روان شناسی چه می گوید؟

روان شناسی چه می گوید؟
اگر رفتار و کردار آدمی را از آغاز کودکی تا پایان زندگی مورد توجه قرار دهیم مشاهده می شود که او همواره در جست و جوی شناخت است. یعنی می خواهد با آگاهی کافی از واقعیتها رفتار خود را تنظیم کند تا در کارها با موفقیت نیازهایش را مرتفع سازد. پژوهشگران این پدیده را روان شناسی (1) نامیده اند. واژه ی روان شناسی از دو جزء ترکیب یافته، یکی روان (2) و دیگری شناخت (3) که امروزه از عوامل مهم در تعیین رفتار به شمار می آید. چون روان از نظر علمی مفهومی ملموس و قابل ادراک نیست،

روان شناسان به جای آن رفتار را به کار می برند که هم محسوس است و هم دارای جنبه ی کمی و کیفی است که می تواند از جهت علمی مورد بررسی قرار گیرد. در واقع این دانش نه تنها به شناخت موجودیت انسان و حیوان، بلکه در زمینه های مختلفی مانند رشد کودک و نوجوان، هوش و استعداد، نیروی یادگیری و حافظه، شخصیت، نابهنجاریها و بیماریهای روانی، عقب ماندگیهای ذهنی، رفتار اجتماعی، مدیریت و بسیاری از موارد دیگر می پردازد. دامنه ی رشته های روان شناسی آن چنان گسترده و گوناگون است که کمتر کسی می تواند در همه ی رشته های آن تخصص پیدا کند. اما نباید فراموش کرد که بعضی از رشته های علمی دیگر با روان شناسی پیوند دارند و بدون آنها روان شناسی نمی تواند وظیفه ی اصلی خود را آنچنان که باید انجام دهد. در زیر نخست به تعریف، دیدگاهها و هدفهای روان شناسی، سپس به رشته های وابسته به آن می پردازیم.
تعریف روان شناسی

چون روان شناسی دانشی گسترده و از رشته ها و دیدگاههای اجتماعی و آموزشی گوناگون تشکیل یافته است نمی توان یک تعریف جامع و مورد قبول همه ی روان شناسان ارائه داد. با این همه، اکثر پژوهشگران این رشته، روان شناسی را دانش رفتار و فرایندهای روانی تعریف کرده اند که هم رفتار مشهود و هم اندیشه ها و احساسهای پنهان را مورد بررسی قرار می دهد. در این تعریف واژه های دانش، رفتار و فرایندهای روانی از اهمیت بالایی برخوردارند. هدف مهم روان شناسی آشنایی با روال کارها، حل دشواریها و مسائل زندگی است که در زیر به بحث درباره ی آنها می پردازیم.
روان شناسی از دیدگاه دانش

دانش عبارت از یک رشته معلوماتی است که به گونه ای اصولی و تجربی، از راه مشاهده، سنجش داده ها، رویدادها و پدیده ها گردآوری شده است. از ویژگیهای دانش آن است که هر پژوهنده ای می تواند هر موضوع علمی را در شرایط خاص خود تکرار کند و همواره همان نتیجه را به دست آورد. در واقع مشاهده، تجربه و دریافتِ نتایج یکسان از بنیادهای اصلی روان شناسی علمی و هر دانش دیگر به شمار می آیند. به طوری که دیده می شود روان شناسی، از نظر علمی دارای سازمان مشخص و اصول کلی معینی است و هر وقت داده های جدید به دست آیند نظریه های علمی مربوط به آن نیز همگام تغییر می یابند و به وضعی نوظاهر می شوند.
بسیاری از ویژگیهای علمی، که روان شناسی از آنها بی بهره نیست، موضوع سنجش (4) است. سنجش یا اندازه گیری با مقیاسهایی مانند طول، زمان، گرما و سرما و جز آن سروکار دارد. اما سنجش در روان شناسی دشوارتر از علومی مانند فیزیک و شیمی است. زیرا بسیاری از چیزهایی را که روان شناسان بررسی می کنند به طور مستقیم با مقیاسهای مادی سنجیده نمی شود. چنانکه برای خوشبختی، شادی، دوستی و کامیابی مقیاس معین و شناخته شده ای وجود ندارد. روان شناسان در این گونه موارد با ایجاد آزمونهای ابتکاری و هوشمندانه ی خاصی به سنجش آنها می پردازند.
نقش رفتار

رفتار (5) در روان شناسی به هر گونه فعالیت آشکار و نهانی اطلاق می شود. ورزش کردن، دویدن، شنا کردن، نگاه کردن، خندیدن، گریستن، سکوت کردن، مبهوت ماندن، سخن گفتن، مطالعه کردن، نوشتن و مانند اینها، همه رفتارهایی هستند که از انسان سر می زنند و موضوع اصلی روان شناسی به شمار می آیند.
به عقیده ی روان شناسان رفتار امری محسوس و مشهود است و چون روان شناسی علم است، فقط رفتار می تواند موضوع اصلی این دانش قرار گیرد. رفتار از اجزاء محرّک و پاسخ و تشویق و تنبیه تشکیل می یابد و هر محرکی پاسخی به دنبال دارد که آن را رفتار می نامند. همه ی نظریه های رفتارگرایی به عنوان محرک – پاسخ رفتار محسوس را توضیح می دهند. رفتار تنها وسیله ی نمایانی است که ما را به کُنه و ماهیت امور رهنمون می سازد و همان است که در زبان فارسی گفته می شود: «از کوزه همان برون ترابد که در اوست». در واقع رفتار خط و نشان یا مسیری است که ما را با رویدادهای روانی ارتباط می دهد.
راه حلهای مسائل آدمی

