مراقبه ” تربیت”و “کنترل” ذهن

مراقبه ” تربیت”و “کنترل” ذهن
مراقبه ” تربیت”و “کنترل” ذهن توسط تکنیک های درون نگرانه برای رسیدن به” شادی” آگاهی” و” آرامشی” عمیق و طولانی و غیر وابسته به غیر است.

این شادی یک شادی گذرا مانند شادی از خرید یک اتومبیل نیست شادی یی است که از احساس یک اقتدارو بینش باطنی دائم و عمیق در درون بدون شرط بیرونی ایجاد می شود مراقبه به یک معنا تسلط بر ذهنی است که کماکان بر شما مسلط است. مراقبه درک حقیقت نجات خویش به دست خویش و درک تغییر جهان خویش به واسطه ی تغییر ذهن است .مراقبه دانش شناخت و دگرگون کردن خویش و دنیای خویش است.تمام آین های درون انگارانه و چندین دین بزرگ به خصوص ادیان شرقی نظیر هندوئیسم و بوداگرایی آیینهای مراقبه را نیز در بر می‌گیرند. اکثر روشهای محبوب مراقبه ریشهٔ شرقی دارند. از روشهای معروف مراقبه شرقی می‌توان به مراقبه متعال (تی ام)، مراقبه ذن و مراقبه ویپاسانا نام برد.استادان بودایی به تبعیت از بودا بسیار در رشد و گسترش عمل مراقبه کوشیده اند.

انسان همواره در زمان گذشته یا آینده سیر میکند و همیشه در هراس از آینده و غم و افسوس گذشته‌است و از لحظه زنده و پویای اکنون غافل است. انسان نیروی درونی خود را به این طریق از دست می دهد. مراقبه تمرینی است که به انسان می‌آموزد چگونه در زمان حال زندگی کند و نیروی ذهنی خود را در راه هدفی که می‌خواهد به کار گیرد.

از بودا پرسیدند : تو و شاگردانت چه می كنید؟ او پاسخ داد : “ می نشینیم، راه می رویم و غذا می خوریم ” . پرسشگر گفت : اما همه كس این كارها را می كند. بودا پاسخ گفت : “ اما وقتی كه ما می نشینیم ، می دانیم كه نشسته ایم و وقتی راه می رویم می دانیم كه راه می رویم”

این به معنای متعلق و اسیر زمان گذشته و آینده نبودن است. ما با مراقبه و تمركز در زمان حال زندگی می كنیم .باید دانست رنج و اندوه 1- با گذشته و آینده و2- با در نظر گرفتن ارزیابی امور و ارزش ها در ذهن معنا پیدا می کنند.با مقایسه وضعیت ها در آینده و گذشته است که دچار حالت غم و غصه می شویم.آیا کسی که یاد گرفته این ذهن از هم گسیخته راـــ که گویی کار آن مقایسه دائم وضعیت ها و شرایط و مفاهیم و امور با هم است ـــ در کنترل درآورد آیا به تجربه اندوه دچار خواهد شد؟ افسردگی و اضطراب ضربه ی کاری ذهن تربیت نشده از شدت مقایسه و ارزیابی همه چیز با هم به وجود انسان است.راز آموزه بودا وقتی می گوید آموزه من غذا خوردن وقت غذا خوردن است همینجاست .بودا می گوید وقتی یک انسان معمولی غذا می خورد مشغول هر کاری است جز خوردن غذا بدین معنی که ذهن این شخص حین خوردن غذا بیشتر در حال مقایسه و ارزیابی افکار و وضعیت ها و احوال خویش است تا لذت بردن از غذا و سرایت این وضعیت به تمام لایه ها و زوایای زندگی او مانع از این می شود که او از زندگی که چیزی جز همین آنات و لحظات نیست لذت برد .بودا به درستی به معنای خوشبختی اشاره می کند آیا خوشبختی غیر از این است که با وجود تمامی سختی ها و مصائب بتوانیم از آنچه که در حال انجامش هستیم لذت ببریم؟

مراقبه به یک معنای اساسی فنون تربیت ذهنی است که چونان پسربچه ای بی تربیت و چموش، امان از پدر و مادری که او را از جان بیشتر دوست دارند گرفته است.

نتیجه مراقبه رضایتی معجزه آساست .اما چرا معجزه آسا؟ برای اولین بار است شخص نه از به دست آوردن چیز ها نه از رسیدن به موقعیت های اجتماعی و مالی و نه از رسیدن به هوس ها و آرزوها بلکه از آرامشی عمیق و طولانی که از نتایج زیستن در زمان حال است و او در خویشتن و نه در هیچ جا و هیچ کس دیگر یافته احساس رضایت می کند حال اوشاد است اما نه آن شادی که علت آن در خارج است و 1- مقطعی و 2- سطحی است بلکه این شادی یک شادکامی اساسی ست زیرا چون از جنس وجود شماست بسان شفایی برای جان ماست.نه بسان شادی های روزمره ما که همگی محدود ، مصنوعی و سطحی هستند و مانند یک قرص مسکن عمل می کنند نه شفای کامل .مراقبه شفای کامل روح قبل از مرگ است

مراقبه توانایی پاسخ به بسیاری از مشکلات را دارد.از دستیابی به یک آرامش اعصاب فوری پس از جر و بحث با دیگران تا توانایی انجام جادویی ترین و باور نکردنی ترین کارها که از لاماهای تبتی نقل می شود. این طیف وسیع امکانات نشانگر توانایی های درونی ماست که منجر به آن چیزی می شود که آن را خوشبختی و شادکامی و اقتدار می نامیم که انسانها معمولا آن را بیرون از خود می جویند و طبیعتا به دلایل اساسی در مواجهه با آن با شکست مواجه می شوند.زیرا که خوشبختی امری اساسا ذهنی است و چون خوشبختی در اشتراکی ترین معنای خود چیزی جز “حس رضایت خاطر” به زندگی نیست و از آنجا که حس رضایت خاطر به زندگی اصولا به تربیت ذهنی و درجه خود ساختگی ما بستگی دارد برای همین کسی که خوشبختی را در بیرون از خود می جوید هیچوقت در خود احساس رضایت خاطری که “عمیق”و “طولانی”است را نخواهد کرد.

مراقبه شخص را در دراز مدت دچار بصیرتی باطنی می کند این بصیرت یا آگاهی مانند خواندن فلسفه ارسطو یا خواندن جنگ و صلح تولستوی و آثار شکسپیر نیست این آگاهی یک بصیرت درونی و یک درک باطنی یست که معمولا فرزانگان را صاحب آن می دانیم این آگاهی موصوف به مکتبی و ساخت کسی نیست ، مکاشفه ای تدریجی و آرام حاصل از درون پویی ست .

نکته سوم – چرا مراقبه می کنیم؟

چرا مراقبه می کنیم ؟ دلایل بسیاری برای لیست کردن وجود دارند که هر کسی می تواند مهمترینشان را برای خود داشته باشد اما کلی ترین و اساسی ترین آنها از این قرارند:

1-شفای روح و جسم یعنی ایجاد هماهنگی در ذهن و سیستم های بدن برای زدودن عارضه های روحی و جسمی

2-ایجاد تمرکز برای زدودن اندوه و اضطراب توسط زیستن در زمان حال

3-ایجاد حس بی نیازی

4- ایجاد شادی عمیق و بلاشرط و غیر وابسته به افراد و اشیاء

5-ایجاد جذابیت وجودی

6-ایجاد اقتدار وجودی

7-ایجاد آگاهی تزلزل ناپذیر و عمیق به شکل روشن بینی و بصیرت باطنی.

8-ایجاد حس عمیق رضایت خاطر و خوشبختی

9- تخریب تمناها و هوس های مخرب و کنترل اساسی شهوت

10-ایجاد حس یگانگی با طبیعت

11-تقویت بنیادین اراده و عقل

و ده ها دلیل دیگر که نشانگر اهمیت حیاتی و فوق العاده مراقبه است .

مراقبه برای چه کسانی مفید است ؟

مراقبه چونان خوراک و پوشاک برای هر انسانی ضروری است .ما برای خوشبختی به آرامش نیاز داریم و برای آرامش به 1) تمرکز 2) کنترل .مراقبه دانش تمرکز و کنترل یعنی تسلط بر خویش و پیرامون خویش است این دانش به معجزه شبیه است .زیرا قسمت اعظمی از بدبختی انسان از عدم تسلط بر امور و عدم کنترل ذهن و نفس نشات می گیرد.حتی بیماران روحی که کارشان سخت شده و دیگر از دارو جواب نمی گیرند با مراقبه زندگی دوباره ای می یابند.مراقبه یعنی اینکه شفای امراضی را که ذهن و جهان افسار گسیخته نصیبتان کرده با کنترل و تمرکز یعنی دارویی از جنس خود رنج است به دست بیاورید.گرچه بودا و بودیدارما و عرفای دیگر تجلی مراقبه هستند اما هیچ برچسب دین و مذهب و عرفانی بر مراقبه قابل نصب نیست. مراقبه مانند تنفس مربوط به گذشته ای بسیار دور است .اما در جهان امروز آیین ZEN را به گنجینه ی دانش مراقبه می شناسیم .(به بودیسم ژاپنی ذن می گویند.) مراقبه یعنی وجود زمانی جز زمان حال توهم و دروغ است مراقبه یعنی اینکه یاد بگیرید چگونه ذهن شما مانند جسمتان می تواند در زمان حال و نه در گذشته و آینده زندگی کند پس مراقبه یعنی تسلط بر جهان زیرا جهان من چیزی جز تجلیات ذهن من نیست. ذهنی که اگر اکنون را به جان درک کند ذهن و زمان را درک کرده است مرگ و عدم را درک کرده است زندگی را درک کرده است.مراقبه به معنایی امان بودن از شر ذهن غیر قابل مهار در بیداری ست.مراقبه مهار ذهن است.ذهن چیست؟ همه چیز! مراقبه با ارزش ترین فعالیت زندگی ست.مراقبه درک حقیقت نجات خویش به دست خویش و درک تغییر جهان به واسطه ی تغییر ذهن است مراقبه دانش شناخت و دگرگون کردن خویش و دنیای خویش است.مراقبه درک دگرگونی ها و خلق ثبات هاست.

وضعیت ذهن یک انسان معمولی مثل یک کاسه پر از کرم است که در هم می لولند . کرم ها افکار و پندارها و ارزیابی های او هستند که شخص کوچکترین توانایی و قابلیتی در از بین بردن و یا سامان دادن به وضعیت آنها ندارد.و از این جهت به کرم شبیهند چون جز آسیب زدن و زندگی انگل وار و هدر دادن انرژی او و ایجاد اندوه و عصبیت ثمری برای او ندارند و دیگر از این جهت که در وضعیت استقرار آنها کمترین خردمندی و تعقلی دخالت داشته است.ذهن بشر مثل یک سی پی یو می ماند مادامی که روشن است به شکل غیر ارادی و ناخوداگاه دائم در حال ارزیابی همه چیز با هم است و عذاب و رنج روحی از مقایسه ی ارزشگذارانه ی بی توقف هر آنچه که به ذهن خطور می کند ناشی می شود.ارزش و اهمیت تسلط بر ذهن و تربیت همینجاست .همین که مراقبه باعث شود که حال شما خوب شود یعنی حس کنید خودتان بدون هیچ کمک یا مسکن خارجی با عث شدید روحتان آرام بگیرد و اعصابتان راحت شود از همسر و فرزندان شما عزیزتر می شود زیرا همه آن ها را به دست آوردید که حالتان خوب شود اما آیا حالتان واقعا خوب شده است؟! مراقبه به یک معنا یعنی اینکه اگر گمان كنید آرامش و رضایت خاطر عمیق از زندگی در جایی دیگر است و به دنبال آن بدوید، هرگز به آن نخواهید رسید زیرا چنین چیزی در حقیقت وجود ندارد. تنها آن زمان كه توانستید لمس كنید آرامش و سعادت در اینجا و در لحظه حال و در وجود شما وجود دارد، می‌توانید آرام بگیرید واز نظر روحی خود را عمیقا سالم حس کنید.یادمان نرود که برترین عامل احساس شادکامی و خوشبختی ، عدم وابستگی به امور یا اشخاصی یست که تحت کنترل ما نیستند.

مراقبه به یک معنا درک خوشبختی حقیقی و تجربه آن است.خوشبختی حقیقی چیست؟ آن احساس خوشبختی عمیق و مدید که از درون ما بر ما مستولی می شود درست مانند احساس نشاط یک ورزشکار وقتی صبح از خواب بیدار می شود.خوشبختی غیر حقیقی و دروغین چیست ؟ آن احساس خوشبختی که موقتی و سطحی ست که علت آن در بیرون از ماست .مانند احساس شادکامی از خرید یک ماشین یا خانه یا درآمد بیشتر یا مورد توجه واقع شدن یا گرفتن مدرک یا هوس های ریز و درشت را برآورده کردن.

منبع :meditation1

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *