درس زندگي 71
هيچ معجزهاي در زندگي وجود ندارد که کمينگاه شما باشد
همهي ما دوست داريم باور کنيم که يک حادثهي شگفت انگيز يا يک معجزه در مسير زندگيهاي ما رخ ميدهد که به شکل قابل توجهي زندگيهايمان را تغيير ميدهد. بخشي از اين باور به اين دليل است که در دنياي امروز، تبليغکنندگان سعي ميکنند ما را متقاعد سازند که زندگي خوب همين اطراف به راحتي در دسترس ماست. بنابراين، گرفتار شدن در اين تفکر که اتفاقي شگفت انگيز براي ما رخ خواهد دادکه از آن به بعد، ما ميتوانيم خوشبختي دائمي را به همراه زندگيهاي عاري از مشکل تجربه کنيم، بسيار سادهانگارانه است.
از آنجايي که وجود معجزه يک باور عام در جامعهي ماست، شما ممکن است مجبور شويد به طور منظم به خود دربارهي اين جنبهي مهم از حقيقت يادآوري کنيد: هيچ شواليهاي با زره درخشان به نجات شما نخواهد آمد. به عبارت ديگر، هيچ معجزهاي در زندگي وجود ندارد که شما را از مشکلات و گرفتاريها نجات دهد.
اينها برخي انواع سندروم معجزه هستند: اگر من ميتوانستم فقط 5 ميليون دلار در يک لاتاري برنده شوم، پس انسان خوشبختي بودم. اگر من ميتوانستم رابطهي جديدي را با شخص هيجانانگيزي شروع کنم، پس ديگر انقدر کسل و بيحوصله نبودم. و اگر من ميتوانستم يک شغل هيجانانگيز با حقوق بالا را بدست بياورم، پس ميتوانستم زندگي خوبي را شروع کنم. افراد مبتلا به سندروم معجزه به دنبال راه سادهاي براي رسيدن به خوشبختي ميگردند در جايي که هيچ خوشبختي وجود ندارد. انتظار اتفاق شگفت انگيزي را کشيدن ابزار اجتناب از انجام تلاش مورد نياز براي رتق و فتق زندگي امروزمان است.
متاسفانه، بيشتر افراد نميپذيرند که چيزي به عنوان معجزه وجود ندارد. در مقابل، برخي افراد بر اين باور هستند که حادثهي شگفت انگيزي رخ خواهد داد که ميتواند تمامي مشکلات آنها را در زندگي براي هميشه حل کند- اين نسخهاي از باور ما به بابانوئل به هنگام کودکي است. در کودکي، ما فکر ميکرديم زندگي زماني که بابانوئل تمامي خوبيهاي عالم را براي ما بياورد، عالي خواهد شد. حتي اگر به هر آنچه که در زندگي ميخواستهايم رسيدهايم، خوشبختي ما کوتاه مدت خواهد بود. علاوه بر اين، زندگيهاي ما صرفنظر از اينکه چند بار بابانوئل خواستههاي ما را برآورده کرده است، به شکل فزايندهاي پيچيدهتر خواهد شد.
اگر هم چون بيشتر افراد بزرگسال هستيد، پس هم چنان داراي افکاري چون «وقتي به اين هدف برسم، در جادهي آسايش خواهم بود» يا «وقتي از اين حادثه خود را رها کنم، خوشحالترين انسان روي زمين خواهم بود» هستيد. شما مشخصاً خود را اينگونه فريب ميدهيد که الان که فرد بزرگسالي هستيد، اوضاع متفاوت خواهد بود. بنجامين فرانکلين در اين زمينه اظهار ميداشت: «چه کسي به جز خودشان اينها را فريب داده است؟» پس چه مقدار خود را فريب ميدهيد؟ افکار رخ دادن معجزه بيمعني هستند و شما عميقاً اين موضوع را ميدانيد. هيچ چيزي وجود ندارد که بتوانيد انجام دهيد يا به آن برسيد که زندگي شما را عاري از مشکل کند.
به هدفي فکر کنيد که شما حقيقتاً در دوران بزرگسالي به آن رسيدهايد، هدفي که قبلاً اتفاق شگفت انگيزي بوده و قرار است شما را خوشبخت کند. اين اتفاق شگفت انگيز ميتواند ازدواج کردن، خريدن خانهي روياييتان يا بدست آوردن يک شغل با درآمد بالا باشد. با خود روراست باشيد. هر حادثهي شگفت انگيزي که تجربه ميکنيد، هر خوشحالي و رضايتي که به آن دست پيدا ميکنيد به سرعت ناپديد ميشود.
انتظار وقوع حادثهي شگفت انگيزي در زندگي را کشيدن يک چيز است؛ برنامهريزي زندگي خود بر اين اساس که آن حادثه حقيقتاً رخ خواهد داد، حتي نکتهي مهمتري است. بسياري از ما انتظار رخ دادن يک معجزه را در زندگيهاي خود ميکشيم. اين معجزه هيچ وقت رخ نخواهد داد و اگر رخ هم بدهد، روال امور زندگي را به شکل شگفت انگيزي به سمت بهتر شدن عوض نخواهد کرد. زندگي به همان شکلي ادامه پيدا ميکند که هميشه بوده است.
مهم است که زندگي خود را به انتظار وقوع اتفاق شگفت انگيزي قرار ندهيد. شما بايد به سمت تحقق اهداف بلند مدت خود بر اساس اين احتمال حرکت کنيد که ممکن است هيچگاه معجزه را در زندگي خود تجربه نکنيد. در غير اين صورت، شما خود را با محدود کردن خوشبختي و رضايتتان فريب ميدهيد. رهايي از نياز به رخ دادن يک معجزه در زندگي به شما اجازه ميدهد تا آرامش ذهني داشته باشيد و اهداف ارزشمند و رضايتبخشي را براي خود دنبال کنيد.
مشخصاً، آنچه که کمينگاه شما خواهد بود تجربهي آزادي حقيقي- از ترس و رنج و از حالت توهمي فقدان يا نارسايي در اين دنياست. وقتي ياد ميگيريد چگونه منتظر وقوع معجزه در زندگيتان نباشيد، وقتي ياد ميگيريد چگونه به معجزه نياز نداشته باشيد، وقتي ياد ميگيريد چگونه به معجزه دل نبنديد، اين معجزهاي در زندگي شما خواهد بود. به شکل متناقضي، شما به معجزه در زندگي خود دست پيدا خواهيد کرد و آن هم اين است که ديگر به آن نيازي نداريد.