انسان موجودی نیازمند و پرمسئله است. شناخت کامل رفتار به روان شناسی یاری می دهد تا به حل مسائل مربوط توفیق یابد. اگر مسائل آدمی حل نشده باقی بمانند سرانجامی آشفته و نابسامان به بار خواهد آمد.
در واقع کاربرد معلومات روان شناسی در حل مسائل خود یک هنر متعالی و ارزشمند است که بر اثر سالها مطالعه، تجربه و پشتکار به دست می آید. وقتی کارشناس روان درمانی با یک درمان جوی آشفته و درمانده صحبت می کند و با سخنان و راهنماییهای خود دردها و رنجهای او را تسکین می دهد، و روان شناس تربیتی با رهنمودهای مؤثر خود اجرای برنامه های درسی را موفقیت آمیز می سازد، یا دانش آموز ناموفقی را یاری می دهد تا در کار تحصیل پیشرفت کند، و یا یک روان شناس اجتماعی در حل مسائل دشوار کارگران و کارفرمایان توفیق می یابد؛ اینها و بسیاری از موارد دیگر راه حلهای مسائل زندگی و کاربردهای سازنده ی روان شناسی به شمار می آیند.
البته، توانِ به کار بستن اصول روان شناسی کاری بس دشوار است. فقط با مطالعه ی یک رشته کتابهای روان شناسی نمی توان یک کارشناس ورزیده در حل مسائل روانی شد، بلکه به آموزشهای خاص تجربی نیاز دارد. خواندن کتابهای روان شناسی افق فکری را گسترش می دهد، اما به تنهایی مشکل گشای مسائل روانی نخواهد بود.
چرخه ی حل مسئله

همه ی کوشش روان شناسی بر این استوار است که رفتارها و راه حلهای سنجیده ای برای مسائل انسان به دست آید. روان شناسان مانند دیگر پژوهشگران دانش و فن وقتی با مسائل علمی روبه رو می شوند فرایند هفت مرحله ای را به نام چرخه ی حل مسئله (6) دنبال می کنند. در واقع به یاری این فرایند است که دانشمندان تصمیم می گیرند چگونه فرضیه هایشان را برای دستیابی به واقعیت و حقیقت در یک چرخه از شرایط و مراحل تنظیم کنند. زیرا دانش همواره در حال دگرگونی به سوی شکوفایی است و راه حلهای امروزی اغلب مسائل علمی جدید فردا می شوند.
البته، حل یک مسئله ی علمی یا پاسخ دادن به یک پرسش شرایط فراوانی را ایجاب می کند که در هفت مرحله در یک چرخه به ترتیب زیر تجسم می یابد:
1- طرح مسئله، 2- گردآوری مدارک، 3- فرضیه سازی و سازمان دهی، 4- بهره جویی از امکانات، 5- آزمایش فرضیه ها، 6- نتیجه گیری و 7- ارزشیابی
1- نخستین گام طرح مسئله است. در این مرحله باید معلوم شود چه چیزی باید ثابت شود. پژوهشگر هرچه آگاه تر و داناتر باشد بیشتر به شناخت و حل مسئله پی می برد؛ 2- دومین گام گردآوری مدارک پراکنده است که توجه به آنها موجب نتیجه گیری بهتر می شود؛ 3- در مرحله ی سوم پژوهشگر از تجربه ها و مدارک موجود فرضیه سازی می کند و راه حلهای گوناگونی را در نظر می گیرد تا ببیند کدام یک بهتر و گویاتر به موفقیت می انجامد؛ 4- در این مرحله پژوهشگر باید توجه کند چه وسایل، امکانات و حتی مدت زمانی در اختیار دارد تا با راهبُرد و تنظیم سنجیده ی آنها بتواند به حل مسئله توفیق یابد؛ 5- در اینجا بنا به نظر پژوهشگر فرضیه ها مورد آزمایش قرار می گیرند و آن فرضیه ای را که بیشتر مورد تأیید آزمایشگر است می پذیرند؛ 6- پس از آنکه فرضیه ی مورد آزمایش به تأیید رسید مرحله ی نتیجه گیری پیش می آید و نتیجه به صورت یک اصل یا قاعده پیشنهاد می گردد و 7- در واپسین مرحله نتیجه ی آزمایش بازبینی می شود و با قاطعیت نسبت به موضوع مورد بحث یا اصلی، نظر مخالف آن و نتیجه ی کلی آزمایش داوری و ارزشیابی می شود.
منبع :راسخون

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *