لغت کندالینی

لغت کندالینی
این لغت سانسکریت را کسانی که مفهومی واقعی از آن در دست ندارند، به اشکال مختلفی ترجمه کرده اند مانند مار آتشین، قدرت مار، نیروی اولیه، پراناشاکتی، کندالینی شاکتی، چتان شاکتی، نیروی چی در زبان چینی و نیروی شی در زبان ژاپنی، آتماشاکتی، براهماشاکتی، وگوروشاکتی.

به نظر می رسد ریشه این لغت از فعل«کند» به معنای سوختن و سوزانیدن گرفته شده است. این معنا مفهومی کامل و درست می باشد، به این علت که کندالینی آتشی از جنبة سوزاندن آن است. توضیح دیگر برای لغت کندالینی با توجه به اسم«کندا» به معنای سوراخ، حفره، یا گودال است که آتش در آن می سوزد.

بنابراین معنای کلمه «کند» از یک جنبه آتش، سوختن، و سوزانیدن می باشد، و از جنبه دیگر به معنای سوراخ، حفره، گودال، یا ظرف است. اگر به صورت کامل تر و ترکیبی به آن نگاه کنیم، بدین صورت در می آید که ظرف یا حفره ای است که آتش در آن می سوزد. ولی هنوز هم چیزی بیشتر از این معنا وجود دارد.

کلمه دیگری هم هست به نام«کندالا»، به معنای حلقه یا مارپیچ. در اینجا سوختن آتش و حرکات مارپیچی آن که به طرف بالا حرکت می کند مجسم میشود. آتش روشن شده به سوی بالا زبانه می کشد. مشابهاً، کندالینی بیدار می شود و مانند حرکات مارپیچی آتش که به سوی بالا زبانه می کشد، به طور مارپیچی به سمت بالا حرکت می کند. اما باز هم چیزی بیشتر وجود دارد. جدا از این ریشه های اساسی، لغت کندالینی به معنای تولد است. تولدی روحانی، و این طور تعریف می شود که این مار آتشین، همانطور که گاه آن را بدین نام می نامند، قوه آفرینش زبانه خوابیده درون یک ظرف یا حفره می باشد، درست مانند کودکی خفته در درون رحم که آماده متولد شدن است. این قوه آفرینش زنانه، یا شاکتی، که در حفره رحمی خود خوابیده، با روشهای مخصوص جهت بیداری و با لطف گورو بیدار و شعله ور می گردد و با حرکات موزون مانند آتش به سمت بالا و پایین حرکت می کند و هم زمان با حرکت شعله گونه اش، سایر مراکز دیگر انرژی را فعال و بیدار می کند. کندالینی (مار آتشین) حلقه وار در سوراخ یا حفره ای در پایین ستون فقرات قرار دارد.

بیدار کردن نابهنگام و بیموقع این نیرو در حالی که فرد هنوز پاکسازیهای سه گانة بدن، نادیها، و فکر را انجام نداده، بیشترین خطر را به دنبال خواهد داشت، مگر اینکه شخص تحت نظر و تعالیم گورو و یا راهنمای روحانی قابلی باشد که خود تجربه گر تمام مراحل مختلف بوده، و هم زمان از طریق تهذیب و پاکسازی اخلاقی و مهار نفس، بتواند این نیروی بیدار شده را در اختیار کامل خود بگیرد. هیچ کتابی قادر نیست تجربیات بسیار مختلف و ظریفی را که بعد از بیداری شاکتی پیش می آید، به طور کامل شرح دهد. تجربیات برطبق پاکی درونی و بینش و ادراکات شخص، از فردی به فرد دیگر کاملاً متفاوت است. تمام کتابها در این زمینه تنها بیانگر حالات کلی می باشند، به طوری که گاه به جای راهنمایی، ممکن است جستجوگر حقیقت را عوض کشانیدن به شاهراه اصلی، به بیراهه و گمراهی بکشانند. به عنوان مثال جستجوگر ممکن است فکر کند که با بیدارکردن کندالینی اش بالاترین انرژیها و قدرتهای مافوق طبیعی را تجربه خواهد کرد، درحالی که کاملاً به عکس، به علت درونی شدن شاکتی اش، ممکن است آن انرژی برون ریز ابتدایی را از دست بدهد و حتی احساس تخلیه انرژی کند و به احتمال بسیار زیاد امراض جسمانی و آسیبهای فکری و روحی و احساسی سرکوب شده از زمانهای قدیم را تجربه کند، که البته در نهایت و در مفهوم عمیق، این تجربیات و علائم بسیار خیر و به صلاح هستند. ولی آنچه میتوان گفت این است که این علائم و تجربیات چیزی نبودند که جستجوگر تصور می کرد و او با ضربه ای شدید رو به رو می شود که قادر نیست آن را تجزیه و تحلیل کند.مواردی بوده که ضربه بدنی و فکری آن چنان شدید بوده که شخص اولین و مهم ترین هدفی را که در پس تمریناتش داشته فراموش کرده و کنار گذاشته و اسیر تجربیاتی شده که هیچ آگاهی ای نسبت به آنها نداشته. ولی اکنون متوجه می شود آنچه خوانده و آنچه اکنون تجربه گر آن است چقدر متفاوت اند. میبیند در گذشته به چه می اندیشید و چه دنیایی برای خود ساخته بود، واکنون در چه وضعیت جهنمی ای به سر می برد. آگاهی کامل، احتیاط، و وجود گورو یا راهنمای روحانی ای که در این زمینه شایستگیهای لازم را داشته باشد ضروری است. تنوع تجربیات بیداری کندالینی به تعداد تمام انسانهایی است که در کل هستی وجود دارند.

دوباره می گویم که این کتب مختصر راهنمایی برای بیداری کندالینی شاکتی نیست، ولی امید است که خواندن آن دست کم نتیجه ای در حدّ بیدار کردن آگاهی و هوشیاری خواننده داشته باشد، به طوری که ممکن است رایحه ای از آنچه ازون روحانی نامیده می شود و در فضا پراکنده گردد. این عطر روحانی که در اثر شناخت و آگاهی حاصل می شود، قادر است نشاط زاید الوصفی به وجود آورد. با بیداری واقعی و به موقع شاکتی، شخص به شناخت خود واقعی که جزئی از خداوند است می رسد و رفته رفته قادر می شود خود را به طور کامل تسلیم خداوند کند و در تمام ساعات شبانه روز به یاد خداوند باشد و در اثر عشقی که به مرور در او نسبت به خداوند پدید می آید، درتمام ساعات شبانه روز در شعفی عمیق و شیرین قرار گیرد. دراین میان انسان به حالتی از آزادی و رهایی واقعی از تمام اسارتها و قیدهای درونی می رسد و مانند پرنده ای می گردد که سبکبال در فضا پرواز می کند. در چنین موقعیتی انسان واقعیت را از غیر واقعیت، راستی را از دروغ، فایده را از ضرر، و زیبا را از زشت تشخیص می دهد.

ممکن است بعضی از مطالب این کتاب با حواس محدود انسان درک نشود و حتی بی معنی جلوه کند، اما باید این نکته را به خاطر سپرد و همیشه به یاد داشت که آنچه باور نکردنی است، الزاماً غیرواقعی نیست.

جهان کندالینی و مراکز آن

اگر ما واقعاً باز، دریافت کننده، و گسترده برروی حقایق باشیم، آخرین جمله فصل قبل قدرت رمز گونه ای در درون خود دارد که قادر است بی درنگ در بازی را به رویمان بگشاید و ما را مشاهده گر انواع تجربیات و آزمایشها کند.

و اگر به اندازه کافی خوشبخت، باز، و پذیرنده باشیم، شاید روزی خود مبشر و منادی این تجربیات رمزگونه و حقایق بسیار پوشیده برای دیگران باشیم.

ممکن است جرقه ای زده شود، مانند صاعقه ای که برای چندثانیه همه جارا روشن می نماید و شب تاریک را به روز مبدل میکند، و ما ناگهان قادر به مشاهده بشویم. در این جرقه اشراق شاید احتمال گستردگی بالاتری را تجربه کنیم و بینشی درباره رابطه بین جهان کوچک یا جهان اصغر و جهان بزرگ یا جهان اکبر به دست آوریم.

انسان توسط ابزارهایی به نام حواس پنجگانه و حس ششم یا فکر با دنیای بیرون از خود در ارتباط است، و اگر دقیقتر بنگریم، این واسطه ها، مانند گوش، چشم، بینی، زبان و انگشتان، تنها رابطهای کامل او با جهان بیرون نیستند، بلکه در پشت عضو شنوایی قدرت شنیدن، در پشت عضو بینایی قدرت دیدن، و در پشت عضو بویایی قدرت بوییدن وجود دارد. این پدیده ها یا حسها با اعصاب ظریف تری در مغز و سلسله اعصاب مرکزی در ارتباط هستند که شاید بتوان گفت توان شنیدن، دیدن، بوییدن،چشیدن، لمس کردن و همچنین احساس کردن می باشند. این توان نیرویی است که می توان به آن قدرت گفت. قدرت انرژی نیست، بلکه می توان گفت نوعی از انرژی است، مثلاً قدرت شنیدن، قدرت دیدن، و قدرت حرکت کردن. این نیرو یا انرژی به هرچیز دیگری ممکن است تبدیل شود، و بازهم دارای گستردگی بسیار وسیع تر و عظیم تری باشد؛ قطعاً می توان گفت به وسعت لایتناهی و نامحدود.

این انرژی یا شاکتی با تمام وسعت لایتناهی ایش آن قدرت و شگفتی را دارد که خود را در درون محدوده کوچک جهان اصغر جای دهد. قادراست خود را منقبض کند، در حالی که هم زمان و هنوز به طور مرموزی به همان پهناوری و گستردگی و انبساط قبل می باشد. در درون انقباض اتم گونه اش گسترده پهناوری به اندازه کل هستی وجود دارد، و این کل هستی نامحدود که حتی کوچک ترین بخش آن در فکر نمی گنجد، قادر است در دل ذره ای قرار گیرد که حتی تخم خردلی در مقابل آن، هستی عظیمی باشد.

جهان اکبر با تمام وسعتش، با تمام هستی درونش، و هر ذره اش، دردرون یکایک ما قرار دارد. در حقیقت هرکدام از ما جهانی به وسعت نامحدود در درون خود داریم و هرلحظه جهان را با خود حمل می کنیم. درک این مسئله شاید با حواس محدود و فکری که محدود به تجربیات خطاگونه خود می باشد، غیرممکن باشد. اما همانطور که در فصل قبل گفته شد، آنچه باورنکردنی است الزاماً غیرواقعی نیست. حقایق در پشت فکر هستند، و فکر آینه ای است که توسط پنج حس، جهان را در خود منعکس می کند، و همه چیز را منعکس می کند مگر حقیقت مطلق را. همانطور که گفته شد، حقایق در پشت آینه فکر هستند و باید حرکت کرد و از فکر خطابین گذشت و به پشت آنچه نمایشگر و منعکس کننده محدودیتهاست، به پشت آنچه مقید به حدود واندازه ها و مقید به نامها و شکلهاست، و درحقیقت به ماورا، به پشت آینه فکر محدود و خطابین رفت.

در پشت آینه فکر میتوان به نامحدود و لایتناهی دست یافت وبا آن یکی شد.

این هستی عظیم به وسعت نامحدود در محدوده وجود ما قرار دارد. همه هستی در درون ماست. چیز دیگری که می توان گفت این است که فرد فرد ما در تمام جهان و گستره هستی، در ذره ذره اش، در جای جایش قرار داریم و پخش هستیم. ما در خورشید، ماه، ستارگان، دریاها، رودخانه ها، کوهها، درختان، حیوانات، پرندگان، انسانها، و حتی در سنگها، ذرات خاک، و ریزترین ذرات قرار داریم. در عین حال همه کهکشانها با هرآنچه در درونشان است، همة کرات، سیارات، خورشید، ماه، ستارگان، فرشتگان، انسانها، وحیوانات، همه در درون ما هستند.

خورشید در درون ما کندالینی است، و برای ما خورشید نیز کندالینی بیدار شده جهان است. کندالینی هرشخصی در هر جای دنیا که زندگی می کند، قسمتی از کندالینی خورشید است. ممکن است عجیب به نظر برسد که این ذرات کوچک کندالینی، هرکدام دارای آگاهی مطلق و قدرت مطلق و حضور مطلق پخش در همه جا میباشند که آن را از وجود خداوند کسب کرده اند. بنابراین ممکن است بتوان گفت زندگی هر یک از ما قدرت مطلق، آگاهی مطلق، و حضور مطلق پخش در همه جاست. بین آتش، خورشید، و زندگی جهانی که برآن می تابد، نزدیک ترین رابطه وجود دارد.

کاملاً روشن است که کندالینی به محض اینکه به هر صورتی ظاهر شود، نیرویی بسیار سهمگین مانند سیلی عظیم را به وجود می آورد، در حالی که تا زمانی که فعال و بیدار نشده، به صورت بالقوه و خوابیده باقی میماند. نیرویی تکان دهنده است که در حرکت غیرقابل مقاومتش، هر آنچه را در سرراهش باشد می سوزاند.

آیا حلقه اتصالی بین کندالینی تشکیل دهنده عناصر نظام خورشیدی وجود ما(جهان کوچک) و انواع نظامهای خورشیدی دیگر(جهان بزرگ) وجود دارد؟ مطمئناً بله. و جهان بزرگ کندالینی خود را دارد. مراکز چرخشی و انرژی ای دارد مانند آنچه در بدن لطیف ما به آن چاکرا می گویند، و آن مراکز توسط خورشید زنده و احیا می گردد. کره زمین مراکز چرخشی و انرژی آتشی را داراست.

یکی از وظایف بعضی از فرشتگان اداره کننده طبیعت مادی این است که شدت انرژی کندالینی جهان را نظام ببخشند و سپس آن را پخش و توزیع کنند. به همین دلیل می توان درک کرد که کارشان تا چه اندازه حساس، ظریف، و حتی مخاطره آمیز است، درست همان طور که آنهایی که در میدان جنگ برای خط مقدم جبهه مهمّات می آورند حتی گرچه خود سربازان جنگنده نیستند، گاه ممکن است کشته شوند. این گردانندگان و توزیع کنندگان انرژی کندالینی جهانی که باید شدت آن را مطابق با قدرت دریافت سیارات و مراکز دریافت کننده تنظیم کنند، گاه خود تحلیل می روند و با همان نیرویی که آن را اداره می کردند، نابود می گردند. البته این نزدیک به یقین ممکن هم هست رخ ندهد.

درجهان کوچک هم این اداره کنندگان به صورت فرشتگان و خدایان اداره کننده درون چاکراهای مختلف وجود دارند، و به همان صورتی که در جهان بزرگ فرشتگان متصدی پخش وتوزیع انرژی کندالینی جهانی برطبق ظرفیت دریافت سیارات هستند، فرشتگان متصدی در بدن لطیف ما نیز همان انرژی را برطبق توان و ظرفیت دریافت ما در چاکراهای اصلی، چاکراهای فرعی، مجراهای انرژی در بدن لطیف، مراکز عصبی و ذهنی، و اندامهای ما پخش و توزیع می کنند.

آنچه در بیرون و جهان بزرگ رخ می دهد، در درون هم رخ می دهد، و آنچه در درون پدید می آید، آینه وار درجهان بیرون منعکس می شود. به عنوان آزمایشی مقدماتی برای درک عمیق تر موضوع، لازم است بدانیم که چگونه کندالینی بیدار شده، به مراکز مختلف به اندامهای بدن هدایت می شود.

مثلاً شخصی را در نظر بگیرید که قرار است در حضور جمعی به سخنرانی بپردازد. به نظر می رسد که کندالینی به طور خود به خود در طول ستون فقرات تحریک گردیده، بالا و پایین می رود و گرمایی واضح در بدن ایجاد می شود. این حالت کمابیش در تمام افرادی که می خواهند سخنرانی کنند و یا به روشهای مختلف بر انسان های دیگر تأثیر مطلوب بگذارند ، اتفاق می افتد. مثلاً در کسانی که به سخنرانی می پردازند مشاهدۀ حالاتی مانند برافروختگی و قرمز شدن صورت، بالا رفتن تپش قلب، ذق ذق همراه با گرما، بالا رفتن یا پایین آمدن حرارت بدن به صورت ناگهانی، و اضطراب کاملاً معمول است.

امکان آن هست که امواج و ارتعاشات کندالینی توسعه پیدا کرده ، تبدیل به آتش گردد. اگر این امواج در مراکزی ماننده چاکرای قلب (آناهاتا) ، چاکرای گلو (ویشودها ) ، خط میان وسط سر (برهماراندرا )، و مرکز دو ابرو (آجناچاکرا) متمرکز شود نتایج بیشتری می توان به دست آورد . این احیای انرژی از طریق شبکۀ خورشیدی و مانی پورا ناشی می شود .

حرکات کندالینی در شبکۀ اعصاب سبب می شود که شخص به طور مختصر احساس بیماری و اضطراب و فشار های گاه شدید غیر معمول ، به خصوص در ناحیۀ وسط سینه (آناهاتا) و وسط و کف سر بکند، و همچنین ممکن است بعضی از نشانه های جسمانی قبل از انجام دادن عملی که در زندگی شخص مهم و سر نوشت ساز می باشد، بروز نماید.در موارد به خصوص که چنین حالتهایی به طور تقریباً دائمی دیده می شود، این علامت پاکسازی یا پاک شدن بدن و نادیها جهت سهولت بارش سیل آسای انرژی مافوق بشری کندالینی به درون شخص می باشد.

البته این سخنان بدان معنا نیست که در بیشتر انسانها کندالینی حقیقتاً تحریک و بیدارشده، بلکه بیانگر این حقیقت است که در بدن آنها تجمعی از آتش کندالینی جهانی وجود دارد. این بار آتش باید از طریق اعصاب و مجراهای دیگر در بدن لطیف و مادی به میزانی که برای بدن قابل تحمل و عادی است، درهمه جای بدن پراکنده و در عین حال ذخیره گردد. وجود این تجمع و مرکزیت کندالینی در مکانی بخصوص به صورت فشار، خارش، گزگز، قرمز شدن، و سوزش، از نقطه نظر دیگر حضور مطلق جهانی به نام اسفورانا جهت تجربه شعف روح و یا به عبارتی درکی مختصر از ذات می باشد.

ولی دربعضی حالات این آتش در موضعی از بدن تمرکز یافته، سبب سوزش و خارش شدید می گردد و به طور ثابت برای مدتهای طولانی باقی می ماند. بعضی از تأثیرات کاملاً قابل مشاهده است، مانند قرمز شدن و بیرون ریختن قسمتی از بدن، برافروختگی شدید، احساس ذق ذق و تپش شدید در بعضی از نقاط و ناگهان ناپدید شدن آن، و احساس فشار و خارش به خصوص درطول ستون فقرات، چشم سوم(آجناچاکرا)، وسط سر(براهماراندرا)ف و وسط سینه(اناهاتا).

مشخص است که نیکوتین و الکل و مواد مخدر روی کندالینی اثر دارند. نیکوتین مانند سدی بین نیروی عمومی کندالینی و عملکرد آن در اندامهای مختلف بدن و چاکراها قرار می گیرد، در حالی که الکل مانند داروی محرکی نیروی کندالینی را در مسیرها و مجراهاهای اشتباه به حرکت درمی آورد و یا آن را به طور اشتباه تقویت می کند. این عمل شدت بخشیدن به انرژی کندالینی یا توسعه آتش در شخصی انجام می گیرد که هنوز آمادگی لازم برای پیشرفت کندالینی در وی ایجاد نشده است. تمام قرصهای اعصاب و خواب آور، انواع مواد مخدر، و داروهای محرک، اعضای بدن، به خصوص نادیها را مسدود کرده، به عنوان سدی به صورت گازی متراکم و متعفن و مرده بین شخص و آگاهی برترش قرار می گیرند.

تجربیات متعدد اثبات کرده که تمام انواع داروهای شیمیایی که در خود به نحوی مخدر دارند، مانع حرکت شاکتی در بدن مادی و لطیف شده، باعث نشت شدید انرژی می گردد، در حالی که هم زمان انرژی را به فروکش و انقباض وامیدارد. حتی قرصهای میگرن با نامهای مختلف که دارای مقدار زیادی کافئین هستند، همچنین قرصهای خواب آور، داروهای اعصاب، و آرام بخشها، آن چنان شکافهایی در لایه های حفاظتی بدن لطیف به وجود می آورند که باعث می شود انرژی نه تنها بیرون بریزد، بلکه هم زمان تأثیرات و ارتعاشات منفی از همان شکافها وارد نظام بدن مادی و لطیف و به خصوص مراکز انرژی و چاکرا ها شود.وقتی حتی یک قرص آرام بخش و میگرن چنین تأثیر سویی دارد، در مورد مواد مخدر معمولی مانند سیگار و مخدرهای بسیار قوی و خطرناک مانند ماری جوانا، کوکائین، تریاک و مشروبات الکلی چه می توان گفت؟ موادی مانند پیوت مسکالیتو و دیگر مواد این گروه که قارچهای توهم زا هستند، و همچنین حشیش و ماری جوانا، کندالینی را به طور مصنوعی و غلط فعال می کنند و انرژی کندالینی در مجراهای اشتباه در مسیر چاکراها بالا می رود و در بعضی چاکراها توقفی می کند. طبق عملکرد آن چاکرا، شخص ممکن است احساسات گوناگونی را تجربه کند و چیزی را که مربوط به عملکرد معنوی آن مرکز انرژی است، به مخدری که استفاده کرده نسبت دهد.

بعضی از این مخدرها، و شاید بیشتر آنها، به شدت آیدانادی راتحریک کرده، هم زمان با تحریک شاکتی وعبور آن از آیدا باعث ایجاد تجربیات بسیار شگفت انگیز روحانی وحتی دیدن رنگها، شنیدن صداها، وغیره می شود. ولی پس از فروکش تجارب اولیه شخص دچار عکس العمل شده، افسردگیهای شدید، انحطاط روحی و احساسی، حالت جنون، احساس پوچی، چند شخصیتی بودن، و بدترین و شدیدترین اغتشاشات روحی را تجربه می کند، زیرا تجربیات آیدا نادی در حالت صحیح و از طریق تمرینات مدیتیشن و سادانهاهای مناسب و مانتراهای مربوط به آن شدید است و برای هرکسی قابل تحمل نیست و مخصوص جستجوگران پیشرفته می باشد.

باز از میان بعضی از موادمخدر که روی پینگالا تأثیرات شدید منفی و مخرب دارد، برعکس تجربیات روحی که مربوط به قارچهای توهم زا میشد و موجب تجربه احساسات روحانی و معنوی از طریق آیدا نادی می گشت، شخص را دچار بیداری تمایلات جنسی و تشنگی شدید جنسی می کند. پینگالانادی ابتدا حالت تمرکز و آرامش ایجاد می کند و سپس موجب قدرت تمرکز شدید، هوشیاری قابل توجه، و هیجان و انرژی شدید جسمانی می شود. همه این حالات مانند عملکرد دوپینگ است و بعد از طی مراحل اولیه، آثار به جا مانده در سلولهای مغز و شبکه عصبی و عملکرد انرژی در مسیر مجراهای انرژی و مراکز انرژی و حتی جسم مادی، مانند لگدمال شدن باغچه ای منظم و زیبا با گلهای رنگین توسط فیلی مست و دیوانه و گرسنه است.

علمکرد مواد مخدر مانند این است که ماده سوختنی و قابل احتراقی که قادر است مدتها شعله ای را جهت روشنایی و گرم کردن مکانی فراهم کند، یکمرتبه و یکجا استفاده شود. نتیجه آن شعله و نور و گرمای شدید، و سپس خاموشی و تاریکی و سرما خواهد بود. اگر برقی با ولتاژ بسیار بالا را در لامپی با قدرت دریافت کم وارد کنیم، و حالت پیش می آید: یا لامپ برای لحظه ای با نور بسیار قوی روشن میشود و بلافاصله می سوزد، و یا هنوز روشن نشده می ترکد و منفجر می شود. این مواد مخدر از هرنوعی که باشند، با هر شدت و ضعف، کمابیش همین وضعیت را در بدن مادی، بدن لطیف، مراکز انرژی چاکراها، مجراهای عصبی، و مغز به وجود می آورند.

تمام اینها تنها وسیله ای غلط و انحرافی هستند و هرگز قادر نیستند به طور پایدار و واقعی شخص را به درک حقیقت و واقعیت برسانند و یا شعف دائمی بدهند. همه تجربیاتی موقت خواهد بود همراه با عوارض سوء و تخریبهای وحشتناک دائمی، که هستی مادی، روحی، و معنوی شخص را به نابودی و فنا می کشاند.

به موضوع تأثیر ارتعاشات و امواج کندالینی شاکتی برمراکز باز میگردیم. زمانی که ارتعاشات کندالینی(شاکتی)به مراکز اول(مولادهارا) برسد، شخص دچار گرسنگی شدید و خواب و حالت پرواز فکری می شود. درمرکز دوم(سوادهیستانا) نیاز شدید جنسی و بو و رایحه و طعمهایی را احساس می کند. درمرکز سوم(مانی پورا) قوای جسمانی زیادی در خود احساس می کند و هم زمان از لحاظ فکری دچار ترسهای روانی شدیدی می گردد. درمرکز چهارم(آناهاتا) به همه چیز عشق می ورزد و نورها، رنگها، و شکلهای الهی مختلفی میبیند. در مرکز پنجم(ویشودها) شخص خود را با جهان و جهان را با خود یکی می داند و شاید جملات حکیمانه ای را مانند من در همه جهان پخش هستم و جهان در من است زمزمه کند. در مرکز ششم(آجنایا چشم سوم) شخص موفق به دیدار بعضی از موجودات لطیف (اتریک) می شود و گاهی مواقع قدرت تله پاتی و تجربه مختصری از ادراکات ماورای حسی را به دست می آورد. در مرکز هفتم(ساهسرارا) شخص احساس آرامش، ثبات، و سکون همراه با شعف و آگاهی الهی و تجربیات کیهانی می کند.

