درس زندگي 40
وقتي کسي نميتواند به تعهدي پايبند باشد، 95 درصد احتمال وجود دارد که اين دوباره رخ دهد
يک عقرب که ميخواست از يک حوض عبور کند دوست قورباغهي خود را مشاهده کرد. عقرب به قورباغه گفت: «نظرت در مورد اينکه مرا به آن طرف حوض ببري، چيست؟ من نميتوانم شنا کنم و ممنون ميشوم که به من کمک کني.» قورباغه در جواب درخواست عقرب پاسخ داد: «به هيچ وجه. من ميدانم عقربها چگونه هستند. يکبار در گذشته وقتي تو را به آن سوي حوض بردم، قول دادي مرا نيش نزني. تو به قول خودت عمل نکردي و مرا نيش زدي. من تقريباً در آستانهي مردن بودم. اينبار احتمالاً مرا وسط راه حوض نيش ميزني، در جايي که من ديگر نميتوانم به کنار حوض شنا کنم. من دوست ندارم غرق شوم.»
عقرب در جواب قورباغه اينگونه گفت: «احمق نشو. اگر بر پشتت سوار شوم، ميخواهم از حوض عبور کنم. اگر تو را نيش بزنم، خودم هم غرق خواهم شد. پس چرا من بايد بخواهم چنين کاري با تو انجام بدهم؟» قورباغه کمي فکر کرد و از خود نرمش نشان داد و گفت: «فکر کنم حق با توست. بيا پشتم سوار شو.»
عقرب از پشت قورباغه بالا رفت و آنها به طرف ديگر حوض روانه شدند. در نيمهي راه، عقرب يک نيش بزرگ به قورباغه وارد کرد. وقتي هر دوي آنها به تدريج زير آب ميرفتند، قورباغه به عقرب گفت: «چرا چنين کاري انجام دادي؟ چرا به قول خود براي نيش نزدن من وفادار نماندي؟ الان هر دوي ما خواهيم مرد.» جواب عقرب جوابي است که شما بارها قبلاً از عقربهاي انساني شنيدهايد: «من نتوانستم در مقابل انجام اين کار مقاومت کنم. ذات من اينگونه است.»
درسي که در اينجا وجود دارد اين است که اگر کسي نتواند به تعهد و قول خود با شما در گذشته وفادار بماند، 95 درصد احتمال دارد که او دوباره در آينده به قول و تعهد خود وفادار بماند. اين درس بزرگي براي بيشتر ماست که بايد آن را ياد بگيريم. در حقيقت، بسياري از ما دائماً اين درس را در سرتاسر زندگيهاي خود ياد ميگيريم.»
شما متوجه خواهيد شدکه افرادي که به قراردادهاي تجاري يا تعهدات اجتماعي خود وفادار نميمانند معمولاً آن را دوباره و دوباره و دوباره انجام ميدهند. اين رفتار به بهترين شکل ممکن با دو پديدهاي که قبلاً دربارهي آن بحث شد، توضيح داده ميشود- افراد انسان هستند و افراد به ندرت تغيير ميکنند. ماهيت انسان به گونهاي است که حتي اگر افراد براي ارتکاب يک اشتباه در گذشته عذرخواهي کنند و قول بدهند که آن را دوباره انجام نخواهند داد، احتمالاً آن را دوباره انجام ميدهند. شما بايد تصميم بگيريد که چگونه به افرادي که به تعهدات و قولهاي خود پايبند نيستند، واکنش نشان دهيد.
تصادفاً احتمال 95 درصدي که اين افراد دوباره به تعهداتشان پايبند نباشند حتي وقتي کاربرد دارد که آنها بدون خواست ما عذرخواهي ميکنند. وقتي خواستار عذرخواهي آنها ميشويد و آنها ميپذيرند که عذرخواهي کنند، پس احتمال 99 درصدي وجود دارد که آن را دوباره انجام دهند. همين شرايط مشابه وقتي آنها عذرخواهي نميکنند، وجود دارد.
دليل آن اين است که عذرخواهياي که تحت همين رفتار از آنها خواسته شود- همچون اينکه شما دوستي يا روابط تجاريتان را خاتمه خواهيد داد اگر آنها عذرخواهي نکنند- شکلي از اخاذي است. به عبارت ديگر، عذرخواهياي که از ديگران با استفاده از شکلي از تهديد خواسته شود هرگز يک عذرخواهي حقيقي نيست. آن شخص ممکن است براي ارتکاب اشتباهي عذرخواهي کند- اما اين عذرخواهي جعلي است. حقيقت اين است که يک عذرخواهي حقيقي- عذرخواهياي که معنايي دارد و از ته قلب ميآيد را فردي انجام ميدهد که کسي ديگري آن را از او تقاضا نکرده باشد.
شخصاً من از سر و کار داشتن با افرادي که دائماً از تعهدات اجتماعي يا شغلي شانه خالي ميکنند، خودداري ميکنم- چه آنها عذرخواهي کنند و چه نه. من به بگومگو و جر و بحث نيازي ندارم. هر زمان افراد به طور پيوسته در سر ملاقاتهاي خود حاضر نميشوند، من ديگر با آنها ارتباط برقرار نميکنم. اگر آنها با يک دليل موجه زنگ بزنند و از من عذرخواهي کنند، من به آنها يک شانس و احتمالاً دو شانس ديگر ميدهم اما براي بار سوم ديگر با آنها ارتباط برقرار نميکنم. با پيروي از اين اصل، بدون هيچگونه استثنايي، من با چند آدم باکيفيتي در نهايت رابطه برقرار ميکنم که در وفادار ماندن به تعهداتشان خوشقول هستند.
در يک کلام، اگر فردي قبلاً شما را مايوس و نااميد کرده است، وقتي به شما ميگويد که در موقعيت ديگري جبران خواهد کرد، مراقب باشيد. خواه اين يک توافق تجاري باشد يا يک تعهد اجتماعي، جدا از اينکه چقدر اغواکننده و اميدبخش است، بهتر آن است تا بر علايق خود در جاي ديگري تمرکز کنيد. در غير اين صورت، شما خواهيد فهميد که نخستين اشتباه از سوي آن فرد تصادفي نبوده است.
در حقيقت، اگر با چنين افرادي براي مدت زماني طولاني رابطه داشته باشيد، احتمال نسبتاً بالايي وجود دارد که آنها اشتباه قبليشان را با کاري به مراتب بدتر جبران کنند به طوريکه آن کار اشتباه قبلي را بياهميت جلوه ميدهد. يک گفتهي قديمي ميگويد: «کسي که تخممرغي را از کشاورز خود ميدزدد، در نهايت مرغ او را نيز خواهد دزديد.»