درس زندگي 53
خلاقانهترين ميانبر براي رسيدن به موفقيت ارزيابي دوبارهي معناي موفقيت است
به عنوان يک انسان منطقي، شما بايد هميشه از ميانبرهاي خلاقانه براي رسيدن به موفقيت آگاه باشيد. بدون شک، جديترين اشتباهي که افراد مرتکب ميشوند ناتواني در تعريف موفقيت به شخصيترين شيوهي ممکن است. در اين زمينه، خلاقانهترين ميانبر براي رسيدن به موفقيت ارزيابي دوبارهي معني موفقيت است. در نهايت، با نوع و روش تعريف موفقيت، شما خود را موفق يا ناموفق ميکنيد.
بيشتر ما انسانها به موفقيت حقيقي نميرسيم چون ظاهراً پول حرف آخر را در جوامع کاملاً مادي غرب ميزند. تبليغکنندگان، رسانهها، مشاوران شغلي و در يک نگاه کلي جامعه ارزش زيادي بر پول و چيزهايي که پول ميتواند بخرد، ميگذارند. انسان براي رسيدن به يک شغل با حقوق بالا تلاش ميکند تا بتواند داراي قدرت، موقعيت، خانهي بزرگ، مسافرتهاي خارجي و لباسهاي مارکدار گرانقيمت باشد. اين عناصر موفقيت ظاهراً باعث ميشوند همهي ما احساس موفقيت، رضايت و خوشبختي کنيم.
با اين وجود، حتي اگر افراد در نهايت به مُدل سنتي موفقيت دست پيدا کنند، باز هم يک مشکل وجود دارد. وقتي افراد به موفقيت ميرسند، بسياري درمييابند که آنها احساس خوبي نسبت به خود ندارند. در چنين حالتي آنها در دردسر جدي قرار ميگيرند چون نميتوانند خود را ديگر فريب دهند. با دوباره فکر کردن، بيشتر افراد همچنان ميتوانند و حقيقتاً خود را فريب ميدهند اما با گذشت زمان اين سختتر و سختتر ميشود.
اگر شما مُدل سنتي موفقيت را در پيش گرفتهايد، اما از ميزان موفقيتي که تا به حال دست يافتهايد، خوشحال يا راضي نيستيد، بهتر و عاقلانه آن است تا مدل خود را از موفقيت ايجاد کنيد. به هنگام تعريف موفقيت، ما بايد از پارامترهاي معمولي فراتر برويم و آنچه را که شخصاً و فرداً موفقيت حقيقي است، بررسي کنيم. بدون شک، اگر از يک ميليون نفر سوالي بپرسيم، به يک ميليون جواب متفاوت ميرسيم. هر کدام از ما داراي نسخهي منحصر به فرد خود از آنچه که دوست داريم در زندگيهايمان به آن برسيم، هستيم.
خُب، موفقيت براي شما چگونه است؟ علاوه بر عناصر عمومي موفقيت همچون سلامتي، خوشبختي، استقلال مالي، رضايت شغلي و آزادي، چه عناصر ديگري به موفقيت حقيقي شما اضافه ميکند؟ اينها بايد عناصري از موفقيت باشند که توسط والدينتان، آگهيکنندگان و رسانهها و در کل جامعه براي شما برنامهريزي نشده باشد.
وقت گذاشتن براي فکر کردن و نوشتن دربارهي چيزهايي که حقيقتاً برايتان مهم است به ترتيبي که بتوانيد الگوي خود را از موفقيت ايجاد کنيد، مفيد است. بدون هيچگونه تعريف شخصي از موفقيت، شما داراي هيچ هدف شخصي مجزايي براي تعقيب کردن نيستيد. تعريف شما از موفقيت ممکن است مشابه تعريف شخص ديگري از موفقيت نباشد، اما اين تعريفها ضرورتاً نبايد مشابه هم باشند.
زماني که الگوي خود را از موفقيت ايجاد کرديد، تعيين اينکه کدام عناصر موفقيت براي خوشبختي شما از بيشترين اهميت برخوردار است، مهم است. پس شما بايد اولويتهاي خود را به ترتيب تعيين کنيد. شما بايد در تعيين عناصري که در الگوي خود از موفقيت ميخواهيد به آن برسيد، منطقي باشيد. ميزان قابل دستيابي بودن عناصر در الگوي موفقيتتان در نهايت چگونگي موفق شدن و چگونگي احساس موفقيت را تعيين خواهد کرد.
در اينجا لازم است هشداري داده شود: براي برخي از ما، بزرگترين مانع براي رسيدن و تجربهي موفقيت حقيقي داشتن انتظارات بيش از حد است. از قرار دادن اهميت يکسان بر رانندگي با ماشين فراري، تبديل شدن به يک تاجر معروف، گرفتن مدرک دکتري در ادبيات، يادگيري بيست زبان، دوست شدن با دونالد ترامپ و ريچارد برانسون، داشتن يک خانوادهي مهربان، نوشتن ده کتاب دربارهي تجارت و مالکيت، داشتن يک خانهي اعياني بيست و چهار اتاقه و همچنين داشتن يک خانه در مونته کارلو اجتناب کنيد. هر کسي که سعي کند به اين اهداف دست پيدا کند احتمالاً در رسيدن به همهي آنها شکست مطلق خواهد خورد.
مشخصاً، هر کدام از ما ميخواهيم در بازي به نام موفقيت پيروز شويم. اگر تمامي افراد داراي تعريف خاص خود از موفقيت باشند، آنها ميتوانند سادهتر به موفقيت دست پيدا کنند و موفقيتهاي بيشتري را تجربه کنند. بسياري ميتوانند همچنين از دامهايي که جامعهي مصرفکننده براي آنها پهن ميکند- که منجر به debt مالي بيش از حد و سبک زندگي کاملاً پُر از استرس ميشود- فرار کنند. چه آزادي قابل توجهي اين فرار ميتواند به وجود بياورد! کريستوفر مورلي ميگويد: «فقط يک موفقيت حقيقي وجود دارد- توانايي سپري کردن زندگي به روشي که خود دوست داريد و عدم ارائهي ادعاهاي ديوانهکنندهي بيمعنا دربارهي آن به ديگران.»