در باره ی هوش هیجانی بیش تر بدانید

در باره ی هوش هیجانی بیش تر بدانید

در توجیه علمی برای هوش هیجانی باید گفت که پیوندهای میان با دامه مغز (و ساختار لیمبیک وابسته به آن) و قشر تازه مخ، کانون راه های هماهنگ کننده میان قلب و سر، یا تفکر و احساسات است. با این مدار بندی می توان روشن ساخت که چرا هیجان ها هم در اتخاذ تصمیم های عاقلانه و هم در داشتن تفکر روشن، برای تفکر ثم ر بخش تا به این حد حیاتی اند.

اگر قدرت هوش هیجانی را سلب کنیم ، خود تفکر نیز مختل می گردد. عصب شناسان برای حافظه ای که واقعیات ضروری را برای انجام تکلیف یا حل مشکلی خاص در ذهن نگاه می دارد اصطلاح “حافظه فعال” را به کار می برند. اعم از جنبه های دلخواه یک خانه در حین گشتن و برانداز کردن آن یا در ذهن نگاه داشتن اجزای مساله ای استدلالی سر جلسه امتحان.
منطقه ای از مغز که مسئول “حافظه فعال” است، قشر پیش پیشانی است. اما وجود مدارهای میان مغز لیمبیک و قطعات پیش پیشانی به این معناست که علایم حاکی از هیجان شدید – مانند اضطراب، خشم یا امثال آن – می توانند موجب ایستایی عصبی گردند، یعنی توانایی قطعه پیش پیشانی را برای به کارگیری حافظه فعال مختل گردند. به همین دلیل است که هنگام بروز ناراحتی هیجانی می گوییم ” اصلا فکرم درست کار نمی کند.” و به همین دلیل است که ناراحتی هیجانی مداوم می تواند موجب نقص توانایی های فکری و هوش هیجانی کودک گردد و ظرفیت یادگیری او را از کار بیندازد.
این نقایص در هوش هیجانی اگر بسیار ظریف هم باشند، از طریق آزمون های هوشی معلوم نمی شوند، اما خود را در مقیاس های هدف دار تر عصب – روان شناختی و در نیز بی قراری و تکانش وری مداوم کودک نشان می دهند. برای مثال در تحقیقی از دانش آموزان پسر مدارس ابتدایی که نتایج آزمون هوش بهره آنها بالاتر از متوسط، اما نتایج درسی شان ضعیف بود ، از طریق همین آزمون های عصب- روان شناختی مشخص گردید که کارکرد قشر پیشانی آنها آسیب دیده است.
به علاوه آنها تکانشی، مضطرب و معمولا خرابکار و دچار مشکل بودند- که این نشانگر عدم کنترل قشر پیش پیشانی برخواسته ها و امیال دستگاه لیمبیک آنهاست. این کودکان به رغم داشتن توان فکری فراوان بیش از سایرین ولی نداشتن هوش هیجانی بالا در معرض خطراتی همچون شکست تحصیلی، الکلیسم و بزهکاری قرار دارند- نه به این دلیل که توانایی فکری آنان ناقص است، بلکه به این خاطر که کنترل آنها بر روی زندگی هیجانی و در واقع هوش هیجانی شان شان آسیب دیده است و در حقیقت می توان گفت هوش هیجانی پایینی دارند . مغز هیجانی که کاملا مستقل از آن مناطق قشری است که آزمون های هوش با آنها سر و کار دارند، هم خشم و هم شفقت را در کنترل خود دارد . تجارب دوران کودکی، به مدارهای هوش هیجانی شکل می دهند – حال آنکه ما با مسئولیت خود، کسب آن تجربیات را کاملا به شانس و اتفاق واگذار می کنیم .
امیدواریم اطلاعات مفیدی در زمینه ی هوش هیجانی و راه های تقویت هوش هیجانی در اختیار شما گذاشته باشیم .

چگونه مفهوم هوش هیجانی eq به وجود آمد ؟

از سال 1900 میلادی به بعد و طی پنج دوره مفهوم هوش هیجانی eq از طریق فعالیت هایی که روان شناسان انجام دادند به وجود آمد . این پنج دوره به شرح زیر می باشد :
1 – بین سال های 1900 میلادی تا 1969 :
این دوره ، زمانی بود که مطالعات درباره هوش و هیجان به صورت جدا صورت می گرفت .
2 – بین سال های 1970 میلادی تا 1989 :
در این برهه زمانی روان شناسان به بررسی تاثیر هوش بر هیجان پرداختند .
3 – بین سال های 1990 میلادی تا 1993 :
در این دوره زمانی بود که هوش هیجانی eq بعنوان یک موضوع جداگانه مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت .
4 – بین سال های 1994 تا 1997 :
در این برهه نیز زمانی بود که دیگر هوش هیجانی به عنوان یک مفهوم رواج پیدا کرد .
5 – از سال 1998 میلادی تاکنون :
دوره ای که مطالعات بسیاری در زمینه هوش هیجانی eq و در راستای به دستآوردن یافته های بیشتری صورت می گیرد .
پایه ها و اساس هوش هیجانی eq :

هوش هیجانی eq ریشه در هوش اجتماعی دارد که در آن ابتدا توسط فردی به نام ثرندایک ( 1920 میلادی ) تعریف گردیده است . پس از مدتی روان شناسان توانستند که توانایی های ذهنی را در قالب سه بخش به صورت کلی بیان کنند که این سه بخش عبارتند از :
1 – هوش انتــــزاعی : که به معنای توانایی داشتن در جهت درک کردن مسائل در جهت درک کردن مسائل ، دستکاری کردن سمبل های ریاضی و کلامی )
2 – هوش عینـــــــــی : که به معنای توانایی داشتن در جهت درک کردن مسائل و همچنین دستکاری کردن اشیاء مختلف )
3 – هوش اجتــــماعی : که به معنای توانایی داشتن در جهت فهمیدن و برقراری ارتباط با دیگران )
ثرندایک ( 1920 میلادی ) هوش اجتماعی که با هوش هیجانی eq رابطه تنگاتنگی دارد را چنین تعریف کرد که یک سری توانایی در درک ، فهم و اداره مردها و زن ها به روشی منطقی که بعد ها هوش درون فـــردی و بـــین فــــردی هم به آن اضافه گردید .
در ارتباط با زمینه هوش هیجانی eq و هوش بین فردی باید به این نکته اشاره کرد که هوش فردی به این صورت تعریف می گردد که به این معناست : ” هوش بین فردی به معنی داشتن توانایی در جهت درک کردن دیگران از جهت احساسی و به طور ساده یعنی این که چه چیزهایی باعث می شود که فرد خوشحال گشته و چه چیزهایی باعث می گردد که وی ناراحت شود . افرادی که معمولا از این نوع هوش بهره مند می گردند عبارتند از : پلیس ها ، معلم ها ، رهبران مذهبی و فروشنده ها و . . .
در زمینه هوش هیجانی eq که به خودی خود جزو خانواده هوش بین فردی محسوب می گردد مواردی نظیر همدلی بین افراد و به علاوه مسئولیت پذیری آن هم در قالب اجتماعی به چشم می خورد .
به علاوه مسائلی که گفته شد باید یاد آور این نکته شد که هوش درون فردی به معنای توانایی داشتن در جهت شناخت هیجان های فرد و تفاوت دانستن بین آن ها می باشد . به علاوه در بحث هوش درون فردی نیز مواردی نظیر خود شکوفایی ؛ داشتن استقلال و همچنین خود آگاهی از جهت عاطفی نیز شامل آن می گردد .

در یک جمله می توان گفت : هوش درون فـــردی + هوش بین فـــردی = هوش هیجانی eq
هوش هیجانی eq به چه معنایی است ؟ ؟ ؟
بار – آن ( 2000 میلادی ) هوش هیجانی eq را این گونه تعریف نموده است :
1 – داشتن توانایی آگاهی داشتن از هیجان های خود انسان ، درک کردن و ابراز کردن آن موارد به روشی مناسب
2 – داشتن توانایی آگاهی داشتن از هیجان های دیگران و درک کردن آن ها
3 – توانایی داشتن در جهت کنترل کردن هیجان های شدید
4 – توانایی داشتن در جهت سازگار شدن با محیط و حل کردن مسائل بین فردی
گلمن ( 1995 میلادی ) هوش هیجانی eq را نسبت به هوش انتزاعی و توانایی شناختن متمایز می داند و نظر او این است که این دو نوع هوش زندگی روانی آدمی را می سازد . به نظر او با استفاده هوش هیجانی eq می شود با هیجان های مختلف رو به رو گردید و نیازهای مختلف خود را به روش های گوناگون ارضا گردانید یا بر آورده کردن آن ها را به زمانی دیگر به تعویق انداخت و هیجان ها را به غرق شدن در آن ها کنترل کرد .
منبع :.hoosheparsi

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *