درس زندگي 79
شما از قبل يک ميليونر هستيد- خلاقيتتان شما را ميليونر کرده است
به باور من، مارک تواين خردمندي بسياري را با گفتن اين عبارت از خود نشان داده است: «هزاران نابغهي کشف نشده به تنهايي يا در کنار ديگران زندگي ميکنند و ميميرند.» اين حقيقت که بسياري از افراد نفهميدهاند که نابغه هستند دليل اصلي اين است که چرا آنها در شغلهايي که از آن متنفر هستند، زحمت ميکشند و به جايي نميرسند. همانطور که انتظار ميرود، بيشتر شرکتها به دليل ترس از دست دادن کارمندانشان به آنها کمک نميکنند که تشخيص بدهند نابغه هستند.
منظور من از نوابغ، افراد داراي پتانسيل ايجاد تغيير در اين جهان است اگر آنها راضي شوند از خلاقيتشان استفاده کنند. متاسفانه، بيشتر افراد به سازمانها، موسسات آموزشي و جامعه اجازه ميدهند خلاقيتشان را آنقدر طولاني سرکوب کنند که نفهمند چقدر ميتوانند خلاق باشند. حقيقت اين است که بيشتر افراد ميتوانند خلاقتر و در نهايت موفقتر باشند.
در اين زمينه، دو اصل براي موفقيت خلاقانه وجود دارد- يک اصل کلي و يک اصل خاص. اصل کلي اين است که عملاً هر فرد داراي توانايي براي بيشتر خلاق بودن و رسيدن به موفقيتهاي فوقالعاده در اين جهان است. اصل خاص و ويژه اين است که تقريباً همه داوطلب ميشوند تا از اصل کلي معاف شوند. به عبارت ديگر، افراد کمي وجود دارند که زمان، تلاش يا فکر را به پرورش خلاقيتهايشان- که يک عنصر ضروري براي رسيدن به موفقيت در زندگي است- صرف ميکنند.
اکثر بزرگسالان بدليل محدوديتهاي تحميل شده بر خود حتي به نيمي از پتانسيل خلاقانهي کاملشان هم نميرسند. متاسفانه، بسياري از افراد هم خواستهها و هم تواناييهايشان را براي خلاق بودن آنچنان براي مدت زماني طولاني سرکوب کردهاند که فکر ميکنند ذاتاً انسانهاي غيرخلاقي هستند. شما ممکن است يکي از آنها باشيد.
چند بار شده که به خود يا ديگران گفتهايد: «اگر من داراي توانايي خلاقانه براي انجام دادن آن کار بودم، چي ميشد؟» هر يک از ما داراي خلاقيتي بيش از آنچه در زندگي عادي خود نشان ميدهيم هستيم اما بسياري از ما از وجود آن آگاه نيستيم يا از استفاده از آن خودداري ميکنيم. يکبار ديگر ميگويم، هيچ باري سنگينتر از پتانسيل بالقوهاي که ما تلف ميکنيم، وجود ندارد. انکار خلاقيت خود دروغ گفتن به جهان و بدتر از آن دروغ گفتن به خود است.
تفکر خلاقانه اگر با آگاهي و هوشمندي استفاده شود به هر کدام از ما اجازه ميدهد تا کارهاي بزرگي انجام دهيم که ظاهراً معجزات غير قابل دسترسي براي افرادي هستند که از آن استفاده نميکنند. خلاقيت ترکيب شده با کار و عمل يک روش ساده، راحت و قطعي براي رسيدن به سلامتي، ثروت و خوشبختي در زندگيهايمان است؛ اين روش همچنين ابزار ارزشمندي براي کمک به ما در تجربهي تعادل در جهان دائماً و به سرعت در حال تغييري است که در آن زندگي ميکنيم.
اگر شما دربارهي دستيابي به موفقيتهاي حقيقي در اين جهان به سرعت در حال تغيير جدي هستيد، با اين فرض شروع کنيد که هم از نقطهنظر مالي و هم از نقطهنظر شخصي، ارزشمندترين دارايي شما شغل، خانه يا حساب بانکيتان نيست. ساده و راحت اينکه، ارزشمندترين دارايي شما توانايي خلاقانهتان است. ذهن خلاق شما داراي ارزش بالايي است چون ميتواند مشکلات شما را حل کند.
تمامي کارفرمايان مشکلاتي دارند که براي حل آن مشکلات است که آنها به کارمندانشان پول ميپردازند. به همين شکل، انسان داراي مشکلات جدي همچون نياز به سرگرمي است که او براي حل آن به ديگران پول پرداخت ميکند. ارزشي که شما به ذهن خلاق خود ميدهيد بايد حداقل يک ميليون دلار باشد چون شما ميتوانيد از آن چندين بار براي ايجاد اين مقدار پول در طول عمر خود استفاده کنيد. اين خلاقيت را به ثروت انسان فقير تبديل ميکند. در واقع، وقتي شما ارزش پولي داراييهاي شخصيتان را فهرست ميکنيد، مجموع کل آن با وارد کردن ارزش توانايي خلاقانهتان بايد شما را به يک ميليونر تبديل کند.
شما همچنين ميتوانيد با لذت از يک زندگي باوقار و شايسته برخوردار شويد اگر وجود خلاقانهتان را توسعه دهيد و با توسعهي آن، محصول يا خدمات آکنده از خلاقيت که افراد ميخواهند، فراهم کنيد. در حقيقت، سرکوب خلاقيت خود به جاي استفاده از آن سختتر است. همهي افراد داراي خواستههاي محکم و راسخي براي انجام کارهاي خلاقانه هستند. در درون همهي ما، يک شخص خلاق وجود دارد که ميخواهد در اين جهان عرق ريخته کرده و تغييراتي ايجاد کند.
با در نظر گرفتن تمامي جوانب، خلاقيت شما بزرگترين دارايي زندگيتان است. به عبارت ديگر، شما از قبل يک ميليونر هستيد- خلاقيتتان شما را ميليونر کرده است. شما بايد هوش نهفته در درون خود را شناسايي کرده و در عادت خلاق و مبتکر بودن باقي بمانيد اگر ميخواهيد به موفقيت حقيقي در زندگي خود دست پيدا کنيد. براي به حداکثر رساندن استفاده از ذهن خلاقانهتان، جنبههاي شغلي و مالي زندگي خود را به حداقل برسانيد.