درس زندگي 77
رهايي از خواستهي خود براي بدست آوردن چيزي به اندازهي داشتن آن چيز خوب است
نويسنده مارگارت تيتزل اين سوال مهم را مطرح ميکند: «وقتي درخت انجير، انجير دارد، چرا شگفتزده ميشويم؟» يک جواب گويا به اين سوال اين است که به جاي انجير، ما منتظر چيزي کاملاً متفاوت هستيم- همچون جواهرات يا الماسها يا هر چيز با ارزش ديگري. ماجرا از اين قرار است که وقتي انتظاراتمان بيش از حد هستند، حقيقت داراي عادت هوشيار کردن ماست.
با در نظر گرفتن تمامي جوانب، انتظارات ما باعث ياس و نااُميدي زيادي در زندگيهايمان ميشود. تعليمات بودايي قديم به ما ميگويد که خواستهها و انتظارات برآورده نشده باعث بدبختي ميشوند. اين يعني که هر چقدر انتظارات بيشتري داريد، ناخشنودي بيشتري را احتمالاً تجربه ميکنيد. حتي وقتي اتفاق خوبي در مسير شما قرار ميگيرد، وقتي به آن ميرسيد احساس رضايت نخواهيد کرد.
به همين دليل، بهتر آن است تا انتظارات خود را دائماً بررسي کنيد. رويدادهاي بزرگي که شما انتظار آنها را ميکشيد ممکن است انتظار شما را نکشند. هر زمان که انتظاراتتان بيش از حد باشد، آنچه که ميخواهيد و آنچه که در زندگي بدست ميآوريد در نهايت دو چيز کاملاً متفاوت خواهد بود.
هيچ مشکلي در خواستن چيزهاي جديد در زندگي شما وجود ندارد اما خواستن آنها از روي ياس و نااُميدي آماده کردن خود براي ورود نااُميدي و ياس است. اگر دائماً در انتطار چيزي هستيد که بعيد است رخ دهد، همچون بردن لاتاري يک ميليون دلاري، پس بدانيد که شما پيوسته ناخشنودي و ناخرسندي را در زندگي خود تجربه ميکنيد. اين نمونهي يک فکر توهمي است که براي پنهان کردن حقيقت و جايگزيني آن با تخيلات غيرمسئولانه استفاده ميشود.
بر خلاف باور عام در زمان معاصر، انتظارات کمتر از آنچه زندگي بايد در اختيار شما قرار دهد ميتواند زندگيتان را به شکل قابل توجهي بهبود بخشد. اين ممکن است يک ايدهي افراطي به نظر برسد و اينگونه نيز است. اما اين ايده جواب ميدهد. فلسفهي ذِن به ما ميآموزد که هر چقدر کمتر به ماديات و آرامشهاي جسمي نياز داشته باشيم، آزاد و رهاتر خواهيم شد. اين به معني آن است که خلاص شدن از خواستهي خود براي بدست آوردن چيزي به خوبي داشتن آن است- و غالباً داراي مشکلات کمتري است!
رضايت هميشه وجود دارد اگر آن را بخواهيد. افزايش خواستههاي خود به اندازهي تقليل دادن آنها مهم نيست. جاناتان سوئيفت ميگويد: «درود بر کسي که به انتظار هيچ چيزي ننشسته است. چون او هرگز نااُميد نميشود.» مسئله در اينجا آنچه که ما نياز داريم در مقابل آنچه که ميخواهيم، است. ما بايد بدانيم کجا بين «آن چيزهايي که بايد داشته باشيم» و «آن چيزهايي که ميخواهيم داشته باشيم» فرق بگذاريم. بيشتر آن چيزهايي که ميخواهيم داشته باشيم، در واقع، چيزهايي هستند که ما اصلاً به آنها نيازي نداريم و در نتيجه زمان، انرژي و پول بسياري از ما ميگيرند.
با نگاه کردن به تصوير بزرگتر، بيشتر امور اين جهان حقيقتاً مهم به نظر نميرسند. تعقيب اين امور به هزينهي اموري که مهم هستند، اشتباه بزرگي است. براي بررسي انتظارات خود، شما بايد بفهميد که داراي چه نيازهاي حقيقي هستيد. شما موجودي عمدتاً از چندين خواسته و نياز هستيد. در واقع، هر نيازي تا به حال براي شما در زندگيتان فراهم شده است. ساده و مختصر اينکه، اگر نيازها نباشند، شما خواهيد مرد!
ذهن شما ميتواند بزرگترين داراييتان باشد اما به ياد داشته باشيد که ذهن ميتواند به شما حقه بزند. شايعترين حقهاي که ذهن ميزند وادار کردن شما به باور کردن اين موضوع است که شما به تمامي آن چيزهايي که ميخواهيد، نياز داريد. اگر بگذاريد ذهن اين حقهي زشت را به شما بزند، اين ميتواند به بهاي سلامتي، فرديت، عزت نفس و سلامت عقلي شما تمام شود. مهمتر از اين، اين ميتواند به هزينهي يک زندگي کامل، آرام، خوشحال و رضايتبخش تمام شود.
وقتي انتظار داريد به آنچه که ميخواهيد دست پيدا کنيد، زندگي هميشه همچون يک غارت بزرگ است. وقتي منتظر هستيد خوشبختي شما را پيدا کند، شما دائماً روياهاي توهمي ميبينيد. اين اتفاق- خوشبختي شما را پيدا کند- رخ نخواهد داد. اين جهان فقط به شما مربوط نميشود. تصوير بسيار بزرگتر از انتظاراتتان وجود دارد. برتراند راسل هوشمندانه خاطر نشان ميکند: «نرسيدن به برخي چيزهايي که ميخواهيد، بخش تفکيکناپذير خوشبختي است.»
اگر خواستههايتان را بررسي نکنيد، هيچگاه خوشبخت نخواهيد بود. بدترين اشتباهي که ممکن است مرتکب شويد انتظار کشيدن براي رسيدن به همهي خواستههاي خود است که اين درست همان چيزي است که برخي تبليغکنندگان ميخواهند شما باور کنيد محتمل است. جانِ کلام دربارهي داشتن همهي خواستههاي خود اين است: اگر انتظار داشتن همهي آنها را داريد، هميشه احساس خواهيد کرد که هيچ چيز نداريد. اگر ياد گرفتيد که با هيچ چيز خوشبخت باشيد، هميشه احساس خواهيد کرد که همه چيز داريد.