درس زندگي 42
قطعيترين راه به سمت شکست تلاش براي راضي کردن همه است
فيلسوف آلماني آرتور شوپنهاور ميگويد که ما سه چهارم خود را قرباني اين ميکنيم تا همچون ديگران باشيم. يکي از دلايلي که ما اين کار را انجام ميدهيم تلاش براي راضي کردن همه است. همانطور که انتظار ميرود، درخواست احترام و تائيد از ديگران براي انسان طبيعي است. مشکل خواستهي ما براي بدست آوردن احترام و تائيد از سوي دوستان و آشنايان جديد نيست. آنچه که براي ما ايجاد مشکل ميکند خواستهي ما براي راضي کردن کل جهان است.
ژورناليست آمريکايي هربرت بايارد اسوپ ميگويد: «من نميتوانم به شما فرمولي براي موفقيت ارائه کنم، اما ميتوانم به شما فرمول شکست را ارائه کنم و آن اين است: سعي کنيد همه را راضي نگه داريد.» در واقع، اين جملات، جملاتي هستند که بايد به دقت بر روي آنها فکر کرد. افراد بسياري زمان و انرژي زيادي از خود را در تلاش براي بدست آوردن رضايت ديگران به جاي تمرکز بر روي اُميدها، برنامهها و روياهاي خود هدر ميکنند. پس يکي از اين افراد نباشيد.
لُپ کلام اين است که تشويقها و تحسينها يک پاداش در زندگي هستند و نبايد يک نياز باشند. ممکن نيست هر کسي که شما را ميشناسد شما را حتماً دوست داشته باشد يا شما را تحسين کند. در حقيقت، توانايي شما براي پذيرش مخالفت و طردشدگي از سوي ديگران يک ويژگي ارزشمند است که شما بايد در خود ايجاد کنيد. ماوراي همهي اينها، اين غيرقابل اجتناب است که شما با افراد بسياري ملاقات ميکنيد که از شما متنفر هستند. به عبارت ديگر، شما نميتوانيد تمامي افراد را هميشه راضي نگه داريد؛ شما نميتوانيد يک فرد را هميشه راضي نگه داريد و شما نميتوانيد هرگز افراد خاصي را در تمامي زمانها راضي نگه داريد.
بر خلاف باور عموم، داشتن يک يا دو دشمن هيچ اشکالي ندارد. نويسندهي آمريکايي آلبرت هوبارد در اينباره ميگويد: «اگر شما هيچ دشمني نداريد، شما مستعد اين هستيد که در گرفتاري مشابهي در ارتباط با دوستان قرار بگيريد.»
در يادداشت مشابهي، روانشناس انسانگراي معروف آبراهام ماسلو ميگويد که افراد در بالاترين سطح رشد روحي و رواني دوست دارند دشمن داشته باشند در حاليکه آنها آنچه را که براي خود و جهان درست است، انجام ميدهند. آنها ميدانند که جدا از اينکه چقدر استعداد دارند و چقدر سختکوش هستند، نميتوانند همه را راضي کنند. اين خواسته که همه شما را دوست داشته باشند شکل ديگري از حرص است و افراد واقعبين افراد حريصي نيستند.
اگر ميخواهيد تاثير خود را بر اين جهان بگذاريد، زمان گرانبهاي خود را به جلب تائيد افراد کنار خود هدر ندهيد. شما نميتوانيد همه چيز براي همهي افراد باشيد. از تلاش براي آنچه که ديگران ميخواهند شما آن باشيد، خودداري کنيد. اگر هميشه سعي کنيد تا ديگران را راضي نگه داريد، احساس اضطراب، ترس و غيرطبيعي بودن ميکنيد. هيچ چيزي همچون زندگي بر اساس ايدهآلهاي ديگران از آنچه که يک دوست يا خويشاوند بايد باشد، وجود ندارد. در بلند مدت، سلامت ذهني و جسمي شما مورد آسيب قرار خواهد گرفت.
موفقيت انجام آن چيزي است که براي ما درست است و نه آن چيزي که مادرهايمان يا ديگران از ما ميخواهند انجام دهيم. ماوراي همهي اينها، خودتان باشيد. هنرمند بزرگ اسپانيايي پابلو پيکاسو ميگويد: «مادرم روزي به من گفت: اگر سرباز شوي، ژنرال خواهي شد. اگر راهبه شوي، در نهايت پاپ خواهي شد. به جاي اينها، من پيکاسوي نقاش شدم.»
يکبار ديگر ميگويم: «از خواستن تائيد از ديگران براي آنچه که قصد داريد در زندگي انجام دهيد، خودداري کنيد- اين براي تجارت و کسب و کار شما بد، بد و بد است. در ذهن بسپاريد که وظيفهي شما هميشه اين است که خودتان باشيد. شما بايد مراقب خود باشيد اگر ميخواهيد از خانوادهي خود مراقبت کنيد، نسبت به دوستانتان بخشنده باشيد و به جامعهي خود خدمت کنيد. اگر تلاش کنيد همه را راضي نگه داريد، در نهايت نميتوانيد هيچکس را راضي کنيد.
غيرقابل اجتناب است که شما مخالفت زيادي را در طول زندگيتان جذب کنيد. اين بهايي است که شما براي زنده بودن و براي يک فرد منحصر به فرد بودن پرداخت ميکنيد. آنچه که ديگران دربارهي شما ميگويند نه فقط بياهميت بلکه همچنين کاملاً بيربط است.
در مرتبهي بالاتري از زندگي، شما بايد تصميم بگيريد که در دنيايتان چه چيزي اهميت دارد. وقتي در نهايت به نياز براي راضي کردن همه پايان داديد، رضايت شگفت انگيزي را از اينکه خود حقيقيتان هستيد، تجربه ميکنيد. شما نميدانيد چرا اين حس براي مدت زمان طولاني از شما فرار ميکرده است.