رابطه خشم و افسردگی و ریشه خشم در کجاست

رابطه خشم و افسردگی و ریشه خشم در کجاست
در بسیاری از جوامع و فرهنگ ها از جمله فرهنگ ایرانی، خشم و عصبانیت بعنوان یک حالت بد و یا نقطه ی ضعف دیده میشود. در نتیجه شخص عصبانی کسی است که باید از او دوری جست و یا مورد سرزنش قرار داد. مهمترین اصلی که در مورد خشم و عصبانیت باید بدانیم این است که یک احساس طبیعی و ذاتی است و مانند هر احساس دیگری مثل غم، ناامیدی، شادی و یا ترس در همه انسانها وجود دارد.

پس احساس عصبانیت بخودی خود بد و نادرست نیست، بلکه نحوه ی ابراز آن است که می تواند مشکل ساز باشد. خشم و عصبانیت از احساسات اولیه ای است که حتا در حیوانات نیز دیده میشود. در حقیقت، خشم و عصبانیت یکی از مکانیزم های دفاعی انسان است. نوزاد انسان وقتی بدنیا میآید با صدای بلند گریه میکند و دست و پا میزند. نوزاد با لبخند بدنیا نمی آید. یکنوع خشمی در نوزاد است که در حقیقت نشانه ی سلامت او است. اگر نوزادی بدنیا بیاید و گریه بلند نکند و حرکتی از خود نشان ندهد، باید نگران سلامت او بود. پس نکته ی مهمی را که باید پذیرفت و این پیام باید به خود و به اطرافیان نیز داده شود این است که همه حق و اجازه دارند عصبانی شوند. حتا انسان باید بتواند احساس خشم و عصبانیت خود را ابراز کند. ابراز عصبانیت نباید همیشه بعنوان یک احساس بد تلقی شود. زیرا ن تیجه این خواهد بود که بسیاری، احساس خشم خود را در درون پنهان کرده و خشمی که بدرون ریخته شود، به اشکال بیمارگونه به تدریج بیرون خواهد آمد.

رابطه ی خشم و افسردگی
از آنجایی که خشم و عصبانیت یک احساس قوی، طبیعی و لازم برای بقای انسان است انرژی زیادی به همراه خود دارد. این انرژی می تواند نابود کننده و یا سازنده باشد. چنانچه از کودکی عصبانی شدن و ابراز احساس خشم در خانواده منع شود و یا حتا کودک بخاطر ابراز این احساس طبیعی مثلاً تنبیه شود، پیامی که به او داده می شود اینست که احساس عصبانیت و ابراز آن خطرناک است. نتیجه، به درون ریختن احساسات و ترس از ابراز هر نوع احساس است. در برخی این به درون ریختن، بتدریج تبدیل به افسرگی های مزمن و یا دلشوره و نگرانی دائمی می شود.
بسیاری از بیماری های جسمی، به دلیل افسردگی و یا نگرانی های مزمن است. ترس از ابراز عصبانیت همچنین موجب میشود که در مقابل افراد عصبانی، فرد بتواند ابراز وجود کرده و در روابط خانوادگی و یا شغلی با مشکلات گوناگون روبرو شود. برای مثال کسانی که علیرغم قابلیت های بسیار، دائم احساس کمبود می کنند و یا در مقابل کسی که حرف زور میزند نمی توانند ایستادگی کنند، در واقع از هر نوع ابراز عصبانیت ترس دارند، چه ابراز عصبانیت خویش و چه ابراز عصبانیت اشخاص دیگر. باین ترتیب، انرژی خشم و عصبانیت در این افراد به درون ریخته و موجب آزار درونی شخص می شود. بسیاری از اوقات احساس خشم و عصبانیت می تواند به دلخوری، احساس نفرت و یا کینه تبدیل شود. روزها، ماه ها و یا حتا سال ها این احساسات در درون جمع شده و مانند موریانه روح و جسم انسان را می خورد. انباشته شدن این احساسات منفی و آزار دهنده، بشکلی و در زمانی بروز خواهد کرد. آن خشم های قدیمی می توانند هیولاهای امروز زندگی باشند که به اشکال مختلف مانند بیماری های جسمی، روحی، اعتیاد و یا حتا خشونت علیه خود و دیگران خودنمایی کنند. تحقیقات در این زمینه نشان می دهد که احساس دلخوری و کینه که برای سال ها در درون انسان باقی مانده ورشد می کند، بزرگترین دلیل فشارهای روحی و یا استرس است.ریشه عصبانیت چیست؟
جالب است بدانیم خشم و عصبانیت یکی از راه های مقابله با فشارهای زندگی است. زیرا در تحقیقاتی که در ریشه یابی عصبانیت شده،باین نتیجه رسیده اند که مهمترین نقش عصبانیت، جلوگیری از احساس درد و رنج است.
شاید این سئوال پیش بیاید که چگونه خشم و عصبانیت جلوی احساس درد را می گیرد. پاسخ این است که خشم در حقیقت مانع میشود که انسان نسبت به احساسات دردناک جسمی و روحی آگاهی پیدا کند. بعبارت دیگر، خشم و عصبانیت بنوعی انسان را در مقابل درد بیحس می کند به این دلیل است که خشم یک مکانیزم دفاعی نامیده می شود. در تراژدی های دردناک زندگی، انسان قبل از احساس درد، احساس خشم نسبت به انسان های دیگر، زندگی و حتا خدا پیدا می کند.
برخی از این حساسات دردناک عبارتند از دلهره های شدید، ترس، احساس گناه، احساس شکست و بی ارزش بودن. معمولاً ریشه های عصبانیت را باید در وقایع کودکی و یا نحوه رفتار اطرافیان جستجو کرد. اگر چه خشم یک احساس طبیعی است، ولی نحوه ابراز خشم و عصبانیت در افراد مختلف متفاوت است و این بخش یعنی نحوه ی ابراز عصبانیت معمولاً یادگرفتنی است. برای مثال اگر فردی در خانواده ای بزرگ شده که پدر و یا مادر خشم خود را با داد و فریاد، ناسزا گفتن،کوچک کردن دیگران، مشت کوبیدن به در و دیوار، شکستن وسائل خانه و بدتر از همه، حملات فیزیکی به افراد خانواده ابراز داشته اند، بدون شک کودکان نیز یاد می گیرند که خشم خود را از این راه ها ابراز کنند. حتا در چنین مواردی، برای برخورد با درد و رنجی که رفتار خشونت آمیز در انسان بوجود می آورد، راه حل در خشم و عصبانیت بیشتر است.

راه های مقابله با عصبانیت
با این توضیحات کلی، امیدوارم درک خشم و عصبانیت ساده تر شده باشد. در اینجا می پردازم به پاسخ خواننده عزیزی که راه های مقابله با عصبانیت را پرسیده اند. مهمترین نکته ای که در مقابله با خشم باید بدانیم اینست که عصبانیت یک احساس طبیعی و درونی است. باین معنی که احساس عصبانیت درست و خوب است، ولی نحوه ابراز آن باید همراه با گفتگو و حتا بدون حمله لفظی به افراد دیگر باشد.
ریشه عصبانیت در درون شخص است. باین گونه، صرفنظر از آنچه در اطراف انسان می گذرد، مسئولیت عصبانی شدن با شخص عصبانی است. یکی از مشکلات برخورد با عصبانیت اینست که شخص عصبانی بطور معمول دیگران و یا شرایط خارج از خود را مسئول این حساس می داند و با سرزنش کردن اطرافیان، موجب ناراحتی بیشر میشود. پس، اولین راه مقابله با عصبانیت، بعهده گرفتن مسئولیت این احساس است. در بحبوحه عصبانیت، نمیشود با بحث و گفتگو مشکلی را حل کرد. دومین راه مقابله اینست که بحث و گفتگو را متوقف کرد و با نفس عمیق کشیدن، از محل خارج شدن، دست و صورت را آب زدن و ایجاد سکوت و آرامش، آتش خشم را خاموش کرد. وقتی می بینیم خودمان و یا دیگران عصبانی هستیم، بلافاصله باید بگوییم «من الان خیلی عصبانی هستم و احتیاج دارم که خودم را آرام کنم». و یا به شخص عصبانی بگوییم «بنظر میرسد الان وقت خوبی برای ادامه این بحث نیست، بگذار کمی هر دو آرام شویم و بعد به گفتگو ادامه خواهیم داد».
بی احترامی و داد و بیداد و ناسزا گفتن، به خشم می افزاید. در بحبوحه عصبانیت، سرزنش کردن نتیجه منفی دارد. در چنین شرایطی، بویژه وقتی با کودکان و نوجوانان روبرو هستیم باید احساس عصبانیت آنها را تایید کنیم. بکار بردن جملاتی مانند: «من می بینم که تو احساس عصبانیت میکنی. همه آدم ها حق دارند عصبانی شوند، من آماده ام که تو برایم توضیح بدهی از چه عصبانی هستی و یا اگر ترجیح میدهی، بعداً راجع باین موضوع صحبت خواهیم کرد». این نوع برخورد به احساس آرامش می افزاید. بطور کلی افرادی که زیاد عصبانی میشوند، قادر نیستند احساسات و خواسته های خود را درست بیان کنند. باین گونه، در مواردی که همه چیز آرام است میتوان آنها را تشویق به صحبت و بازگو کردن احساسات و نیازهایشان کرد. واقعیت این است که شخص عصبانی در عین حال از چیزی رنج میبرد، ولی یا آگاه به این احساس درونی نیست و یا توانایی بازگو کردن آن را ندارد. گاه نیز بدلایلی می ترسد از احساسات درون سخنی گوید. ترس و عصبانیت دو روی یک سکه هستند.
اگر بدانیم که دلیل مهم عصبانیت یک احساس دردناک درونی است، بهتر میتوانیم با شخص عصبانی برخورد کنیم.
منبع :robabnaz.persianblog.

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *