درس زندگي 49
افراد عاقل از انسانهاي نادان چيزهاي بيشتري ياد ميگيرند تا انسانهاي نادان از افراد عاقل
مدت زماني نه چندان دور، من بروشور تبليغي کنفرانس سالانهي انجمن بينالمللي منابع انساني را دريافت کردم. روي جلد بروشور نوشته شده بود: «به يک انسان همه چيزدان تبديل شويد! در اين کنفرانس راه آن را نشانتان ميدهيم.» داخل بروشور به شرکتکنندگان قول داده شده بود: «به تشکيلات و انجمن ما بپيونديد تا ببينيد تبديل شدن به يک انسان همه چيزدان چقدر آسان است.» وقتي اين بروشور را خواندم، نميدانستم آيا اين متخصصان- من از اين واژه به آرامي استفاده ميکنم- دربارهي مزاياي «ندانستن همه چيز» فکر کردهاند يا خير.
مشخصاً هيچکس نميتواند از هر آنچه که در هر شاخهاي وجود دارد آگاه باشد- اگرچه بسياري از افراد همه چيزدان متوهم فکر ميکنند که همه چيز را ميدانند. اين افراد هميشه فکر ميکنند که براي هر مشکلي جوابهاي کارشناسانه در چنته دارند. آنها شما را با حقايق و اعداد بازي ميدهند و با غرور نظر خود را دربارهي هر مسئلهاي در هر زمان اعلام ميکنند. از آنجايي که آنها احساس برتري نسبت به ديگران ميکنند، اگر شما با آنها دربارهي هر موضوعي مخالفت کنيد، آنها آن را يک توهين شخصي به خود تلقي ميکنند.
بدون شک شخصي که جواب همهي مشکلات را ميداند يک همه چيزدان است. با اين حال، چنين فردي يک احمق است. به عبارت ديگر، افراد همه چيزدان به باهوشي که فکر ميکنند، نيستند. آنها به ديگران توجه نميکنند، مطالعه يا تعمق نميکنند يا خيلي خوب به صحبتهاي ديگران گوش فرا نميدهند. چرا؟ چون فکر ميکنند همه چيز را ميدانند. متاسفانه، ديگران در مقابل افراد همه چيزدان مقاومت ميکنند چون اين افراد فرصت کمي براي نظرات و خلاقيت ديگران باقي ميگذارند.
جالب است که افراد عاقل اين جهان هيچگاه ادعا نکردهاند که همه چيز را ميدانند. قرنها پيش، سياستمدار و نويسندهي بزرگ رومي کاتوي پير اين سخن حکيمانه را گفت: «افراد عاقل از انسانهاي نادان چيزهاي بيشتري ياد ميگيرند تا انسانهاي نادان از افراد عاقل.» در واقع، افراد عاقل ميتوانند اندرزهاي حکيمانهي خرد و عقل را از افرادي با استعداد و آموزش به مراتب کمتر از خود بدست آورند. بر خلاف بسياري از روشنفکران، افراد عاقل ميفهمند که صرفنظر از اينکه چه مقدار از قبل دانش و آگاهي دارند، هميشه چيزهاي بيشتري براي يادگيري در زندگي وجود دارد.
نکته در اينجا اين است که کليد يادگيري چيزهاي جديد و شگفت انگيز دربارهي اين جهان يک فرد همه چيزدان بودن نيست. از اينکه از افراد با استعداد و دانش کمتر از خود چيزهايي ياد بگيريد، اصلاً خجالت نکشيد. بيتوجهي به افراد با آموزش يا هوش کمتر از خود وقتي در حقيقت آنها ميتوانند منبع خوبي از ايدههاي بزرگي باشند که شما هرگز خود ايجاد نميکنيد، بسيار ساده است.
بيتوجه به اينکه چند سال تجربه در شاخهي تخصصي خود داريد و صرفنظر از اينکه چه مقدار در آن شاخهي خاص کارشناس ممکن است باشيد، شما ميتوانيد هميشه چيزهاي جديدي در آن شاخه ياد بگيريد. بعضي وقتها ايدهها يا اطلاعات خوب از کسي ميآيد که کمتر از او انتظار داريد، همچون شخصي که هيچگاه هيچ تجربهاي در شاخهي تخصصي شما نداشته است. اين شخص ميتواند يک سرايدار يا يک آدم بيخانمان يا يک کشاورز پروشدهندهي خوک سيبري باشد. در اين زمينه، جان وودن اينگونه اظهار نظر ميکند: «اين آن چيزي است که شما بعد از آنکه از همهي آنچه که برايتان مهم است آگاه ميشويد، آن را ياد ميگيريد.»
يک روش موثر براي يادگيري چيزهاي بيشتر در زندگي صحبت نکردن زياد به اندازهي ديگران است. يک پروفسور خردمند ميگويد: «وقتي در حال صحبت هستيد، هيچ چيزي ياد نميگيريد.» از زمان خود براي شنيدن فعالانه به ديگران استفاده کنيد. اگر هميشه مشغول به حرف زدن هستيد چون به صداي خود علاقهي زيادي داريد، شما چيز زيادي ياد نخواهيد گرفت. مکالمات يک طرفه توسط نادانها انجام ميشود اگرچه آنها ممکن است خود فکر کنند که افراد خردمند و عاقلي هستند.
براي يادگيري بيشتر، سعي کنيد با افراد خردمند اين جهان همنشين شويد. شما بايد بتوانيد افراد خردمند را به راحتي شناسايي کنيد. افراد خردمند و عاقل متواضع و فروتن هستند. آنها به سرعت ميپذيرند که همه چيز را نميدانند و عملاً همه ميتوانند به آنها چيزي بياموزند. آنها بدون پيشداوري يا قضاوت يا انتقاد به حرفهاي ديگران گوش ميدهند. آنها حتي از پيشخدمتها و رانندگان تاکسي و دربانها و کشاورزها ياد ميگيرند.
سقراط يکي از معروفترين و برجستهترين فلاسفهي تمامي اعصار اينگونه ميگويد: «تمامي آنچه که من ميدانم اين است که هيچ چيز نميدانم.» در واقع، اين ميتواند بزرگترين خردمندي باشد- پذيرفتن اينکه شما نسبت به خيلي چيزها آگاهي نداريد صرفنظر از اينکه چه مقدار دربارهي آنها از قبل اطلاع داريد. وراي تمامي اين چيزها، به ياد داشته باشيد که خردمندي مقصدي نيست که به آن برسيد، بلکه روش سفر است.