تعریف تلقین

تعریف تلقین
«تلقین» گاهی به معنای فکری که فکر دیگری را به دنبال خود به راه انداخته است استعمال شده و از این رو، با تداعی هم معنا بکار رفته است. برخی قلمرو تلقین را گسترش داده و آن را به قدری عریض کرده اند که با هر گونه نفوذ و تاثیری که فرد بر همنوعانش می گذارد، مترادف گشته است. برخی دیگر محدودة تلقین و تلقین پذیری را به اندازه ای محدود کردند که تنها نشانگان روان رنجوری هیستریک را در بر گیرد. این وضعیت مبهم و نامعلومِ موضوع «تلقین» موجب آشفتگی های زیادی در مباحث روانشناسی شد. برای رهایی از این درهم آمیختگی زبان ها، باید تعریفی قطعی و صریح از «تلقین» ارائه دهیم، و دنباله رو راه نویسندگانی نباشیم که «تلقین» و «تلقین پذیری» را در همه معانی ممکن آن به کار برده اند. غفلت از این امر نمی تواند منجر به چیزی مگر یک سری کلمات درهم و برهم شود (سیدیز، 1989).
سیدیز (1989) بحث خود در مورد تلقین را با دو مثال ساده آغاز می کند:
«من روزنامه ای در دستم گرفته و مشغول لوله کردن آن می شوم؛ به زودی متوجه می شوم که دوستم که در مقابل نشسته است و صحبت می کند نیز روزنامه اش را مثل من لوله کرده است. این، یکی از مواردی است که ما به آن تلقین می گوییم. دوست من آقای (آ) نزدیک میز ناهار خوری نشسته و درحال فکر کردن به یک مسئلة پیچیدة ریاضی است و تلاش برای حل مسأله او را سخت به خودش مغشوش کرده است و نسبت به آنچه در اطرافش می گذرد، درکی ندارد. چشمانش به سوی میز خیره شده است؛ اما ظاهراً هیچ یک از اشیاء روی میز را نمی بیند. من دو لیوان آب روی میز میگذارم و جلوی لیوان ها طوری دستم را تکان می دهم که توجه او را که تشنه است به آشامیدن آب جلب کنم. اما او گویا هیچ چیزی را نمی بیند. سپس دست دراز می کنم یکی از لیوان ها را بر می دارم و مشغول نوشیدن می شوم. در این زمان دوستم بدون اینکه به من توجهی بکند، با حالتی رؤیایی همین کار را عیناً تکرار میکند و آرام آرام مشغول آشامیدن می شود، و البته زمانی که بیشتر حجم لیوان خالی شده است، درحال بیدار شدن هشیاری اش نسبت به محیط است.» (سیدیز، 1989، فصل اول).
در همة مثال های مربوط به تلقین، جریانی از هشیاری را می توان یافت که به طور روان در مسیر فکری خاصّ خود در حال گذر است، ناگهان از عمق این جریان، موجی به سطح بر می خیزد، آسایش امواج را در گرداب فرو می برد، ساحل را لبریز می کند، برای مدتی مسیر جاری را منحرف می سازد، و سپس به طور ناگهانی فروکش می کند، ناپدید می شود، و جریان، به مسیر طبیعی خود باز میگردد و بار دیگر در بستر قبلی خود آرام می گیرد. ما در ریشه یابی این امر در می یابیم که این به دلیل برخی منابع بیرونی، برخی مسیل های آشفتة جاری در کنار این جریان است. اگر بخواهیم چنین واقعه ای را به زبان «بالدوین» توضیح دهیم، می توانیم بگوییم که امور تلقینی یعنی طبقه بزرگی از پدیده ها که با ورود ناگهانی و غیر منتظره به هشیاریِ فکر یا تصویر ذهنی، به صورت بخشی از جریان فکر در می آید و تلاش های عضلانی و ارادی که معمولاً از وجود آن پیروی می کنند، را تولید می نماید. فرد، فکری را که به او تلقین شده، در حالتی عادی و بدون مشکل قبول می کند، و تقریباً به طور خودکار آن را انجام می دهد. این قضیه به سادگی تقریباً در همة موارد تلقین یافت می شود، اما به شکل کلی آن در موارد هیپنوتیزم به طور ویژه ای روشن، واضح و برجسته است (سیدیز، 1989).
اما عنصر دیگری نیز در جریان تلقین وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد، و بدون آن تعریف ما از تلقین ناقص خواهد بود. این عامل، همان غلبه مخالفت درونی فردِ مورد تلقین است. فکر تلقین شده در واقع بر جریان هشیاری تحمیل شده است؛ این فکر، یک بیگانه است، یک میهمان ناخوانده، یا یک انگل، که هشیاری شخص، به دنبال پاک کردن و خلاصی از آن است. جریان هشیاری افراد با افکاری که به آنها تلقین شود، مانند یک ارگانیسم زنده با باکتری یا باسیلی که می خواهد ثبات و تعادل او را به هم بزند، مبارزه می کند. آزمایشات هیپنوتیزم نشان می دهد که ویژگی مخالفت، یکی از عناصر فرایند تلقین است. این عنصر مخالفت بسته به حالت های ذهن افراد، متفاوت است و این گوناگونی و تنوع ما را قادر می سازد تا تعریف بهتری از «تلقین» و «تلقین پذیری» را سامان بدهیم (سیدیز، 1989)…
افراد ممکن است تحت تأثیر دیگران ، نگرش ها ، ایده ها ، باورها، و یا رفتارشان را بدون تجزیه و تحلیل انتقادی این فرایند، تغییر دهند. تلقین پذیری به درجة استعداد متأثر شدن از چنین تلقینی مربوط است. افکار متداول در مورد تلقین پذیری، به این گرایش دارد که همه نوع شخصیتی مستعد متأثر شدن از چنین تلقینی مربوط است . گرچه افراد جدی و انعطاف ناپذیر ممکن است کمتر احتمال داشته باشد به خودشان اجازه بدهند اینگونه تحت تأثیر قرار گیرند. شاید بدین خاطر است که برخی داروها ، الکل، و هیپنوتیزم در تسهیل حالت ذهن برای متأثر شدن از تلقین های دیگران، نقش دارند (بِنر، 1999).
تلقین پذیری در حالت بهنجار وجود دارد، و به منظور آشکار کردن آن، باید فقط بدانیم که چگونه به آن تلنگر بزنیم… واقعیت وجود تلقین پذیری در افراد بهنجار، اهمیت بسزایی در حوزة نظری شناخت، در روانشناسی، جامعه شناسی، اخلاق، تاریخ، و نیز در زندگی عملی، در آموزش، سیاست، و اقتصاد اهمیت دارد، بالاترین اهمیت را در رشته نظری شناخت، در روانشناسی، جامعه شناسی، علم اخلاق، داراست (سیدیز، 1989).
هر چیز که «دیگری» شمرده شود، است که توجه جمعیت را شدیداً به خود تثبیت نماید و افراد را در حالتی فروبرد که شخصیت هشیار، شأن و اهمیت و قدرت خود را از دست بدهد، و خود نیمه هشیار بی سلاح به تنهایی رو در روی محیط خارجی قرار گیرد. در این شرایط به سادگی عقاید مخالف و مزاحم طرد، تحقیر، یا نادیده گرفته می شود. جمعیت به وجد آمده ممکن است به سرعت به انبوه عوام بی منطق تبدیل شود (سیدیز، 198

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در تلقین

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *