درس زندگي 38
افراد مهربان غالباً افراد خوبي نيستند و افراد خوب هم غالباً افراد مهرباني نيستند
ما در فرهنگي زندگي ميکنيم که در آن يک فرد مهربان بودن معادل با يک فرد خوب بودن محسوب ميشود. نتيجه اين است که بسياري از افراد مهربان با انسانهاي خوب اشتباه گرفته ميشوند وقتي در حقيقت آنها اين تمايز را بدليل نقصهاي شخصيتي جديشان بدست نياوردهاند. به عبارت ديگر، بسياري از افراد حقيقتاً خوب براي داشتن نقصهاي شخصيتي جديشان اشتباه گرفته ميشوند فقط چون آنها افراد خيلي مهرباني نيستند. پس چه چيزي باعث به وجود آمدن يک انسان خوب ميشود؟ نلسون ماندلا به ما يادآوري ميکند که: «يک ذهن و يک قلب خوب هميشه يک ترکيب وحشتناک هستند.»
بدون شک گهگاهي براي بسياري از ما تمايز بين آدمهاي خوب و بد سخت ميشود. يکي از دوستان من، براي مثال، در چشم دوستان و آشنايانش اصلا آدم مهرباني نيست. او رُک و صريح است و غالباً ديگران را با گفتن حقيقت دربارهي حوادث، افراد و چيزها ناراحت ميکند. با اين حال، وقتي بحث دادن پول يا ديگر کمکها به افراد، فقرا و انسانهاي محتاج مطرح ميشود، او يکي از بخشندهترين افراد است. اين را با بسياري از افراد به اصطلاح مهرباني مقايسه کنيد که به ندرت حاضرند به ديگران- به ويژه افراد محتاج کمک کنند.
اين حقيقت که افراد مهربان غالباً افراد خوبي نيستند و افراد خوب غالباً افراد مهرباني نيستند يک مفهوم آشفتهکننده براي بسياري از ماست. ما ميخواهيم همه مهربان باشند چون پذيرش اين افراد راحتتر است تا اينکه با افرادي مواجه شويم که رُکگو، گستاخ يا از ما خشمگين هستند. حقيقت اين است که مهربان بودن ظاهر ساختگي است که بسياري از افراد فاقد شخصيت نمونه از آن براي انگيزههاي پنهاني خود استفاده ميکنند. برخي از مهربانترين افراد براي نداشتن محبت از سوي ديگران افسرده هستند. روانکاوها و روانپزشکهاي خاصي ادعا ميکنند که پشت ظاهر افراد مهربان، معمولاً خشم سرکوبنشدهي قابل توجهي پنهان شده است که انتظار ميرود به اعمال منزجرکننده بر ضد ديگران تبديل نشود.
جانِ کلام اين است که ما بايد مراقب بسياري از افراد مهربان باشيم. ما ميتوانيم به آنها اجازه دهيم تا با کاريزماي خود مدت زمان طولاني را سپري کنند. بعد از آن، آنها بهتر برخي ويژگيهاي شخصيتي خود را نشان ميدهند. مشخصاً برخي افراد مهربان ميشوند تا بتوانند حواس ما را پرت کرده و از ما سوءاستفاده کنند. آنها تلاش خواهند کرد در مقابل ما صفآرايي کنند يا ما را به بزرگترين دامي که دنيا به خود ديده است، بکشانند. افرادي که ديگران را در جستجوي پول يا هر چيز ديگري فريب ميدهند هميشه خود را به صورت انسانهايي مهربان و بافضيلت نشان ميدهند. گرفتن يک تصميم سريع دربارهي شخصيت آنها بر اساس ظاهر مهربانشان ميتواند بعدها به عواقب و ياس جدي منجر شود.
در بدترين حالت، افراد مهرباني هستند که از شهروندان مسن و پير دزدي ميکنند، مرتکب جنايتهاي جنسي ميشوند يا خويشاوندان خود را به قتل ميرسانند- که اين حقيقتاً نمونهي شخصيت صحيح و درست نيست. به هنگام توصيف کسي که به تازگي به کسي حمله کرده يا حتي او را کشته است، حتماً شنيدهايد که ديگران بگويند: «او هميشه ظاهري خيلي مهربان داشت.»
افراد خوب، از طرف ديگر، هميشه مهربان نيستند. در مطالعهي معروف خود بر روي گروهي از افراد خود واقعپندار، محقق و انسانشناس آبراهام ماسلو فهميد که افراد در بالاترين سطح رشد روحي و رواني راضيترين انسانهايي نيستند که شما ملاقات خواهيد کرد. افراد خود واقعپندار افراد آرامي نيستند. در واقع، فورانهاي خلق و خو شايع هستند.
بر خلاف افراد مهربان، انسانهاي خود واقعپندار ميتوانند به شکل سازندهاي نسبت به ديگران منتقد باشند وقتي نياز به آن وجود داشته باشد. از آنجايي که آنها به چيزي که نيستند تظاهر نميکنند، اين افراد خوب هميشه همه را راضي نميکنند. اگرچه آنها غالباً نسبت به ديگران شکيبا هستند، وقتي افراد در دورويي، فريبکاري يا حماقت درگير ميشوند، افراد خود واقعپندار احتمالاً صحنهي بزرگي ايجاد ميکنند.
اگر ميخواهيد خود را در محاصرهي انسانهايي قرار دهيد که داراي شخصيت بزرگي هستند که از شما در ايجاد تغيير در اين جهان حمايت ميکنند، افراد خوب را صرفاً چون هميشه مهربان نيستند، ناديده نگيريد. بسياري از افراد خوب داراي تشويش و نگراني هستند؛ آنها خشمگين ميشوند و ممکن است از زندگي مايوس شوند. شما بايد خشم گهگاه، کمطاقتي و تنفر آنها را تحمل کنيد چون آنها دروغ گفتن، تقلب، بيملاحظگي يا رياکاري را تحمل نخواهند کرد. در غير اين صورت، صداقت، بيريايي، وقار، خوبي، خرد و ملاحظهکاري باعث ميشود بفهميد در دوستي و همراهي خوبي هستيد