خداوند حافظ ما است

خداوند حافظ ما است

يك مرد مقدس در ساحل رودخانه گنگ زندگي مي‌كرد كه مرتباً نام خداوند را به زبان مي‌آورد و به مردم فقير كمك مي‌كرد و پول و غذايي كه او از زائرين دريافت مي‌كرد، را بين نيازمندان تقسيم مي‌كرد.

به تدريج، مردم نيازمندِ بيشتري به او رجوع مي‌كردند و او با عشق و علاقه به آنها خدمت مي‌كرد. وقتي هرچه داشت تمام شد، به مغازه بقالي رفت و هرچه لازم بود، بصورت نسيه براي مردم فقير و نيازمند خريد.

ماهها او از مغازه بقالي خريد مي‌كرد و پولي پرداخت نمي‌كرد؛ تا اينكه يك روز بقال به او گفت: «شما ماهها است كه از من به صورت نسيه خريد مي‌كنيد. لطفاً تا فردا حسابتان را پرداخت كنيد تا بتوانم باز هم در خدمت شما باشم».

مرد مقدس پرسيد: «حساب من چقدر است؟»

بقال پاسخ داد: «سه هزار روپيه».

مرد مقدس گفت: «برادر، خيالت راحت باشد. خداوند اين مبلغ را تا فردا خواهد پرداخت».

بقال اميدي به پرداخت اين مبلغ هنگفت نداشت؛ اما مرد مقدس، با ايمان راسخ خود به خداوند، كاملاً مطمئن بود كه اين پول پرداخت خواهد شد.

همان روز، زائري كه از يك شهر دور آمده بود، براي عرض ادب و احترام به حضور مرد مقدس آمد و گفت: «من مي‌خواهم براي آمرزش پدر مرحومم و به ياد او مقداري پول به شما بدهم تا در راه خير خرج كنيد».

مبلغي كه او به مرد مقدس داد، دقيقاً سه هزار روپيه بود.

 

 

منبع " کتاب غذای روح ۲ با ترجمه دکتر آرام "

انتشارات تجسم خلاق

www.aram24.ir

 

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *