درس زندگي 51
مهربان بودن خيلي هزينه ندارد اما خيلي مهربان بودن ميتواند خيلي هزينهبر باشد
چند سال پيش، يک زن به آن لاندرز نامهاي نوشت و از او در مورد اينکه چگونه با مادر شوهرش رفتار کند، کمک خواست. مادر شوهر اين زن دائماً از او وسايلي قرض ميکرد ولي آنها را پس نميداد. اين زن نگران ميترسيد به مادر شوهرش در اينباره حرفي بزند چون او ميخواست روابط خوبش را با مادر شوهرش حفظ کند- مادر شوهري که به عقيدهي اين زن «انسان فوقالعادهاي» بود. آن لنارد به درستي به اين زن توصيه کرد که اگر ميخواهد اين به مشکل تمام عمرش تبديل نشود، بهتر است خيلي مهربان بودن خود را نسبت به مادر شوهرش کنار بگذارد.
اخلاق در اينجا اين است که مهربان بودن خيلي هزينه ندارد اما خيلي مهربان بودن ميتواند خيلي هزينهبر باشد. درست مشابه اين زن که به آن لنارد نامه نوشت، بسياري از افراد آنقدر درگير پذيرفته شدن توسط ديگران ميشوند که با خيلي مهربان بودن خود را در يک نوع آشوب احساسي قرار ميدهند. آنها ميترسند که به احساسات ديگران آسيب برسانند و توسط ديگران طرد شوند. بعضي وقتها با اين حال، بهتر است آنها تا اين حد مهربان نباشند و به جاي آن به ديگران جواب خوبي براي اين همه انتظار بدهند.
در واقع، همهي ما زمانهايي در دام خيلي مهربان شدن نسبت به ديگران گرفتار ميشويم. مشخصاً، ما نبايد اجازه دهيم که اين خواستهي مهربان يا خوب بودن نسبت به همه در موفقيت يا خوشبختي ما در زندگي دخالت کند. بازيگر انگليسي رابين چندلر زماني اظهار داشت: «بيماري مهربان بودن زندگيهاي بيشتري را در مقايسه با بيماري اعتياد به الکل فلج ميکند. افراد مهربان ميترسند که نه بگويند، دائماً نگران آن هستند که ديگران نسبت به آنها چه فکر ميکنند و پيوسته رفتارشان را براي رضايت ديگران سازگار ميکنند- و در نهايت هرگز آنچه را که آنها ميخواهند نميتوانند کامل انجام دهند.»
قبول که انعطافپذير و سازگار بودن ويژگيهاي شخصيتي ارزشمندي هستند. با اين حال، وقتي يک دوست يا آشنا براي ساعتها در مورد کار، خانواده، دوستان يا افراد صحبت ميکند، شما مجبور نيستيد به آنها گوش کنيد. اگر به شنيدن بيشتر علاقهاي نداريد، آن را خيلي سريع بگوييد. در غير اين صورت، آن فرد زمان و انرژي زيادي را از شما ميگيرد که ميتوانيد از آن در جاي ديگري استفاده کنيد.
بخشنده بودن- در زمان خود با ديگران- گهگاه ايراد ندارد اما بخشندگي دائمي باعث ميشود برخي افراد چنين رفتاري را براي هميشه از ما انتظار داشته باشند. نويسنده هاروي مککي خاطر نشان ميکند: «اگر ميخواهيد بابانوئل باشيد، سورتمهي شما بهتر است بتواند يک تريلر را بکشد.»
مهربان بودن نسبت به کسي با گفتن بله به او وقتي حقيقتاً ميخواهيد نه بگوييد باعث درد و رنج در طولاني مدت خواهد شد. اگر انسان بسيار آسانگير و بيتکلفي هستيد، افراد تلاش خواهند کرد تا از شما با مشاهدهي اينکه چه مقدار کار يا چه خدماتي ميتوانيد براي آنها انجام دهيد، سوءاستفاده کنند. شما مجبور نيستيد براي گفتن بله احساس ضرورت کنيد چون فقط فردي دوست شماست. اگر افراد تلاش ميکنند تا از مهرباني شما سوءاستفاده کنند، شما بايد آنها را مطلع کنيد که وجود شما تحت هيچ شرايط براي راحتي آنها آفريده نشده است.
توانايي بله يا نه گفتن وقتي منظورتان دقيقاً همان است شخصيت شما را مشخص ميکند. به اُميد قرار گرفتن در موقعيتي برتر نسبت به فردي، وانمود به موافقت با کسي نکنيد. شما زمان، انرژي و پول خود را براي جلب رضايت شخص ديگري به هزينهي ذائل شدن خوشبختيتان هدر ميدهيد. در نتيجه، شما در نهايت از خود و آن شخص ديگر براي گفتن بله متنفر خواهيد شد.
خلاصه اينکه، اين فکر را براي هميشه از ذهنتان دور بيندازيد که شما بايد با تمامي افراد مهربان باشيد. مهربان بودن با تمامي افراد ميتواند شما را در موقعيتي قرار دهد که بيشتر وجود خود را در اختيار ديگراني قرار دهيد که در نهايت از خود شما چيزي باقي نماند. آمادگي شما براي خطر کردن و تجربهي يک زندگي کامل نيز در اين فرايند به شدت به خطر خواهد افتاد.
خوشبختانه، هيچ اجباري وجود ندارد- اخلاقي، قانوني يا غيره- که با همه مهربان يا بخشنده باشيد. اين به آن معني است که شما بايد فقط با افرادي مهربان و خوب باشيد که لايق و سزاوار مهرباني شما باشند.
در ذهن بسپاريد که همهي افراد حق دريافت اخلاق خوب را از شما در همهي زمانها ندارند. تا جايي که اخلاقتان اجازه ميدهد، انعطافپذير باشيد اما صرفاً چون فردي همکار، دوست يا خويشاوند شماست، با او سر همهي مسائل موافقت نکنيد. در نهايت، اين سوال براي شما مهم است: آيا ميخواهيد همه را راضي کنيد يا ميخواهيد خود را با تجربهي رضايت و خوشبختي در زندگي خرسند و خشنود کنيد؟