درس زندگي 32
تخمين بيش از حد توانايي خود براي تغيير ديگران بسيار ساده است
عقل سليم به ما ميگويد که نبايد زمان خود را بر روي چيزهايي تلف کنيم که نميتوانيم آنها را تغيير دهيم. اين نه فقط براي موقعيتها و حوادث بلکه براي افراد نيز به کار ميرود. با اين حال، همهي ما در دام تلاش براي تغيير افراد به مسيري که دوست داريم آنها باشند، گرفتار ميشويم. اگر در اين دام گرفتار شديد، بايد سوال کنيد آيا تلاش براي تغيير ديگران عاقلانه است يا نه. هر چيزي ميتواند معني کاملاً خوبي برايتان داشته باشد اگر شما هرگز حقيقتاً به خوبي دربارهي آن چيز فکر نکرده باشيد- اما بعضي وقتها بايد اين کار را انجام دهيد.
حقيقت اين است که تخمين بيش از حد توانايي خود براي تغيير ديگران بسيار ساده است. اين شامل دوستان، خويشاوندان، عشاق و حتي افراد روانرنجور ميشود. قبل از آنکه تلاش کنيد تا افراد را به انسانهاي بهتري تبديل کنيد، ابتدا مسئلهي اين وجود دارد که آيا بايد آنها را اصلاً تغيير بدهيد يا نه. شايد شما سعي ميکنيد تا کسي را «به خاطر خودش» تغيير دهيد. مشخصاً، اين فقط يک دليلتراشي سطحي براي تلاشهاي شما براي سوءاستفاده از کسي است که ميخواهيد همچون شما شود.
وظيفهي شما نيست تا جراحي روحي و رواني مغز را که ممکن است براي افراد خاصي موفقيت يا خوشبختي در زندگيشان باشد، انجام دهيد. شما بايد به اين حقيقت احترام بگذاريد که افراد داراي حق زندگي به شيوهاي هستند که خود انتخاب ميکنند. شما ممکن است روش خاصي از زندگي يک فرد را منزجرکننده بيابيد اما همان فرد ممکن است بر اين باور باشد که اين روش شما از زندگي است که حتي منزجرکنندهتر است. پس، حق با کيست؟ شايد با هر دوي شما.
با اين حساب، پس که چي؟ مهم نيست که حق با کيست؟ تا زماني که يک روش خاصي از زندگي نه غيرقانوني است و نه از نظر فيزيکي به کسي صدمه ميرساند، فردي که آن را انتخاب ميکند بايد در انتخاب خود آزاد باشد. تلاش براي تغيير ديگران بعضي وقتها با اين باور غلط همراه ميشود که ديگران بايد کارها را به روشي که شما انجام ميدهيد، انجام دهند. روش شما ممکن است روش درستي باشد و ممکن هم هست نباشد. علاوه بر اينها، حتي اگر روش شما درست هم باشد، ممکن است بيشتر از يک روش درست وجود داشته باشد.
شايد همچون رييسجمهور بدنام سابق آمريکا، ريچارد نيکسون، شما متقاعد شدهايد که همچون پاپ شدهايد. بدون شک هر کسي با اقتدار اخلاقي همچون شما پاپ فعلي را شرمنده خواهد کرد. اين همچنان به شما حقي براي تلاش براي تغيير همه را نميدهد. فکر کردن به اينکه خدا از همه انتظار دارد تا در زندگيهاي ديگران به عنوان عمل مداخلهي الهي دخالت کنند، احمقانه است. شما ممکن است از استانداردهاي بالايي برخوردار باشيد اما چه کسي گفته که همه بايد داراي چنين استانداردهايي باشند؟ اگر افراد استانداردهاي شما را برآورده نميکنند، چرا سعي ميکنيد آنها را تغيير دهيد؟ زمان کمتري را با اين افراد بگذارنيد. در جستجوي افرادي باشيد که استانداردهاي شما را برآورده ميکنند و به هيچ راهنمايي از سوي شما نياز ندارند.
شما ممکن است همچنين به نجات افرادي علاقمند باشيد که با سختيهاي زيادي در زندگيهاي خود روبرو هستند. گرفتار شدن در وسوسهي تلاش براي تغيير افرادي خاص – براي آنکه آنها را باانگيزهتر، سازمانيافتهتر، منطقيتر يا قابل اعتمادتر بسازيد، بسيار ساده است. اما شما بايد مقاومت کنيد چون تلاش براي تغيير افراد منفي و انتظار اينکه آنها تبديل به افراد مثبتي شوند، يک اشتباه است. تلاشهاي شما بينتيجه خواهد ماند.
شما ميتوانيد موعظههاي خود را در چهار گوشهي اين کرهي خاکي براي رضايت قلبي خود ارائه بدهيد. با اين حال، هيچکسي به اين موعظهها اهميتي نميدهد اگر با فلسفهي خودش سازگاري نداشته باشد. ريچارد باخ چه درست ميگفت زماني که نوشت: «هيچ کس نميتواند مشکلات کسي را حل کند که مشکل اصلياش اين است که نميخواهد مشکلش حل شود.» در کل اگر بخواهيم صحبت کنيم، افراد منفي دوست ندارند تغيير کنند؛ اگر آنها تغيير کنند، فقط بعد از يک دورهي طولاني از زمان خواهد بود.
به همين روش، اشتباهِ تلاش براي تغيير دوستان يا بستگان را انجام ندهيد. بدترين اشتباهي که ممکن است مرتکب شويد اين است که با کسي به اين اميد ازدواج کنيد که ميتوانيد دير يا زود بر او تاثير بگذاريد يا او را تغيير بدهيد. هيچ چيز نااُميدکنندهتر از اين نيست که عاشق فردي شويد که آن کسي که شما دوست داريد باشد، نيست. غالب افراد در مقابل تغيير از خود اکراه نشان ميدهند- حتي در بلند مدت. افرادي که براي تغيير اکراه دارند تغيير را به روش خود و فقط هنگامي که حاضر هستند، انجام ميدهند. افراد فقط در صورتي تغيير ميکنند که خود ميخواهند به آن شکل تغيير کنند.
با در نظر گرفتن تمامي جوانب، ما حقيقتاً نميتوانيم هيچ کس جز خود را تغيير دهيم. تلاش براي تغيير ديگران تلف کردن کامل زمان ارزشمند خود خواهد بود. نکتهي هوشمندانهاي که بايد به ذهن داشته باشيم اين است که به کار خود اهميت دهيم و زمان گرانبهاي خود را براي تغيير خود به سمت بهتر شدن بگذرانيم. در ذهن دقيقاً به خاطر بسپاريد که براي ساختن يک جهان جالب و هيجانانگيز به همهي افراد نياز است. تصور کنيد جهان چقدر کسلکننده ميشد اگر همه دقيقاً شبيه شما ميشدند.