درس زندگي 33
نصيحت کردن به ديگران به معني آنست که شما شکست ميخوريد
يک روز شاعر آلماني اُتو اريخ هارتلبن با پزشکي دربارهي مشکلات سلامتياش مشورت کرد. دکتر به هارتلبن توصيه کرد کشيدن سيگار را ترک کرده و نوشيدن الکل را کنار بگذارد. سپس دکتر از او سه مارک براي ويزيت درخواست کرد. هارتلبن در مقابل درخواست او جواب داد: «من پولي به شما نميدهم، چون از توصيههاي شما استفاده نخواهم کرد.»
بدون شک، شما به اين مسئله از طريق تجربه رسيدهايد: بيشتر افراد- همچون شاعر مورد اشاره در بالا- به نصيحتها گوش فرا نميدهند، صرف نظر از اينکه آن نصيحت چقدر خوب باشد. نصيحت شما ممکن است خيلي خوب و مفيد باشد اما اگر به معني آنست که دريافتکنندهي نصيحت بايد براي تحقق آن کار و تلاش انجام دهد، او احتمالاً آن را رد ميکند. نصيحت کردن ممکن است نه فقط هدر دادن زمان و انرژي شما باشد، بلکه ميتواند خطرناک نيز باشد.
نصيحت کردن وقتي فرد خواستار آن نيست، ميتواند خطرناک باشد. برخي افراد جدا از اينکه آن نصيحت چقدر خوب است و اهدف شما چقدر شريف و مقدس است، از پذيرش نصيحت خودداري ميکنند. رابطهي شما با آنها ممکن است تا حدي خدشهدار شود، اگر شما بر خواستهي خود پافشاري کنيد. افراد ممکن است تشخيص ندهند که شما سعي داريد به آنها کمک کنيد. در مقابل، آنها ممکن است فکر کنند که شما کاملاً غرضورز هستيد و تلاش ميکنيد آنها را گمراه سازيد. نصيحت شما احتمالاً ناديده گرفته ميشود چون بيشتر افراد دوست ندارند بپذيرند که آنها در مسير اشتباهي قرار دارند.
تلاش براي حل مشکلات ديگران با نصيحتهاي ناخواسته از سوي آنها همچون تلاش براي تغيير آنها بيفايده است. بهتر آنست تا در مشکلات ديگران- مشکلاتشان با همسرانشان، دوستانشان و همکارانشان- غرق نشويم. تلاش براي حل مشکلات آنها معادل با اعتراف به اين است که آنها نميتوانند از پس آن مشکل به تنهايي بربيايند. بنيامين فرانکلين بهترين نصيحت ممکن را به ما دربارهي ارائهي نصيحتهاي ناخواسته داده است: «انسانهاي عاقل به نصيحت نيازي ندارند و انسانهاي احمق نيز آن را نميپذيرند.»
نصيحت کردن ميتواند خطرناک باشد حتي اگر درخواست شده باشد. مشکل در اين است که نصيحتي که به ديگران ميدهيم ممکن است عکس آن چيزي باشد که آنها انتظار دارند يا ميخواهند. جاش بيلينگ در اينباره ميگويد: «وقتي کسي براي نصيحت گرفتن به پيش من ميآيد، من از نوع نصيحتي که او ميخواهد، آگاه ميشوم و به او همان نصيحت را ميکنم.» نصيحت کردني که افراد انتظار آن را ميکشند ممکن است گهگاهي يک استراتژي خوب باشد اما در مواقع مشخصي نيز ميتواند خطرناک باشد. با در نظر گرفتن اينکه بسياري از افراد داراي فهم کامل و منطقي از مشکلات خود نيستند، اين يعني که آنها ممکن است در واقع انتظار نصيحتي را بکشند که در نهايت به غايت و هدف آنها صدمه ميزند.
حتي دادن نصيحتهاي خوب ميتواند شما را دچار مشکل کند- به ويژه زماني که آن نصيحت شامل حقيقتي باشد. اسکار وايلد در اينباره مينويسد: «نصيحت کردن هميشه احمقانه است اما دادن نصيحتهاي خوب کاملاً مرگبار است.» دربارهي گفتن حقيقت نکات بسياري وجود دارد اما گفتن حقيقت در بسياري از موارد در پلکان نخست زندگي خطرناک است.
براي مثال، وقتي يک دوست از شما ميپرسد که چگونه او ميتواند غذايي را که به تازگي براي شما پخته است، بهبود بخشد، عاقلانه آن است تا بيست کاري را که شما به شکل متفاوتي براي پخت غذا انجام دادهايد، برايش فهرست نکنيد.
با در نظر گرفتن تمامي جوانب، نصيحت کردن به ديگران به معني آنست که شما يا ميبازيد يا شکست ميخوريد. شما به ندرت برنده ميشويد. هر وقت که افراد نصيحتهاي شما را ميپذيرند و مشخص ميشود که آن نصيحت مفيد بوده است، آنها احتمالاً به مفيد بودن آن نصيحتها اذعان نميکنند. آنها ممکن است حتي به ياد نياورند که شما اين نصيحتها را به آنها کردهايد. هر زمان که آنها نصيحت شما را پذيرفتند و مشخص شد که آن نصيحت به ضرر شما بوده است، آنها کسي را که چنين نصيحتي را به آنها کرده است، فراموش نميکنند. آنها احتمالاً حتي شما را براي نصيحت بدي که به آنها کردهايد، سرزنش ميکنند.
خلاصه اينکه بهتر آن است تا در امور شخصي ديگران دخالت نکنيم خصوصاً اگر از شما خواسته نشده باشد. به عنوان يک فرد با تعادل بالا، شما نبايد منيّت خود را با دادن نصيحتهاي خواسته نشده بالا ببريد. با اين حال، اگر دوست داريد ديگران را نصيحت کنيد، بهتر آنست شخصي را مورد نصيحت قرار دهيد که آزادانه از پذيرش نصيحت از ديگران و از جمله خود شما اجتناب ميکند.
هر وقت احساس ضرورت در واکنش نشان دادن به يک درخواست براي نصيحت کردن ميکنيد، آن را به سادگي و کوتاه بيان کنيد. داد و قال نکنيد. حتي در چنين موقعيتي بر سر موضوعات کاملاً حساس، وقتي فردي براي گرفتن نصيحت به سمت شما ميآيد، مطمئن شويد که کنار ميکشيد.