عادتها به سختي از بين مي‌روند

عادتها به سختي از بين مي‌روند

مردي بود كه تنها عشق و علاقه‌اش به سه پسرش بود و دوست داشت كه فرزندانش درست و سالم زندگي كنند. براي رسيدن به اين هدف، به آنها آموزشهاي نظري و عملي داد تا عادات خوب را در آنها تقويت كند و عادات زشت و ناپسند را از بين ببرد.

وقتي پسرها به سن جواني رسيدند، او متوجه شد كه از راه راست منحرف شده‌اند. آنها هر روز با عادت زشتي آشنا مي‌شدند و به آن تمايل نشان مي‌دادند. يك روز دروغ را به راستي ترجيح مي‌دادند و روز ديگر شرط‌بندي و قمار مي‌كردند. پدر كه متوجه اين انحراف و انحطاط فرزندانش شده بود، مرتباً به حال آنها غصّه مي‌خورد.

 

روزي پدر، هر سه پسرش را به باغ خود برد. در باغ علفهاي هرز، درختچه و درختهاي كوچك و بزرگ بسياري بود.

او به پسر كوچكش گفت: «پسرم، مي‌تواني اين علف هرز را از ريشه بيرون بياوري؟»

پسر كوچكتر به راحتي اين كار را انجام داد.

سپس، پدر به پسر وسطي گفت: «پسرم، مي‌تواني اين درختچه را از ريشه بيرون بياوري؟»

او ابتدا با يك دست تلاش كرد تا درختچه را از ريشه بيرون بياورد؛ اما وقتي نتوانست، از دست ديگرش نيز كمك گرفت و با تلاش زياد آن را از ريشه بيرون آورد.

آنگاه پدر به پسر بزرگش رو كرد و گفت: «پسرم، مي‌تواني اين درخت را از ريشه بيرون بياوري؟»

پسر بزرگ نگاهي به درخت انداخت و گفت: «پدر، اين درخت ريشه‌هاي بزرگ و محكم خود را در زمين فرو كرده است و من هرگز نمي‌توانم آن را از ريشه بيرون بياورم».

سپس پدر دانا و دلسوز، خطاب به سه پسرش گفت: «فرزندانم، من شما را به اين باغ آوردم تا درس مهمي به شما بدهم. وقتي عادتها در مرحله اوليه هستند و هنوز در روح و جان شما ريشه نكرده‌اند، مي‌توانيد آنها را از خود دور كنيد؛ اما وقتي در درون شما ريشه كردند، خلاصي از آنها غيرممكن است!»

 

منبع " کتاب غذای روح ۲ با ترجمه دکتر آرام "

انتشارات تجسم خلاق

www.aram24.ir

 

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

2 دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *