسخ به خطری معلوم، بیرونی، معین یا با منشأ غیر تعارضی ایجاد می شود، حال آن که اضطراب در پاسخ به تهدیدی پیدا می شود که نامعلوم، درونی و مبهم است یا از تعارض منشأ گرفته است. اضطراب هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند، یعنی به فرد هشدار می دهد که خطری در راه است و باعث می شود که فرد بتواند برای مقابله با خطر اقداماتی به عمل آورد. ترس هم هشداری است که فرد را گوش به زنگ می کند، ولی باید آن را از اضطراب افتراق داد. خود فروید که برای اولین بار اضطراب را به طور علمی تعریف کرد، اساساً از تفاوت میان اضطراب و ترس که اولی نسبت به موضوعی ناخودآگاه و واپس زده پیدا می شود، ولی دومی در برابر موضوعی مشخص و بیرونی روی می دهد، غافل بود. چنین افتراقی شاید هم مشکل باشد، چون ترس هم ممکن است از موضوعی ناخودآگاه، واپس زده و درونی ناشی شود که جایش را به موضوع دیگری در جهان بیرون داده است (جابه جایی). مثلاً پسربچه ای ممکن است از صداهای بلند بترسد و علتش آن باشد که در واقع از پدرش می ترسد، و صداهای بلند، ناخودآگاه پدرش را برایش تداعی می کند.
در هر حال طبق جمع بندی های به عمل آمده تفکیک ترس و اضطراب از نظر روان شناختی موجه است. اگر فردی در حال عبور از عرض خیابان با ماشینی روبه رو شود که دارد به سرعت به او نزدیک می شود، احساسی پیدا می کند که با ناراحتی مبهمی که به هنگام ملاقات با افراد ناآشنا در محیطی غریب به آدم دست می دهد، فرق می کند. تفاوت روان شناختی عمده این دو واکنش هیجانی در حاد بودن ترس و مزمن بودن اضطراب است.
«چارلز داروین» خاطرنشان کرده بود که واژه ی «ترس» (fear) از واژه هایی مشتق شده است که بر امری ناگهانی و خطرناک دلالت دارند، به نظر می رسد مدت زمان مواجهه با حوادث در بروز پدیده های فیزیولوژیک اضطراب و ترس نقش مهمی داشته باشد. داروین در سال 1896 توصیف فیزیولوژی روانی زیر را درباره ی ترس حاد منجر به وحشت ارائه داد: مقدمه ی ترس اغلب حیرت است و این دو بسیار به هم شبیه هستند، زیرا هر دو به احساس مواظبت از خود و فهم این نکته می انجامند که فوراً باید هشدار شد. در هر دو حال چشم ها و دهان گشوده می شود و ابروها بالا می رود. انسان ترسیده، نخست، چون مجسمه ای بی حرکت می ماند و نفس در سینه اش حبس می شود؛ یا چنان کز می کند که گویی می خواهد خود را از دید دیگران مخفی کند. قلبش چنان تند و محکم می زند که گویی به دنده هایش می کوبد، اما نه این که الزاماً کارایی بیش تری پیدا کند و خون بیش تری را به همه ی اعضای بدن برساند، چون فرد در همان حال مثل وقتی که دچار ضعف می شود، رنگش می پرد، البته این رنگ پریدگی عمدتاً یا تماماً ناشی از گرفتاری مرکز تنظیم قوام عروق (مرکز وازوموتور) است که موجب انقباض شریان های کوچک پوست شده است.

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *