علل افسردگی

علل افسردگی
نظریه های روان پویشی

با اینکه عوامل زیستی برای شناختن علل افسردگی (Causes of Depression) اهمیت دارند, بدیهی است که عوامل روان شناختی هم نقش مهمی در اگاهی یافتن از آنها دارند. هریک از دیدگاههای نظری عمده در این حوزه مطالبی برای آگاهی یافتن از علتهای افسردگی ارایه می دهند.

نظریه های روان پویشی

نظریه های قدیمی روان کاوی درباره ی افسردگی به موضوعات ضایعه یا فقدان و احساسهای طرد پرداختند. نظریه های بعدی روان پویشی روی فرآیندهای درون روانی به عنوان اساس افسردگی تمرکز کردند و بر فقدان تاکید کمتری نمودند.

روانکاو معروف بریتانیایی جان بالبی معتقد بود اگر افراد توسط والدینی پرورش یافته باشند که نتوانسته اند رابطه ی باثبات و امنی با انها برقرار کنند, در بزرگسالی افسرده می شوند.

شکل دیگری از موضوع کمبود محبت والدین را یولس بمپوراد مطرح کرد. او معتقد است کودکان در این خانواده ها نیاز دارند که دیگران آنها را دوست داشته باشند. وقتی که آنها بزرگ می شوند روابطی را برقرار می کنند که در آن برای حمایت همسرشان ارزش بیش از حد قایل می شوند. وقتی این گونه روابط قطع می شوند, فرد افسرده غرق در احساسات بی کفایتی و فقدان می شود.

توجیهات روان کاوی مانی شبیه توجیهات افسردگی است, به این صورت که مانی نوعی پاسخ دفاعی در نظر گرفته می شود که فرد به کمک آن موقتا از احساسهای بی کفایتی فقدان و درماندگی جلوگیری می کند.احتمالا افراد به عنوان دفاع ناهشیار علیه غرق شدن در حالت اندوه و ناامیدی احساسهای بزرگ منشی و شعف را پرورش می دهند یا پر انرژی می شوند.

نظریه های رفتاری ویرایش

یکی از قدیمی ترین نظریه های رفتاری افسردگی این بود که نشانه های افسردگی حاصل کاهش تقویت های مثبت هستند. طبق این دیدگاه افراد افسرده به این علت از زندگی کنار می کشند که دیگر مشوقهایی برای فعال بودن ندارند.

موضع رفتاری قدیمی دیگری اعلام می دارد که مهارتهای اجتماعی معیوب در افسردگی دخالت دارند. کسی که روابط میان فردی معیوبی دارد, تقویتهایی را که دیگران به صورت توجه و علاقه تامین می کنند از دست می دهد. در نتیجه این فرد احتمالا افسرده می شود و افسرده می ماند. گاهی فرد افسرده ممکن است تا اندازه ای نفع ثانوی کسب کند. گریختن از مسئولیت, مثلا از وظایف شغلی یا تعهدات خانوادگی می تواند تقویتی برای افسرده ماندن باشد.

طبق مدلهای رفتاری رویدادهای زندگی استرس زا عامل سومی هستند که در افسردگی دخالت دارند, زیرا توانایی فرد را در انجام دادن الگوهای مهم و نسبتا خودکار رفتار مختل می کنند. این الگوها که سناریو نام دارند کارهای تکراری را شامل می شوند که افراد هر روز انجام می دهند. مانند لباس پوشیدن هنگام صبح و رفتن به سرکار. تغییرات در سناریوها که از رویدادهای متفاوت زندگی ناشی می شوند در افسردگی دخالت دارند. عامل مهمی که تعیین می کند فرد افسرده خواهد شد این است که تا چه اندازه ای این شرایط یا رویدادها در سناریوهای فرد اختلال ایجاد می کنند. هرچه میزان اختلال بیشتر باشد, پریشانی بیشتر می شود.

نظریه های شناختی ویرایش

طبق دیدگاه شناختی افراد در صورتی دچار اختلالهای افسردگی می شوند که تجربیات اولیه آنها را طوری حساس کرده باشد که به نوع به خصوصی از ضایعه یا رویداد استرس زا به شیوه ی خاصی واکنش نشان دهند. افراد افسرده با فعال کردن یک رشته افکار که بک آنها را مثلث شناختی نامید به تجربیات استرس زا واکنش نشان می دهند. مثلث شناختی دیدگاهی منفی نسبت به خود, دنیا و آینده است. بک اظهار داشت که وقتی این نحوه ی افسرده ساز در نظر گرفتن خود, دنیا و آینده فعال می شود (که طرح واره افسردگی نام دارد) از طریق فرآیند چرخه ای استمرار می یابد.

افزون بر چرخه ی تفکر افسرده ساز تحریفهای شناختی هستند, یعنی خطاهایی که افراد افسرده هنگام نتیجه گیری از تجربیاتشان مرتکب می شوند. این تحریفهای شناختی به کار گرفتن قواعد غیرمنطقی نظیر استنباط کردن دلبخواهی, نتیجه گیری فوری, تعمیم دادن مفرط, و شاخ و برگ دادن به یک موضوع را شامل می شوند. استفاده از این قواعد باعث می شود فرد افسرده به رویدادهای گذشته و حال معانی منفی نسبت دهد و درباره ی آینده پیش بینی های ملال آور کند. چون این افکار ویژگی باثبات وجود فرد شده اند احتمالا او از داشتن چنین افکاری آگاه نیست.

به عقیده ی بک آنچه بیشتر موجب ناخشنودی افراد افسرده می شود محتوای فکر آنهاست. آدمهای افسرده به این علت احساس غمگینی می کنند که معتقدند از چیز مهمی محروم شده اند که عزت نفس آنها را تهدید می کند. علاوه براین آنها متقاعد شده اند که خودشان مسئول این باخت هستند. نگرشهای کژکار آنها باعث می شود که فرض کنند بی ارزش و درمانده هستند و تلاشهایشان محکوم به شکست است. آنها هر تجربه ای از جمله تجربه ی مثبت را طوری تحریف می کنند که با این عقیده ی کلی مناسب باشد. در نتیجه ی این تحریفهای شناختی افراد افسرده احساس می کنند از سلامتی, انرژی, تمایل بودن با دیگران و علاقه به محیط کمی برخوردارند. این پدیده ها بر عاطفه ی افسرده ی آنها تاثیر می گذارند.
منبع :wikipg

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *