قماربازي كه زاهد شد

قماربازي كه زاهد شد

زاهدي در حال جمع‌آوري پول براي مردم فقير بود كه قماربازي به او حرفهاي ركيك مي‌زند.

زاهد چاقويي از جيبش بيرون مي‌آورد. و سپس آن را روي صورت خود مي‌كشد و به قمارباز مي‌گويد: «رفيق، اين براي تو است. حالا بگو براي فقير چه داري؟»

قمارباز كه كاملاً ترسيده بود، هرچه پول داشت به زاهد داد و بقيه عمر خود را به زهد و عبادت مشغول شد.

 

 

منبع " کتاب غذای روح 2 با ترجمه دکتر آرام "

انتشارات تجسم خلاق

www.aram24.ir

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *