تیپ‌های شخصیتی روان ناسالم

تیپ‌های شخصیتی روان ناسالم
هرچه ما از نظر روانی، سالم‌تر باشیم؛ کمتر به دیگران آسیب می‌رسانیم. به‌طور تقریبی می‌توان گفت که حتی یک فرد به‌طور کامل روان سالم در دنیا وجود ندارد و هریک از ما انسان‌ها در صدی از ناسلامتی روان را تحت تأثیر عامل‌های مختلفی هم‌چون وراثت، محیط یادگیری در خانواده و یا محیط اجتماع از کودکی تا بزرگ‌سالی و یا حتی کهن‌سالی با خود حمل می‌کنیم؛ پس اگر درصدی از این شخصیت‌های روان نا سالم را در خود دیدیم، یکه نخوریم؛ به هم نریزیم و آشفته نشویم؛ بلکه درصدد برداشتن آن و نزدیک‌تر شدن به یک انسان روان سالم، یک انسان متعالی و خداگونه گام برداریم. یادمان باشد در بیماری‌های روانی، تنها شناخت مشکل، ۹۰درصد کار درمان را انجام می‌دهند و ۱۰درصد بقیه با پیروی کردن و به‌کار بستن یک‌سری تکنیک‌ها برای پاک‌کردن آن مشکل، به‌کار می‌آید.
● تیپ کمال‌گرا یا کمال‌جو:
یک تیپ شخصیتی بسیار روان سالم است. او فردی بسیار معنوی بوده و فقط به‌سوی بالا حرکت می‌کند؛ حرکت صعودی برای رسیدن به معنویت، به خدای درون و به سمت متعالی شدن. این فرد، نه‌تنها برای خود یا دیگران، مشکل دست نمی‌کند؛ بلکه برای خود و به‌خصوص برای جامعه، بسیار مفید و حتی ضروری است.
● تیپ شخصیتی کمال‌طلب یا برتری‌طلب:
فردی است که هرچیز را برای خود در عالی‌ترین حد ممکن می‌خواهد. بسیار تلاش می‌کند؛ همواره در حال دویدن است؛ همیشه دیرش شده؛ ولی هرگز با هر آن‌چه به‌دست می‌آورد، خوشحال و راضی نیست و باز هم برای رسیدن به بهتر از آن، شروع به تلاش دوباره می‌کند تا شاید روزی به رضایت خاطر و خوشحالی کامل برسد. پس این چیزها تنها برای مدتی کوتاه می‌توانند او را خوشحال و راضی نگاه دارند و دوباره و دوباره باید این دور باطل را برای گرفتن تنها لحظه‌هائی از احساس رضایت و خشنودی از سر گیرد. احساس شادی، رضایت، خشنودی و خوشبختی باید از درون بجوشد. از آن‌چه که هستیم (پارهٔ تن خداوند)؛ مگرنه این‌که خداوند از روح خود در ما دمیده، پس هر که و هرچه هستیم، عالی هستیم؛ زیرا از او هستیم؛ اما از آن‌جائی که این را فراموش کرده‌ایم، احساس شادمانی و خوشبختی را نیز از دست داده‌ایم. ولی با مدیتیشن و مراقبه می‌توانیم رضایت درون، احساس شادی درونی، آرامش درونی و یکی شدن دوباره با خدای درون را تجربه کنیم.
● این شخصیت، چگونه به‌وجود می‌آید؟
فرد ”برتری‌طلب“، فردی است که یا در کودکی هرچه خواسته برای او مهیا بوده و همه چیز به میل او انجام شده و یا از همان دوران کودکی یا اوایل نوجوانی، قدرت زیادی در خانواده به او محول شده است. جالب است بدانیم که ما با دادن خدمات اضافی و آماده کردن هر آن‌چه که فرزندامان می‌خواهند و در عین حال، نداند مهر ناب، نوازش، ندیدن و نشنیدن به‌موقع آنان، ندانسته فرزندسالاری را رواج می‌دهیم؛ حال آن‌که یک فرزندسالار، هیچ‌گاه خود، خشنود، راضی و شادی است و نه می‌گذارد دیگران این‌گونه باشند؛ زیرا آن‌چه که او به‌طور واقعی نیاز دارد، نوازش، دیده ‌شدن و شنیده شدن است تا احساس رضایت، شادی و خوشبختی درونی او بیدار شود. همهٔ انسان‌ها همواره می‌خواهند بهترین خود را بسازند و یا انجام دهند؛ ولی اگر نشده، دلیل آن، تنها آگاه نبودن است نه گناه‌کار یا مقصر بودن.
فرد برتری‌طلب یا کمال‌طلب، در کودکی به‌نوعی آسیب دیده. او در سنین نوجوانی، جوانی و بزرگ‌سالی حتی تا کهن‌سالی، فردی است بسیار ناراضی؛ ناراضی از آن‌چه که شده و یا آن‌چه داراست. او از تحصیلات، موقعیت اجتماعی، ثروت، مقام و پُست خود ناراضی است. او حتی از همسر یا فرزندان خود نیز ناراضی است. اگر چیزی او را خوشحال سازد، مدت این خوشحالی، طولانی نخواهد بود. او بیشتر فردی ناسپاس است و از آن‌چه که دارد، خشنود و شکرگزار نیست. این فرد همواره در تلاش و تکاپوست؛ بی‌وقفه کار می‌کند؛ درس می‌خواند؛ می‌دود و … و همواره عجله دارد؛ کمتر در لحظهٔ اکنون زندگی می‌کند و از لحظه‌های زندگی لذت نمی‌برد. بیشتر وقت‌ها به فکر آینده و رسیدن به آن‌چه در آرزوها و آرمان خود دارد، عمر می‌گذراند تا شاید در آن روز، احساس خوشحالی و خوشبختی کند؛ حال آن‌که با رسیدن به آن لحظهٔ آرزوها نیز، یا به‌هیچ‌وجه احساس خوشحالی نمی‌کند به این علت که دیگر این مورد، او را ارضا نمی‌کند و یا این موقعیت، تنها مدتی کوتاه می‌تواند او را شاد و راضی نگه دارد. می‌بینیم که اگر این تیپ شخصیتی در ما وجود داشته باشد، همواره برایمان مشکل‌ساز خواهد بود؛ زیرا هرگز احساس رضایت، خوشبختی و شادی نخواهیم داشت و از آن‌جائی که همواره در تلاش و تکاپو هستیم، هرگز زندگی نمی‌کنیم تا از چیزی که داریم یا شده‌ایم، لذت ببریم؛ بنابراین نه می‌توانیم به دیگران، احساس خوشحالی و خوشبختی بدهیم و نه خود، احساس خوشبختی و رضایت داریم؛ زیرا می‌خواهیم همواره، همسرمان، فرزندانمان و پدر و مادرمان بهترین باشند و از آن‌جائی که به‌طور تقریبی غیر ممکن است که فردی بتواند در همه‌چیز، بهترین باشد؛ بنابراین ما را ارضا نخواهند کرد؛ پس به‌تدریج با همسر، فرزند، پدر و مادر و محیط کار خود، دچار تضاد و تعارض می‌گردیم. هرگز طعم زندگی را نخواهیم چشید و همواره تا آخر عمر در تلاش بی‌سرانجام، بدون احساس شادی و خوشبختی دست‌وپا خواهیم زد.
فرد برتری‌طلب، جام وجودش نه‌تنها از مهر پدر ومادر، بلکه از مهر خود نیز خالی است؛ زیرا خود را در آن‌چه که می‌شود، می‌بیند؛ نه آن‌چه که هست. خود را دوست ندارد؛ زیرا آن‌چه که هست، ناراضی است. او خود را قابل و یا خوب نمی‌بیند و همواره خود را کمتر از آنی که هست، می‌بیند. خوددوست‌داری صحیح، برابر با عزت‌نفس یااحترام به خود بالاست؛ ولی این فرد، با دوست نداشتن خود، عزت‌نفس خود را به‌شدت پائین می‌آورد. این فرد، ممکن است از موفقیت‌های فردی و یا اجتماعی بالائی برخوردار باشد؛ اما هرگز خود را به‌حد کافی قبول ندارد؛ پس، خودباوری او که همان اعتمادبه‌نفس است نیز به‌طور کامل، کاهش می‌یابد؛ بنابراین به‌دنبال یک ماسک می‌گردد تا یک خودساختگی را که همان غرور و ”منم“ است و آن‌را بهتر از خود واقعی‌اش می‌داند، به همه نشان دهد؛ زیرا وقتی کسی خود را خوب، قبول ندارد، تلاش می‌کند تا با این ماسک‌ها هم خود را فریب دهد و هم دیگران را.
● راه درمان
۱) ایمان به‌خود: ما فقط با دیدن خود، ۹۰درصد راه بهبود را طی کرده‌ایم.
۲) پذیرفتن: الف) پذیرفتن این‌که من این مشکل را دارم و با کمک خود و خداوند، می‌توانم آن را برطرف کنم.
ب) پذیرفتن خود به‌همین شکل که هستم با تمام نقاط قوت و ضعفم. خداوند مرا این‌طور خلق کرده؛ اگر می‌خواست بهتر خلق کند، می‌توانست؛ ولی اگر نکرده، پس بقیهٔ راه در دست من است تا از خود چه بسازم.
۳) قطع کردن انتقادها، ایرادگیری‌ها و سرزنش‌ کردن‌ها از خود و دیگران: هربار هنگام انجام این کارها، مچ خود را گرفته و عمل را قطع کنیم. ( سرزنش کردن دائم خود، به‌شدت موجب کاهش اعتمادبه‌نفس در ما می‌گردد.)
۴) قطع بایدها و نبایدها برای خود و دیگران: بایدها و نبایدها از والد ما می‌آیند (شاید حتی در سنین نوجوانی باشیم؛ ولی والد در ما کار می‌کند.)
۵) تکنیک دوستت دارم: چند دقیقه در طول روز یا شب در آیینه به چشم‌های خود نگاه کنیم و به‌ خود بگوئیم: ” دوستت دارم؛ تو را همین‌گونه که هستی دوست دارم؛ تو خوبی؛ تو عالی هستی“ و به این‌ شکل، عزت‌نفس و خود دوست‌داری صحیح را در خود بالا برده و کم‌کم خود را به‌همین شکلی که هستیم، می‌پذیریم.
۶) تکنیک کِش: یک کِش را در مچ دستی که با آن، بیشتر کار می‌کنیم، می‌اندازیم؛ هربار که در ذهن خود، با خود دعوا کردیم، خود را سرزنش کردیم و یا هرباری که به‌ آن‌چه داریم و یا هستیم، راضی نبودیم و ابراز نارضایتی کردیم، به‌سرعت کِش را می‌کشیم و رها می‌کنیم تا روی نبض دست، به مچ، محکم برخورد کند و دردمان بیاید. کم‌کم این احساس نارضایتی‌ها، سرزنش‌ها و دعواهای با خود قطع می‌گردد و جای آن‌را خود باوری یا اعتماد به‌نفس پر می‌کند و به این شکل، ماسک‌ها به کناری رفته و خودِ واقعی ما که یک خودِ خداگونه است، چهره می‌نماید.
۷) زندگی کردن در لحظهٔ اکنون و لذت بردن از زمان حال، آن‌چه که هستیم و آن‌چه که داریم: ما باید به خود بیاموزیم که چگونه دوباره از زندگی لذت ببریم. لذت بردن از یک فنجان چای که می‌نوشیم؛ از نگاه کردن؛ دیدن؛ حرف زدن با همسر و فرزندان و یا پدر و مادر و اطرافیان؛ لذت بردن از شغلی که داریم و به‌طور کلی لذت بردن از زندگی. عمری که در حال سپری شدن است، حتی یک ثانیهٔ آن‌را به هیچ‌ قیمتی نمی‌توانیم دوباره زنده کنیم. پس زندگی کردن را بیاموزیم؛ آن‌چه را که داریم و آن‌چه را که هستیم، در راه زندگی کردن، خرج کنیم، نه زندگی و عمرمان را در راه به‌دست آوردن آنها سپری کنیم و روزی به آخر خط برسیم و ببینیم که زندگی نکرده‌ایم.
۸) تکنیک شکرگزاری: از امروز به‌خاطر ذره ذرهٔ چیزهائی که داریم، شکرگزاری را دوباره شروع می‌کنیم. برای چشم‌هائی که داریم؛ دست‌هائی که کار می‌کنند؛ پاهائی که ما را به همه‌ جا می‌برند؛ مغزی که کار می‌کند و …
به‌خاطر پدر و مادر، همسر، فرزند یا فرزندان خوبی که داریم، حتی اگر خیلی خوب نیستند، کمی که خوب هستند مهم‌تر از همه، به‌خاطر سلامتی که داریم حتی اگر نسبی است. می‌دانیم که میلیون‌ها انسان، ممکن است حسرت داشتن آنها را داشته باشند و ما که داریم، خوب قدر نمی‌دانیم. می‌گویند حضرت محمد (ص) همواره استغفار می‌کردند. از ایشان پرسیدند: ”شما که گناهی نکرده‌اید، پس چرا این حد استغفار می‌کنید؟“ فرمودند: ”به‌خاطر این‌که نتوانسته‌ام شکر تمام نعمت‌هائی را که خداوند به من داده، به‌جای آورم.“ در قرآن آمده است: ”اگر شما انسان‌ها، تمام ثانیه‌های عمرتان رانیز شکر کنید، باز هم تا آخرین روز عمرتان، نمی‌توانید شکر تمام نعمت‌های مرا به‌جا آورید.“ پس به‌خاطر آن‌چه که داریم و آن‌چه که هستیم، خدا را شکر کنیم که ”شکر نعمت، نعمت افزون کند.“
منبع:آکاایران

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *