درس زندگي 3
خوشبختي آن سوي ترس قرار دارد
تا به حال، چه فرصتهاي بيشماري را در زندگي به خاطر ترسهاي غيرمنطقيتان از دست دادهايد؟ بيشتر ما، در حقيقت، بسياري از اين فرصتها را از دست دادهايم. مشکل ترس اين است که نميدانيم کجا بين ترسهاي حقيقي و ترسهاي توهمي تفاوت قائل شويم؟ ترس، وراي همهي اين مسائل، از محقق شدن بسياري از اهدافمان جلوگيري ميکند.
متاسفانه، حمايت و پشتيباني زيادي از سوي اجتماع براي تفکر ترس صورت ميگيرد. وقتي يک ايدهي درخشان براي يک محصول، خدمت يا کار غيرمتعارف جديد داريد، احتمالاً به آساني با افرادي مواجه خواهيد شد که از آن ايده يا فکر شما انتقاد خواهند کرد، به آن نقص وارد ميدانند يا بر روي جنبههاي منفي آن تمرکز ميکنند. هر چقدر توجه بيشتري به اين افراد کنيد، ترس بيشتري را تجربه خواهيد کرد.
تنها راه غلبه بر هر ترسي مواجه شدن مستقيم با آن است. مشخصاً ترس اصلي بيشتر ما اين است که شکست بخوريم. مهمترين چيز در اذهانمان تحقير و کوچک شمردن شکست است. به عبارت ديگر، هيچکس دوست ندارد شبيه يک بازنده باشد. زماني که فهميديد شکست و موفقيت دو سوي يک سکه هستند، موفقيتهاي بسيار بيشتري در زندگي خواهيد داشت.
براي افراد ترسويي که هرگز کار جسورانهاي انجام نميدهند اين سخن ممکن است شگفت انگيز باشد که بيشتر افرادي که از ميزان بالايي از موفقيت در زندگيهايشان بهرهمند هستند، همچنان ترس از شکست را تجربه ميکنند. براي مثال، بروس مککال، را در نظر بگيريد که خود را يک طنزنويس ميداند. مککال، که همچنين تصويرگر و نويسنده نيز هست، موفقيتهاي خوب و قابل توجهي به عنوان يک نويسنده بدست آورده است، با توجه به اينکه او بيش از 200 مطلب منتشر شده در روزنامهي نيويورکر دارد.
با اين حال، وقتي يکي از پروژههاي او پذيرفته ميشود، او همچنان شگفتزده ميشود. مککال يکي از تواناترين افراد همچون ميليونها نفر از ماست که توانايي خلاقانهي خود را دست کم ميگيرند.
نکته اين است که همهي ما داراي شکها و ترسهاي خود از پروژهها و آرزوهاي شغليمان هستيم– حتي اگر از قبل موفقيت زيادي در يک شاخهي خاص کسب کرده باشيم. موفقترين افراد از اين ترسها و شکها براي متوقف کردن خود استفاده نميکنند. به جاي آن، آنها عليرغم شکها و ترسهايشان دائماً به جلو حرکت ميکنند. اگر ميخواهيد همچون بروس مککال موفق باشيد، تمايل و ارادهي شما براي مقابله با ترسهايتان حياتي است.
اگر ميخواهيد به سطح ديگري از زندگي خود برويد، بايد ياد بگيريد وقتي ترس را تجربه ميکنيد، چه شرايط سختي را تحمل ميکنيد. تنها راه غلبه بر ترس تجربهي آن است وقتي حقيقتاً در حال انجام دادن آن کاري هستيد که از آن ميترسيد. ترس بدون عمل زندگي شما را کوچک ميکند. حقيقت اين است که خوشبختي آن سوي ترس قرار دارد.
اگر فکر ميکنيد بعد از يک موفقيت بزرگ، ميتوانيد کاملاً ترس از شکست را براي هميشه از بين ببريد، اين فکر را دور بريزيد. شما هميشه در انجام هر کاري که در آن ريسک وجود دارد، کمي ترس را تجربه ميکنيد. حتي اگر من سالهاي متمادي را به برنامهريزي و يادگيري روشهاي موفق شدن اختصاص داده باشم، همچنان وقتي پروژهي جديدي به دست ميگيرم، ترس از شکست را تجربه ميکنم. چاپ شخصي اين کتاب، براي مثال، منجر به تجربهي ترس از شکست شد حتي با وجود اينکه من موفقيتهاي زيادي در چند سال گذشته با انتشار کتابهايم داشتم.
لُپ مطلب اين است که افرادي که به موفقيتهاي خلاقانه و بزرگي دست پيدا ميکنند دوست دارند با ترسهايشان روبرو شده و خطراتي را پذيرا شوند که ديگران- حتي افراد نخبه– نيز پذيرا نميشوند. چند بار شما شنيدهايد که شخصي که هدف مهمي را دنبال ميکرده با موانع حقيقي مواجه شده اما در نهايت با کنار زدن اين موانع به موفقيت رسيده است؟ چند بار شما اين فکر را با خود کردهايد: «واي، نگاه کن ببين او به چه موفقيت بزرگي رسيده است! اي کاش من هم جرات و تعهد انجام اين کار را داشتم در حاليکه ايدههاي شگفت انگيز بسياري در ذهن دارم.»
بدون شک، شما حداقل چند ايدهي خلاقانه را در ذهن داريد که از پتانسيل بالايي در بازار برخوردار بوده است. تاريخدان آمريکايي ويل دورانت ميگويد در هر کار يک نابغه، ما ايدههاي دور ريخته شدهي خود را شناسايي ميکنيم. مهم نيست چقدر استعداد داريد، شما بايد ايدههاي گوناگون خود را آزمايش کنيد اگر ميخواهيد با يکي از آنها سازگار شويد. مهم تر از همه، شما بايد با ترس از شکست خود مقابله کنيد و ايدههايتان را در بوتهي آزمايش قرار دهيد. تلاش خلاقانه و جسورانهي شما ترسهايتان را از بين ميبرد و در نهايت خوشبختي را براي شما به ارمغان ميآورد.