وقتی ارتعاشات شاکتی به طور مصنوعی در اثر مواد مخدر و موسیقیهای محرک و ضربه ای مانند طبل، دف، و غیره بالا می رود، به خصوص سه چاکرای پایینی تحریک می شود و شخص حالات مختلفی را تجربه می کند. و یا قرار گرفتن تحت تأثیر مکان مقدسی پرانرژی، همچنین درکنار شخص روحانی ای با ارتعاشات معنوی و والا، و یا در دوره ای انجام دادن تمرینات شدید روحانی و ریاضتهای سخت، همه موقتاً انرژی را تحریک می کند و بالا می برد. بعد از طی دوره تأثیر، انرژی پایین می آید. این پایین آمدن انرژی به صورت خطرناکی عمل می کند و در سرراه برگشت شخص را دچار عکس العمل می نماید. ساماسکاراها یا تأثیرات کارمیک قبلی خفته بیدار می شود و فرد تأثیرات نامطلوبی را تجربه می کند. درست برعکس بالارفتن انرژی که شخص به طور مصنوعی احساسات روحانی لطیف و زیبایی را تجربه می کند، در بازگشت انرژی ممکن است کمبود حافظه، نابودی سلولهای مغز، فراموشی، شهوت شدید، گرسنگی شدید، خواب و رخوت و سستی شاید، افسردگی، میل به خودکشی، تمایل به فرار، و خشم و تنفر شدید را تجربه کند. به مرور زمان، وقتی این بالا و پایین رفتنهای مصنوعی انرژی از طریق تحریک سطح انرژی به وسیله داروهای اعصاب، آرام بخشها، قرصهای خواب آور، مواد مخدر، سیگار، مشروبات، وهمچنین تمرینات شدید و غلط برای بیداری کندالینی شاکتی و بیداری چاکراها ادامه پیدا کرد، در نهایت شخص بسیار سست اراده، گم گشته، توهم زده، خیالاتی، افسرده، و روانی می شود. در چنین حالتی شخص کمترین تسلطی برفکر و حواس پنجگانه خود ندارد و تنها مقداری دانش به عاریت گرفته شده از کتابها و نوارها را در ذهن خود ذخیره کرده است، در حالی که قلبش از عشق و آرامش تهی و ذهنش مغشوش و درهم است و از شدت گفتگوی ذهنی و آشفتگی درون رنج می برد و در توهم خود، خود را جستجو گر راه حقیقت، یوگی، و سالک فرض می کند.

لازم به ذکر است که برای بیداری کندالینی شاکتی و چاکراها، تمرینات دقیق باید زیر نظر یک گوروی متخصص انجام گیرد و این تمرینات باید طبق طبیعت خاص و ظرفیت شخص تعیین و انتخاب شود. تمرینات شدید و ناگهانی و بدون آماده سازیهای اولیه، تأثیرات نامطلوب و خطرناکش بیش از منافعش است و یقیناً شاگرد را برای همیشه از راه معنویت دلزده می کند و احتمالاً بیماریهای زیادی به دنبال می آورد. کندالینی از مجموعه تمام نیروها در جهان پرقدرت تر است و ما باید آن را به حال خود بگذاریم، تا زمانی که به مرحله ای برسیم که آمادگی لازم از لحاظ جسمانی، پرانیک، و فکری را پیدا کنیم و بتوانیم به طور صحیح آن را به کار ببریم. کندالینی روی افرادی که آن را در راههای غلط و انحرافی به کار می برند، این نیرو را در مقاصد خودپرستانه استفاده می نمایند، و به آن احترام نمی گذارند، درست مانند بومرنگی با تأثیرات وحشتناک عمل می کند

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در کندالینی

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *