مـــراقبــه
بدون كمك مراقبه نميتوانيد در مورد خود وجودي دانشی بهدست آوريد. بدون آن نميتوانيد به مرحله ملكوتي ارتقا پيدا كنيد. بدون آن نميتوانيد خود را از شر قيود و محدوديتهاي ذهن رها كرده به جاودانگي برسيد. مراقبه تنها مسير شكوهمند به سوي رهايي است. مراقبه نردباني است اسرارآميز كه از زمين به بهشت كشيده شده است. از خطا به حقيقت، از تاريكي به روشنايي، از درد و رنج به سعادت، از ناآرامي به آرامش جاودان، از جهالت به آگاهي، از فناپذيري به جاودانگي.
– سوامي شيواناندا
سعادت ملكوتي (Bliss Divine)
درس اول
مـــراقبه
در مورد مراقبه مطالب زيادي گفته و نوشته شده است. با اين حال درك ماهيت آن سالهاي سال وقت نياز دارد. همان طور كه خوابيدن را نميتوان آموزش داد، مراقبه را هم نميتوان آموزش داد. فردي ممكن است يك تشك بزرگ و راحت، اتاقي با تهويه مطبوع در اختیار داشته و هيچگونه مزاحمتي هم نداشته باشد ولي باز خوابش نبرد. خواب دست هيچكس نيست. فرد خوابش ميبرد. به همين ترتيب مراقبه هم خودش پيش ميآيد. ثابت شده است كه ذهن براي وارد شدن به حالت سكوت احتياج به تمرين روزانه دارد. با اين حال روشهاي خاصي وجود دارد كه فرد بتواند با عمل به آنها شالوده و اساس يك راه مطمئن را شروع كرده موفقيت خود را تضمين نمايد.
قبل از آغاز مراقبه، بهتر است كه فرد محيط و وضعيت مناسب داشته باشد. مكان مراقبه، برنامه آن، سلامت جسمي و وضعيت ذهني بايد مناسب و همراه با آمادگي خود فرد براي پرداختن به درون باشد. بسياري از موانع دشوار تنها با خلق شرايط مناسب مراقبه از بين ميروند (مراجعه كنيد به كتاب مديتيشن و مانتراها- فصل 2).
راهنمايي براي مديتيشن
نكات بسيار مهمي در مورد روشها و مراحل اوليه مراقبه در زير آمده است، اين نكات در درجه اول براي مبتديها ارائه شده است، اما ممكن است مطالعه آنها براي مجربترين مراقبهكنندگان هم سودمند باشد.
1- نظم و ترتيب در زمان، مكان و تمرينها بسيار اهميت دارد. نظم ذهن را عادت ميدهد تا باحداقل تاخير سرعت فعاليتهاي خود را كاهش دهد. متمركز كردن ذهن بسيار مشكل است. زيرا تا فرد به قصد تمركز كردن مينشيند، ذهن ميخواهد پرواز كند.
همانطور كه در پاسخ به يك محرك خارجي ثابت، يك بازتاب شرطی شده وجود دارد، ذهن هم در زمان و مكان ثابت راحتتـر از سرعت خود كم ميكند.
2- بهترين زمان براي مراقبه سحرگاه و هنگام غروب آفتاب است، زيرا در اين اوقات نيروي معنوي خاصي در هوا وجود دارد. بهترين زمان، برهماموهورتا (Brahmamuhurta) يعني بين ساعت 4 تا 6 صبح است. در اين ساعات آرام و ساكت بعد از خواب، ذهن درگير فعاليتهاي روزانه نيست و آرام و ساكت بعد از خواب، ذهن سرحال بوده و از نگرانيهاي مادي و دنيوي رها ميباشد و بنابراين به سادگي قالب ميپذيرد و بدون تلاش زياد تمركز اتفاق ميافتد. اگر برايتان مقدور نيست كه در اين موقع از روز مراقبه كنيد، ساعاتي را براي اين كار انتخاب كنيد كه درگير فعاليت روزانه نيستيد و ذهنتان آمادگي آرامش را دارد. مهمترين مسأله، داشتن نظم و برنامه ثابت زماني است.
3- سعي كنيد براي مراقبه اتاق جدايي را در نظر بگيريد. اگر اين كار ممكن نيست، قسمتي از اتاق را با پرده جدا كنيد و به دیگران اجازه ورود به آن قسمت را ندهيد. اين قسمت تنها بايد براي مراقبه به كار رود و بايد از ديگر ارتعاشات و ارتباطات تهي نگه داشته شود. هر صبح و عصر بايد عود سوزانده شود. در آنجا بايد عكس يا تصويري از ماهيت ملكوتي يا شخصيت الهام-بخش و مورد علاقه فرد وجود داشته باشد و زيرانداز مخصوص مراقبه نيز بايد مقابل آن قرار گيرد. با مراقبه، ارتعاشات قوي خاص از آن اتاق پخش ميشوند. پس از 6 ماه، ميتوان آرامش و خلوص را در فضاي اتاق حس كرده چرا كه يك هاله مغناطيسي در اتاق به وجود ميآيد. هنگام فشارهاي عصبي در اين اتاق بنشينيد و يك ساعت مانترا را تكرار كنيد و به آسايش و آرامش برسيد.
4- با قراردادن صورت به سوي شمال يا شرق بنشينيد تا از ارتعاشات مغناطيسي مثبت بهره ببريد. به حالت چهار زانو راحت بنشينيد. ستون فقرات را راست نگه داريد اما آنها را منقبض نكنيد. اين نوع نشستن به ايجاد ثبات ذهني و تمركز كمك ميكند. همچنين لازم است طوري بنشينيد كه انرژي رواني بتواند بدون مانع از بخش پايين ستون فقرات به سمت بخش بالاي سر حركت كند. قراردادن پاها در حالت پادماسانا (Padmasana)، حالت كلاسيك نيلوفري، ضرورت ندارد. هر حالت نشستني به صورت چهار زانو ميتواند بدن را در وضعيت محکمي قرارداده و يك مسير انرژي مثلثي شكل درست كند. انرژي ترجيحاً بايد كنترل شود نه اين كه در تمامي جهات پخش شود. هرچه تمركز بيشتر و عميقتر ميشود، سرعت سوخت و ساز بدن و امواج مغزي و تنفس كاهش پيدا ميكند.
5- قبل ازآغاز مراقبه، به ذهن امر كنيد كه براي مدت مشخصي آرام مانده و گذشته، حال و آينده را فراموش كند. كار خود را با دعا شروع كنيد.
6- تنفس خود را آگاهانه تنظيم كنيد. ابتدا به مدت 5 دقيقه به شکل شكمي نفس عميق كشيده تا اكسيژن به مغزتان برسد سپس تنفس خود را تا حد نامحسوسي آرام كنيد.
8- بگذاريد ذهن در ابتدا به اين طرف و آن طرف برود. ذهن پرواز ميكند اما سرانجام با تمركز پرانا، متمركز ميشود.
9- ذهن را مجبور به ثابت بودن نكنيد. اين كار فقط موجب به حركت درآمدن امواج مغزي ميشود و مراقبه را مشكل ميكند.
اگر ذهن به گردشهاي خود اصرار ميورزد، تنها خود را از آن كنار بكشيد و به تماشاي آن بنشينيد،گويي فيلم تماشا ميكنيد. ذهن سرانجام خود آرام ميگيرد.
10- يك نقطه كانوني براي خود در نظر بگیرید تا زماني كه ذهن خسته ميشود همچون پرندهاي كه به جاي نشستن احتياج دارد بتواند روي آن نقطه استراحت كند. افرادي كه منطقیتر هستند، بايد كانون را در فضاي بين ابروها در نظر بگيرند (آجناچاكرا) و افرادي كه احساساتيتر هستند بايد اين نقطه را در وسط سینه در شبكه قلب تصور كنند (آناهاتاچاكرا). هرگز نقطه كانوني خود را تغيير ندهيد.
11- روي يك شي يا سمبل خنثي يا مثبت و روحيهبخش تمركز كنيد و اين ايده را در مركز تمركز خود نگه داريد. اگر مانترا به كار ميبريد، آن را به شكل ذهني تكرار كنيد و اين تكرار را با تنفس خود هماهنگ كنيد. اگر فرد مانتراي مشخص نداشته باشد ميتواند از “ام” استفاده كند. اگرچه تكرار ذهني قويتر و مؤثرتر است اما اگر فرد احساس خواب آلودگي كند، ميتواند مانترا را با صدای بلند تكرار كند. هرگز مانتراي خود را عوض نكنيد.
12- تكرار موجب شكلگيري افكار خالص ميشود كه در اين افكار ارتعاشات صدا با ارتعاشات افكار يكي ميشوند. ديگر هيچ هوشياري نسبت به معني وجود ندارد. تكرار بياني به تكرار ذهني و از آن طريق به زبان تلپاتيك و سپس به افكار خالص، تبديل ميشود. اين حالت يك حالت ظريف از سعادت فوق طبيعي و متعالي همراه با دوگانگي است كه در آن هوشياري نسبت به علت (Subject) و معلول (Object) وجود دارد.
در نتيجه تمرين اين دوگانگي از بين ميرود و فرد به مرحله سامادهي يا فوق آگاهي ميرسد. اين روند به مدت زمان زيادي احتياج دارد، بنابراين صبور باشيد.
در حالت سامادهي، فرد در يك حالت سعادت به سر ميبرد كه در آن فرد دانا، عمل دانستن و دانش يكي هستند. اين مرحله، مرحله فوق آگاهي است كه عرفاي پير و اديان، مذهب و عقايد مختلف بدان رسيدهاند.
تمرينهاي مراقبه خود را با 20 دقيقه شروع كنيد و به تدريج آن را به يك ساعت برسانيد. اگر چه با لرزش بدن شديد مواجه میشويد، آن را كنترل كرده و انرژي خود را در درون حفظ كنيد.
اگر روزي نيم ساعت مراقبه كنيد، قادر خواهيد بود با آرامش و قدرت معنوي با زندگي خود روبرو شويد. مراقبه قدرتمندترين داروي تقويتي ذهن و اعصاب است. در حين مراقبه انرژي ملكوتي آزادانه به سوي فرد جريان مييابد و بر روي ذهن، اعصاب، اندام حسي و جسمي تأثير مثبت ميگذارد.
مراقبه ما را به سوي دانش شهودي و قلمرو سعادت جاودانه هدايت كرده و نهايتاً اينكه، ذهن آرام و ثابت ميشود.
سؤالات:
1-چرا مراقبه را نه ميتوان توضيح داد و نه ميتوان آن را آموزش داد؟
2- روشهاي كمك بيروني به مراقبه كدامند؟
3- چرا بايد براي زمان، مكان و تمرين مراقبه برنامه منظم و خاص داشته باشيم؟
4- فرد چند وقت يكبار و هر بار چه مدتي بايد مراقبه كند؟
5- بهترين ذهن براي مراقبه كدام موقع از روز است؟چرا؟
6-وقتي مينشينید تا مراقبه كنيد ابتدا چه كارهايي بايد انجام دهيد؟
7- اگر ذهنتان هنگام مراقبه متمركز نشود چه كار بايد بكنيد؟
8- مراحل پيشرفته مراقبه را توضيح دهيد.
درس دوم
مراقبه چيست؟ چرا بايد مراقبه كرد؟
در زمان مراقبه، مراقبت مداوم از ذهن وجود دارد. مراقبه عبارت است از در نظر گرفتن زمان و مكان خاص به قصد كشف چاه بيانتهاي دانش و خردمندي كه در درون ما نهفته است. مراقبه تجربهاي است كه نميتوان آن را توضيح داد، همانطور كه براي يك انسان نابينا رنگها را نميتوان توصيف كرد. تمام تجربيات معمولي به واسطه زمان، مكان و رابطه علت و معلول محدود شدهاند. تمام تجربيات فاني به واسطه گذشته، حال و آينده اندازهگيري ميشوند. اين مسائل واهي و غير واقعي هستند و زياد دوام ندارند. حالت مراقبه از همه محدوديتها ميگذرد. در اين حالت نه گذشته وجود دارد، نه آينده، بلكه آگاهي”من هستم” و “حالا”ي جاودانه وجود دارد.
اين آگاهي تنها زماني ممكن ميشود كه همه امواج ذهني از حركت باز ايستند و ذهن ديگر وجود نداشته باشد. مراقبه يك حالت آگاهانه است، مراقبه حالت چهارم يا توريا (Turiya) است. سه حالت ديگر بيداري، خواب ديدن و خواب عميق هستند (مراجعه كنيد به فصل 1 كتاب مراقبه و مانتراها).
هدفتان در زندگي چيست؟
اكثر مردم در جستجوي خوشبختي براي كسب رضايت خاطر به اشيا و وقايع خارجي روي ميآورند. ما با خود فكر ميكنيم “اگر فقط يك ماشين نو داشتيم” يا ميتوانستم يك كار عالي پيدا كنم، خوشبخت ميشدم”. با به دست آوردن شي مورد نظر، ذهن ممكن است مدتي كوتاه از تكاپو بايستد و آرامش پيدا كند، اما بالاخره از اسباب¬بازي يا تجربه تازه خود خسته ميشود و جاي ديگري به دنبال خوشبختي ميگردد. اشياء خارجي نميتوانند شادي و خوشبختي دائمي به همراه بياورند.
ما آرامش ذهني را كه در نتيجه به دست آوردن يك شي حس ميكنيم با مالكيت آن شي اشتباه ميگيريم. بنابراين چالشی كه ما در پيش داريم اين است كه كنترل دنياي درون را به دست آوريم.
ذهن به طور مداوم با خود مشغول گفتگو است. اتفاقات گذشته را بازآفريني ميكند، آنها را به شكل نمايش بهتري دوباره كنار هم قرار ميدهد، براي آينده برنامهريزي ميكند و جنبههاي مثبت و منفي همه چيز را بررسي ميكند. با آرام كردن روشنمندانه گردشهاي مداوم ذهن، گفتگوي دروني و تمركز بر روي اشيا مثبت و شورانگيز، ميتوان كم كم حالتهاي روان را شناسايي كرده، به يك زندگي مفيدتر دست يافت.
ذهن به تعبيري شبيه به دستگاه گرامافون است. ذهن از شيارها يا تاثيراتي تشكيل شده است كه آنها را به زبان سانسكريت “سامسكارا” (Samskara) مينامند. اين سامسكاراها زماني شكل ميگيرند كه امواج فكري خاص يا “وريتيها” (Vrittis) عادت ذهن ميشوند. سامسكاراها لزوما منفي نيستند. شيارهاي ذهن ممكن است روحيه ما را تقويت يا تضعيف كنند. هدف از انجام مراقبه ايجاد و خلق كانالهاي جديد و مثبت در ذهن و از بين بردن كانالهاي مخرب است. اين جريان يك جريان كاملا علمي، است اما هدفي روحاني و معنوي دارد. از بين بردن نكات منفي كافي نيست، بلكه در همين زمان بايد براي شكلگيري عشق، رحمت، حس خدمت، شادي، مهرباني و بسياري خصوصيات ديگر هم سخت تلاش كرد. اين خصوصيات مثبت نه تنها به زندگي خود فرد شادي ميبخشند بلكه آن را به زندگي ديگران هم انتقال ميدهند.
از راه مراقبه، فرد شاهد بازيهاي ذهني خود ميشود. در مراحل اوليه همانگونه كه شاهد ظاهر شدن مداوم نفس دون هستيم، كار بیشتری به جز به دست آوردن درك آن نميتوانيم انجام دهيم. پس از مدتي بازيهاي نفس عادي ميشوند و كم كم آرامش را ترجيح ميدهيم. وقتي نفس مهار ميشود، ميتوانيم انرژيها را به طور سازنده براي رشد فردي و خدمت به ديگران به كار بريم.
با مراقبه منظم و مداوم، ذهن شفافتر و بازتر و انگيزهها خالصتر ميشوند. ناخودآگاه فرد دانش نهفتهاي را آزاد ميكند كه به درك و فهم بهتر كمك ميكند. نفس به تدريج محو ميشود. سرانجام نيروهاي شهودي آزاد ميشوند و فرد به يك زندگي آگاهانه و همراه با آرامش ميرسد.
سؤالات:
1-مفهوم كلمه “سامسكارا” چيست؟
2- “وريتيها” چيستند؟
3- هدف مراقبه چيست؟ توضيح دهيد.
4- چهار مرحله آگاهي كدامند؟
درس سوم
تئوری مراقبــه جــاپــا (Japa)
مراقبه و مانتراها- فصل 6
“فرد با تفکر مداوم در مورد مانترا، در مقابل چرخش تولدها ومرگها محافظت میشود و از آنها رهايي میيابد. مانترا را به اين دليل چنين مینامند که در نتيجه روندی ذهنی حاصل میشود. ريشه “مان” (man) در کلمه مانترا از هجای اول کلمهای می آيد که به معنی “فکر کردن” است و “ترا” (tra) به معنی “محافظت کردن يا رهانيدن” از جهان حسی است. مانترا نيروی خلاق توليد میکند و موجب سعادت ابدی میشود. وقتی مانترا به طور مداوم تکرار شود آگاهی بيدار میشود.”
– سوامی شيواناندا
جاپا يوگا
مانترا يوگا- علمی دقيق
مانترا انرژی عرفانی است که در ساختاری از صدا جای گرفته است. مانترا نيروی ملکوتی است که در کالبدی از صدا ظاهر میشود. با تمرکز و تکرار يک مانترای مشخص، انرژی آن آزاد میشود و فرم خاصی میپذيرد. جاپا يا مانترا يوگا تمرينی است که به کمک آن نيروی موجود در درون مانتراها به کار گرفته میشود. هر مانترا از ترکيب صداهايی ساخته میشود که 50 حرف الفبای سانسکريت توليد میکند که در زبان سانسکريت آن را “دواناگاری” (Devanagari) هم مینامند يعنی زبان خدايان. عقلای قديمی که با مراحل بالای آگاهی آشنا بودهاند، از نيروی ذاتی موجود در صدا به خوبی آگاهی داشته و از ترکيب صداها برای ايجاد ارتعاشات مختلف استفاده میکردند.
صدا: بذر تمام مواد است
“درآغاز آن کلمه بود. آن کلمه با خداوند بود و آن کلمه خداوند بود.”
“کلمه” کتاب مقدس همان سابدابرهمن (Sabdabrahman) در تانترای (Tantra) هندو است. کلمه، صدا و مانترا اجزای تشکیلدهنده کیهانشناسی هندی هستند و نمیتوان آنها را از این کیهانشناسی جدا کرد. جاپا (تکرار مانترا) اصول کیهانشناسی را از حوزه تئوری خارج میکند و آنها را به شکل کاربردی در میآورد. مانترا راهی است که از عالم صغیر به عالم کبیر کیهان میرود، مانترا وسیلهای است که فرد را به سرچشمه خود باز میگرداند.
در طول دوران مرگ، انرژی کیهانی (شاکتی) غیرفعال و خاموش باقی میماند. همانطور که گل لاله در پیاز خود نهفته است، این جهان هم تا آنجا که میدانیم توسط شاکتی احاطه و پوشیده شده است. آنگاه ارتعاشی روی میدهد، به نام “انفجار بزرگ” (Big Bang) و جهان همچون یک غنچه گل، شکوفا شده و توسعه مییابد. پس از نخستین افتراق حاوی بذرهای انرژی کیهانی، توده مرتعش انرژی همچون طول موجهایی به افتراق و توسعه یافتن ادامه میدهد.
با پنجمین افتراق، انرژی در طبقه جمادات با خلق پنجاه صدای رسا تکامل پیدا میکند. زیربنای همه اشکال و فرمهای جهان فیزیکی، طول موجهای در حال نوسان پنجاه صدای اصلی است که این طول موجها با ترکیبهای مختلف کنار هم قرار گرفتهاند. بنابراین صدا فرم بالقوه است و فرم صدایی است که ظاهر شده است.
صدا به عنوان انرژی
هجاهای مقدسی که شاگردان طریق معنویت در مراقبههای خود بهکار میبرند. معمولاً نامهای سانسکریت وجود مطلق است. همانطور که نیروی ملکوتی در صدا تجلی یافت، خود مانترا هم کالبد ظریف الوهیت است. تئوری مراقبه جاپا معتقد است که با تکرار هجاها به شکلی دقیق و همراه با ایمان قوی، فرم ماهیت ملکوتی حاکم بر مانترا ظاهر میشود. مراقبه بر روی “ام ناماه شیوایا” (Om Namah Sivaya) فرم شیوا را ایجاد میکند در حالیکه “ام نامو نارایانایا” (Om Namo Narayanaya) فرم ویشنو را. ارتعاشات ایجاد شده توسط تنهای صدای مانترا همگی اهمیت دارند و نحوه تلفظ آنها را نمیتوان موضوعی تصادفی و بدون نظم انگاشت. فرد با هماهنگ کردن خود با طول موجهای مانترا، از ورای پرده پوشاننده دنیای مادی میگذرد و از طبقه نخست صداهای رسا به ماهیت ملکوتی فردی خود و سرانجام به انرژی اصلی و یکپارچه نیروی متعادل هدایت میشود. فکر و صدا در چهار حالت اصلی تجلی مییابند، که صداهای قابل شنیدن در یک سر این طیف و افکار در طرف دیگر آن قرار دارند. مراقبه جاپا فرد را از پائینترین این حالات به سمت بالاترین آنها هدایت میکند.
چهار مرتبه صدا
وايكهاري (Vaikhari): كلماتي كه به زبان آورده ميشود. اين حالت متراکم و قابل شنيدن و در بالاترين حد افتراق قرار دارد. اين كلمه در واقع فكري است كه به شكل كد يعني به زبان رايج ترجمه شده است. اين حالت به عنوان كلمه بر زبان آورده شده و عينيترين و ماديترين حالت فكر است.
مادهياما(Madhyama): ارتعاش ذهني. سخنگو در مورد زبان فكر ميكند و كلماتش را از طريق يك منشور ذهني متأثر از پيشپندارها، تأثيرات، احساسات و ديگر محدوديتها انتخاب ميكند.
پاشيانتي(Pashyanti): حالت تلپاتيك. فرد در اين حالت حقيقتاً ميتواند فرم فكر را حس كند. اين حالت، مرحله جهاني است كه در آن تمامي افكار به وجود ميآيند و شكل ميگيرند. در اين حالت هيچ افتراق يا تمايزي ميان افكار، نامها و فرمها وجود ندارد. يك فرد هندي، يك اسكيمو، يك آلماني و يا يك بانتو ميتوانند به يك گل نگاه كنند و فكر آن را در يك زمان با يك زبان غيركلامي تجربه كنند.
پارا (Para): چهارمين و بالاترين حالت كه حالتي فوق طبيعي و متعالي است. اين حالت به فرم هيچ طول موج خاصي در نيامده است و از همه نامها و فرمها برتر است. پارا شالوده ثابت و اساس كليه زبانهاست. انرژي خالص يا شاكتي است. پارا به عنوان صداي بالقوه يكپارچه با سابدابرهمن يعني ارتعاش ملكوتي كه همه چيز را به هم ميپيوندد در ارتباط است.
به كار بردن ارتعاشات صدا براي مراقبه
مراقبه جاپا روشي است براي هدايت آگاهي از پايينترين مرحله به بالاترين مرحله فكر خالص. مانترا كه به شكل زباني يا ذهني تكرار ميشود خود را به مرتبه تلپاتيك و فراتر از آن به مرتبه فوق طبيعي ارتقا ميدهد. فرد از سعادت بهرهمند نميشود، بلكه خود سعادت ميشود. اين تجربه، تجربه واقعي مراقبه است. قدرت صدا خارقالعاده است. صدا علاوه بر تصوير و فرم ميتواند توليد ايده، احساسات و تجربيات كند. ذهن تنها با شنيدن كلمات ميتواند احساس رنج يا شادي كند. اگر كسي فرياد بكشد “مار، مار” همه فوراً از ترس بالا ميپرند. وقتي نام يك چيز عادي اين دنيا چنين نيرويي دارد، ميتوانيد نيرويي را كه در نام خداوند وجود دارد تصور كنيد. جاپا يكي از مستقيمترين راههاي خودشناسي و آگاهي كيهاني محسوب ميشود. جاپا، گرد و غبار ذهن، عصبانيت، حرص و طمع و ديگر ناخالصيهايي را كه نور دروني فرد را ميپوشاند از وجود شخص ميزايد. مراقبه جاپا اگر با ايمان، اعتقاد و خلوص انجام شود نيروي شاگرد معنوي را افزايش داده و فضايل و ماهيت ملكوتي حاكم بر مانترا را به فرد ارزاني ميدارد.
خداوند باريتعالي يك وجود و ماهيت فردي نيست بلكه او تجربهاي است كه در يك طول موج مشخص حس ميشود. جاپا در ذهن فرد فرم ماهيت ملكوتي مربوط به مانترا را ايجاد ميكند. با تمرينهاي مداوم، اين فرم به مركز آگاهي فرد تبديل ميشود و ميتوان آن را مستقيماً شناخت. بنابراين مانتراي ماهيت ملكوتي، خود ماهيت ملكوتي است. تكرار همراه با تمركز بر روي مفهوم مانترا و خصوصيات ماهيت ملكوتي مشخص، موجب شناخت سريع خداوند ميشود.
شش بخش مانترا
1) ريشي (Rishi): كسي كه براي نخستين بار از طريق مانتراي مورد نظر به خودشناسي رسيد و آن را به جهان ارائه كرد. او غيبگو/بیننده اين مانترا است . عالم فرزانه ويشواميترا (Visvamitra) ريشي به مانتراي گاياتري (Gayatri) است.
2) ميتر (Meter): كه بر آهنگ صدا حكمراني ميكند.
3) دواتا (Devata): وجودي فوق طبيعي، بالاتر يا پايينتر به عنوان نيروي مطلع كننده آن. دواتا ماهيت ملكوتي حاكم بر مانتراست.
4) بيجا (Bija): بذر مانترا. كلمه يا مجموعهاي از كلمات مهم كه به مانترا نيرويي خاص ميبخشند. بيجا جوهر مانترا است.
5) شاكتي (Shakti): انرژي حاصل از فرم مانترا، يعني انرژي حاصل از فرمهاي ارتعاش توليد شده به واسطه صداهاي مانترا. اين فرمها فرد معتقد را به دواتايي كه پرستيده ميشود ميرسانند.
6) كيلاكا (Kilaka): پایه يا سوزنی كه مانترا- يا چايتانياي (Chaitanya) پنهان شده در درون مانترا- را بسته نگه ميدارد. به محض اينكه اين درپوش در اثر تكرار مداوم و طولانيمدت نام پروردگار برداشته شود، چايتانيا آشكار ميشود. فرد معتقد و مؤمن نسبت به دارشان ايشتادواتا (Ishta Devata) نائل ميشود (انرژي ميگيرد).
ليكهيتا جاپا(Likhita Japa)
نوشتن مانترا، ليكهيتا جاپا، فرم ديگر از چاپاست. روزی نيم ساعت مانتراي خود را در دفترچهاي يادداشت كنيد. وقتي مشغول نوشتن مانترا هستيد، مونا(Mouna) (سكوت) را رعايت كنيد. هنگام نوشتن مانتراي خود، آن را بهطور ذهني تكرار كنيد تا تأثير آن بر روي آگاهي شما افزايش پيدا كند. مانتراي خود را بهطور واضح و باجوهر بنويسيد. روزهاي يكشنبه، جمعه و تعطيلات به مدت يك ساعت مانترا بنويسيد. بدين ترتيب ميتوانيد نيروي تمركز خود را بهبود بخشيد. ليكهيتا جاپا محاسن معنوي بيشماري به همراه ميآورد. ليكهيتا جاپا را ميتوان به هر زبان و با هر خطي نوشت. ليكهيتا جاپا به شاگردان طريق معنويت در تمركز گرفتن، بسيار كمك ميكند و نهايتاً به مراقبه ميانجامد.
روشهاي عملي كمك به چاپا
بهترين و مفيدترين زمان براي چاپا سحرگاه يا هنگام غروب آفتاب است، يعني زماني كه ساتوا(Sattva) بر فضا حاكم است. هنگام نشستن رو به شمال يا شرق بنشينيد. اين عمل تأثير ظريفي بر شما ميگذارد و ميزان كارآيي جاپا را افزايش ميدهد. وقتي رو به شمال داريد با ريشیهاي هيماليا در ارتباط قرار ميگيريد و جريانهاي معنوي به طور اسرارآميزي بر شما تأثير مثبت ميگذارند. افراد مبتدي در راه معنويت بايد از اين قانون پيروي كنند. بر روي كوسا (kusa) علفی يا پوست آهو و يا بر روي يك قاليچه بنشينيد. روي آن يك تكه پارچه بيندازيد. اين حفظ الکتريسيته بدن کمک میکند.
يک وضعيت ثابت را انتخاب کنيد و در آن وضعيت بنشينيد. اين مساله ذهن را هم ثابت کرده و به تمركز آن كمك ميكند.
پيش از آغاز جاپا دعا كنيد. طلب ياري كردن از ايشتادواتا به كمك دعاهاي مناسب ساتويك، بهاواي (Bhava) مناسب را برميانگيزد.
اكنون جاپا را شروع كنيد و تكتك هجاهاي مانترا را صحيح و مشخص تلفظ كنيد. مانترا را خيلي سريع يا خيلي كند تكرار نكنيد. تنها زماني سرعت خود را زياد كنيد كه ذهنتان شروع به پرت شدن ميكند. شتابزده جاپا را انجام ندهيد. تعداد دفعات تكرار اهميت ندارند بلكه خلوص، تمركز، حالت ذهني و تك موضوعي بودن ذهن است كه به شاگرد كمك ميكند تا به خودآگاهي دست يابد. با ايمان و پارسايي كامل جاپا را بهجا بياوريد. استفاده از مالا(Mala) به هوشياريتان كمك ميكند و براي ادامه بيوقفه جاپا در حكم يك محرك ميباشد. بهكارگيري مالا ممكن است براي شاگردان پيشرفته لازم نباشد.
تنوع در جاپا براي حفظ علاقه، جلوگيري از خستگي و مقابله با يكنواختي ضروري است. مدتي مانترا را بلند بلند تكرار كنيد، سپس آن را زمزمه كنيد و گاهي هم ذهني آن را تكرار كنيد.
در حال انجام جاپا براي اشياء مادي به درگاه خداوند التماس نكنيد. احساس كنيد با نيروي مانترا، با لطف رحمت الهي قلبتان در حال تصفيه شدن و ذهنتان در حال محكم و پايدار شدن است.
مانتراي خود را به عنوان يك راز نگه داريد. هرگز آن را به ديگران نگوييد. پس از تمام شدن مانترا محل خود را فوراً ترك نكنيد. با ديگران نياميزيد يا به سراغ فعاليتهاي دنيوي نرويد. حداقل 10 دقيقه آرام بنشينيد. دعايي را زمزمه كنيد. خداوند را بياد بياوريد يا در مورد عشق نامتناهي تعقل كنيد. آنگاه پس از سجدهاي صادقانه و با اخلاص، محل خود را ترك كنيد و وظايف خود را شروع كنيد. ارتعاشات معنوي صحيح و سالم و دستنخورده خواهند بود.
آغاز (Initiation) مانترا
اگر برايتان امکان دارد، قبل از شروع جاپا يك مربي آزموده و صاحب صلاحيت پيدا كنيد و شروع مانترا را از او بگيريد. شروع مانترا جرقهاي است كه انرژي معنوي خفته در قلب آدمي را برميافروزد. زماني كه آتش اين انرژي شعلهور ميشود، با مراقبه هر روزه جاپا همواره روشن ميماند.
در زمان شروع، مربي شاكتي يا نيروي مانترا را برميانگيزاند و آن را به پيرو خود منتقل ميكند. اگر پيرو فردي گيرنده باشد اين توده فروزان انرژي را در قلب خود ميگيرد و بسيار تقويت ميشود. او آنگاه هر روز مانترا را به طور ذهني با زهد و ايمان تكرار ميكند. اين كار تاثير تصفيهكنندگي دارد و فرد سرانجام به خداشناسي ميرسد. در اين جهان هرچيز با طول موج مشخصي مرتعش ميشود. مانتراهاي مختلف اگرچه به يك ميزان موثر هستند، اما با طول موجهاي متفاوت ميلرزند، هنگام شروع با توجه به وضعيت ذهني شاگرد، خود او يا مربي يك مانتراي خاص را انتخاب ميكند. ارتعاشات مانترا و ارتعاشات ذهن پيرو بايد با هم سازگار باشند. ذهن همچنين بايد نسبت به ماهيت ملكوتي كه سرانجام شكل ميگيرد، پذيرنده باشد.
جريان هماهنگكننده جسم و ذهن با مانترا از طريق مراقبه چاپا، به زمان زيادي نياز دارد. وقتي سرانجام اين هماهنگي ايجاد ميشود مراقبه انجام ميگيرد.
در حالت مراقبه، جريان امواج افكار دروني كه به واسطه تكرار مانترا هدايت شده است به شدت تقويت ميشوند. هر چه مراقبه عميقتر باشد، تاثير آن قابل توجهتر است. تمركز رو به بالاي ذهن جرياني از نيرو را به قسمت فوقاني سر ميفرستد. عكسالعمل اين جريان، باراني ظريف از مغناطيس است كه با جريان رو به پاييني از الكتريسيته ضعيف، بدن را شستشو ميدهد. بنابراين نيروي مراقبه جاپا به ارتعاشي ملكوتي منتهي ميشود و فرد آن سکوت جاودانه را كه تمامي صداها را در خود دارد تجربه ميكند.
سؤالات:
1- مانترا چيست؟
2- شش بخش مانترا کدامند؟
3- راههای عملی برای کمک به مؤثرتر ساختن جاپا کدامند؟
4- مزايای ليکهيتا جاپا چيست؟
درس چهارم
مــانتــراهـــا
مراقبه و مانتراها- فصل 7
“كارآيي جاپا با توجه به ميزان تمركز مشخص ميشود. ذهن بايد روي منبع متمركز شود. سپس فقط آن هنگام است كه حداكثر محاسن مانترا را درك خواهيد كرد. هر مانترا نيروي فوقالعاده خود را دارد. يك مانترا تودهاي از يك انرژي فروزان است. مانترا با توليد يك حركت فكري مشخص ماده ذهن را منتقل ميكند. ارتعاشات موزون ايجاد شده با تکرار مانترا، ارتعاشات ناپايدار پنج نيام (شيتها) را نظم ميبخشد. مانترا تمايلات طبيعي افكار عيني ذهن را كنترل كرده، به قدرت معنوي كمك و آن را تقويت مينمايد.”
– سوامی شيواناندا
اجرای تمرينات يوگا
مانتراها دعا و توسل به درگاه باريتعالي به زبان سانسكريت هستند که با تقويت و جهتبخشی توسط مراقبه جاپا، از مرحله کلامی به مراحل ذهنی و تلهپاتيک و انرژی افکار خالص حرکت میکنند. از ميان تمام زبانها، سانسكريت بهدليل وجود قرابت (شباهت) با پنجاه صداي نخستين، نزديكترين زبان به تلهپاتي است. اين راه مستقيمترين راه به طرف حالت متعالي است.
بر خلاف برخي ادعاهاي جديد، مانترا را نميتوان بهطور اختصاصی و سفارش برای فردی ساخت و اختراع کرد. مانتراها همواره در حالتي خفته به شكل انرژي صدا وجود داشتهاند. همانطور كه نيروي جاذبه توسط نيتن اختراع نشد بلکه كشف شد، مانتراها هم بر قدسين كهن آشكار شدند. به تدريج مانتراها تدوين شده و در قالب متون مقدس به شكل نوشته درآمدند و دست به دست از گورو به شاگرد منتقل شدند. اگرچه مرسوم است که در زمان آغاز مانترا، گورو هدايايی شامل ميوه، گل و پول که به طور داوطلبانه تقديمش ميشود را بپذيرد، فروش مانترا شديداً برخلاف قوانين معنوی است. نه مانترا، نه سمبل الهی برای پرستش و نه گورو، هيچکدام را پس از انتخاب کردن نبايد تغيير داد. براي بالارفتن از كوه مسيرهاي زيادي وجود دارند. حفظ يك راه، شاگرد طريق معنويت را سريعتر به قله ميرساند تا آنكه بخواهد انرژي خود را صرف كشف راهحلهاي مختلف كند.
مانتراهاي ساگونا(Saguna)
مانتراهايي كه شخص معنوي آنها را براي رسيدن به خداشناسي به كار ميبرد مانتراهای ملكوتی يا رباني ناميده ميشوند. اين مانتراها ساگونا هستند، آنها داراي كيفيت يا ايجادكننده فرم هستند و دقيقاً مانند سمبلهای بصری و تجسمی به جريان ادراک كمك ميكنند. تلاوت اين مانتراها به موقع خود موجب به وجود آمدن شكل واقعي آن ماهيت ملكوتي ميشود. مانتراها به عنوان يك كالبد صدايي تخصصي از آگاهي، خود ماهيت ملكوتي دارند. شكل و فرم اين ماهيت ملكوتي به عنوان بخش قابل ديدن صدا ظاهر میشود. بنابراين مانترا بايد به روش صحيح، با در نظر گرفتن هجاها و به صورت هماهنگ تكرار شود. اگر مانتراها ترجمه شود ديگر مانترا نيست زيرا ارتعاشات جديد صدا كه در ترجمه آن به وجود آمدهاند ديگر كالبد آن ماهيت ملكوتي را ندارند، بنابراين نميتوانند يادآور آن باشند و آن را فراخوانند. فقط ارتعاشات موزون هجاهاي سانسكريت كه به طور صحيح بيان ميشوند ميتوانند ارتعاشات ناپايدار را نظم بخشيده به فرم ماهيت ملكوتي اجازه برخاستن بدهند. غربيها تصور ميكنند كه مانتراهاي مختلف به خدايان مختلف اشاره دارند و در اين تجربه تعاليبخش، تنوع بسيار وجود دارد. اما هرگز نبايد اين موضوع را فراموش كرد كه ماهيتهاي ملكوتي و جنبههاي مختلف يكي هستند كه ذهن در آغاز اعمال و تمرينات معنوي خود، نميتواند عظمت بسيار او را درك كند. دوباره تشبيه كوه را به كار ميبريم. مسيرهاي مختلف به سمت قله كوه مثل پرستش جنبههاي مختلف خداوند است. تپه يكي است و قله آن هم يكي پس از رسيدن به قله، فرد نسبت به كل ديد و احاطه دارد.
در زمان شروع ماهيت ملكوتي يا ايشتادواتا فرد توسط گورو انتخاب ميشود. اگر خود فرد نتواند گرايش طبيعي خود را كشف كند، مربي با در نظر گرفتن بصيرت خود ماهيت ملكوتي او را انتخاب ميكند.
وقتي ماهيت ملكوتی و مانتراي مناسب انتخاب شدند و فرد مانتراي خود را گرفت، تا رسيدن به روشنبيني با اين مانترا كار ميكند. ميتوان گفت كه مانترا تبديل به ملودي اصلي او ميشود. فرد ارتعاشات مانترا را با ارتعاش خود هماهنگ ميكند و هرچقدر كه بتواند اين كار را انجام دهد به خدا نزديكتر ميشود. مانتراهاي ماهيتهاي ملكوتي ديگر هم نميتوانند به شكل كمكي مورد استفاده قرار گيرند. به عنوان مثال مانتراي ماها مريتيونجايا (Maha Mrityunjaya) فرد را در مقابل حوادث، بيماريهاي لاعلاج و فجايع محافظت ميكند و طول عمر و جاودانگي به فرد ميبخشد. اين مانترا، همچنين يك مانتراي موكشا(Moksha) است و با خود آزادي به دنبال ميآورد. افرادي كه جاپاي اين مانترا را هرروز به جا ميآورند از سلامتي، عمر طولاني و روشنبيني نهايي بهرهمند ميشوند.
مراقبه با مانتراها
روشهاي عملي زيادي وجود دارند كه به فرد كمك ميكنند تا در مراقبه جاپا پيشرفت كند. اين روشها در طي هزاران سال مورد آزمايش قرار گرفته و براساس اصول روانشناختي و طبيعي صداها شكل گرفتهاند.
جاپامالا كه شبيه تسبيح است، معمولاً در تكرار مانترا به كار ميرود. اين مالا به پرورش هوشياري كمك ميكند و براي انرژي فيزيكي مثل يك نقطه كانوني عمل ميكند و به بيان موزون و مداوم مانترا كمك ميكند. مالا از 108 مهره يا دانه تشكيل شده است.
مهره اضافي آن، يعني مرو (Meru) كمي بزرگتر از ديگر مهرههاست. اين مهره نشانه اين است که با گفتن يک مانترا برای هر مهره، جاپا 108 بار يا يک مالا انجام شده است. انگشتان نبايد مرو را رد کنند. وقتی به مرو برسيم بايد چرخش مهرهها را درست برعكس كرد و در حالي كه مالا در جهت مخالف حركت ميكند به تكرار مانترا ادامه داد. انگشت شصت و انگشت سوم مهرهها را جابهجا ميكنند و ميچرخانند، انگشت اشاره كه از نظر روحانی، منفي محسوب ميشود، هرگز به كار نميرود. فرد نبايد بگذارد كه تسبيح از ناف پايينتر قرار بگيرد. هر زمان كه از تسبيح استفاده نميكنيد آن را در تكه پارچهاي تميز بپيچيد.
وجود تنوع در جاپا براي حفظ علاقه جلوگيري از خستگي و مقابله با يكنواختي كه در نتيجه تكرار مداوم يك سري از هجاها به وجود ميآيد، ضروري است. با تغيير صداي تكرار ميتوان اين تنوع را ايجاد كرد. فرد ميتواند مانترا را با صداي بلند تكرار كند، بعد آن را زمزمه كند و بعد به طور ذهني تكرار كند، ذهن احتياج به تنوع دارد وگرنه خسته ميشود.
فرد مبتدي كه با اين گونه فعاليتها آشنايي ندارد اوايل ممكن است خيلي زود، بعد از 5 يا 10 دقيقه تكرار مانترا خسته و دست از تكرار بردارد. اما اگر فرد به مدت حداقل نيم ساعت بدون وقفه مانترا را ادامه دهد به مانترا اجازه ميدهد تا به آگاهي او راه پيدا كند و مزاياي حاصل از آن را در عرض چند روز ببيند.
مراقبه بر روي تصوير ماهيت ملكوتي منتخب فرد هنگام تكرار مانترا به ميزان قابل توجهي بر كارآيي جاپا ميافزايد. صدا و فرم با يكديگر ارتباط دارند و همديگر را تقويت ميكنند. ارتعاشات صدا اگر با دقت و زهد و ايمان تركيب شوند به تنهايي قادرند در آگاهي ايجاد فرم كنند، اين روند با تجسم كردن ماهيت ملكوتي در منطقه قلب يا در فضاي بين ابروها تسهيل ميشود. بنابراين در مراقبه بر روي شيوا، انرژي فيزيكي به جابهجايي و حركت دانههاي مالا متمركز شده است. تصوير ماهيت ملکوتی با چشم سوم و سمبل هلال ماه، نيزه سه شاخه، طبل و …، ذهن را در يك سطح مشغول ميكند. مانتراي “ام ناماه شيوايا” (Om Namah Sivaya) هم در همين زمان تكرار ميشود و در سطح ديگري در آگاهي فرد جاي ميگيرد. تكرار مانترا اثری فزاينده دارد و با تمرين مکرر قدرتش افزايش میيابد. آشكار است كه مراقبه جاپا بسيار فراتر از يک تمرين کلامی است. مراقبه جاپا حالتي از شيفتگي كامل است. دعا و استراحت در پايان مانترا اهميت زيادي دارند. وقتي تمرين جاپا تمام ميشود بهتر است كه فرد بلافاصله مشغول فعاليتهاي دنيوي نشود. فرد حدود ده دقيقه بايد آرام بنشيند و در مورد خداوند به تعمق بپردازد و حضور او را حس كند. با شروع وظايف معمول، ارتعاشات معنوي صحيح و سالم باقي ميمانند. فرد مشغول هر كار و فعاليتي كه باشد، بايد اين جريان را همواره حفظ كند. اگر مشغول كار عملي است، بايد دستانش را به كار بسپارد اما ذهنش را به خداوند بدهد. وقتي فرد بتواند مانترا را در طول روز تكرار كند، خودآگاهي بر زندگي او حاكم ميشود.
سؤالات:
1- مانترا را توضيح دهيد.
2- ساگونا مانترا چيست؟ تفاوت آن با نيرگونا (Nirguna) مانترا چيست؟
درس پنجم
تجربيـــاتی در مـــراقبــه
تجربيات مختلفي ممكن است در حين مراقبه براي فرد پيش بيايد. برخي افراد تجربيات متعددي را تعريف كردهاند و برخي هيچ تجربهاي نداشتهاند (مراجعه كنيد به فصل 16 کتاب “مراقبه و مانتراها”).
1- صداهاي آناهاتا
يوگي گاهي صداهايي عرفاني ميشنود. شنيدن اين صداها نشانگر آن است كه فرد ناديهاي خود را تصفيه كرده است. متمركز كردن ذهن بر روي هر يك از اين صداها به سامادهي ميانجامد. صداهايي كه شنيده ميشوند عبارتند از:
(1) چيني ( مثل صداي كلمه “چيني” (Chini)
(2) چيني-چيني
(3) صداي زنگوله/ناقوس
(4) صدف حلزوني (صدفی که بجای بوق بکار میرود)
(5) عود/بربط
(6) سنج
(7) فلوت
(8) طبل
(9) مريدانگا (طبل دوتايي)
(10) رعد
2- نورها در مراقبه
گاهي انواع مختلف نور در مراقبه ديده ميشود. در آغاز نور سفيد روشني به اندازه نوك سوزن ممكن است روي پيشاني بين ابروها ظاهر شود. وقتي چشمها بستهاند ممكن است نورهاي رنگي ببينيد. اين رنگها همه رنگهاي اصلي هستند. “پريتهيوي” (Prithivi) (زمين) نور زرد رنگ، آپاس (Apas) (آب) نور سفيد رنگ، آگني (Agni) (آتش) نور قرمز رنگ، وايو (Vayu) (باد) نور دودي رنگ و آكاشا (Akasha) (اتر-اثير) تانماترا (Tanmatra) نور آبي رنگ دارد. ديدن نورها در سادهانا نوعي تشويق است و موجب اعتقاد فرد به مسايل فوق طبيعي ميشود. ظاهر شدن نورها دلالت بر اين دارد كه شما در حال گذر از آگاهي جسمي و فيزيكي هستيد. وقتي اين نورها ظاهر ميشوند نبايد بدنتان را حركت بدهيد، كاملا صاف و محكم بنشينيد و خيلي آرام نفس بكشيد.
3- اشكال در نورها
شما ممكن است دو نوع شكل ببينيد.
(1) فرمهای درخشان از دواتاها.
( 2) شكلهاي فيزيكي.
شما ممكن است ايشتادواتا، يا ماهيت ملكوتي محافظ خود را با لباسهاي زيبا و انواع زيورآلات، گل، حلقههاي گل با چهار دست و سلاح ببينيد. ممكن است قديسين، فرزانگان، يا موجودات ملكوتي مختلف با آلات موسيقي در دست ظاهر شوند تا شما را تشويق كنند، يا ممكن است باغهاي زيباي گل، ساختمانهاي قصر مانند زيبا، رودخانه، گوه و مناظري ببينيد كه بسيار ناياب هستند و توصيفشان ممكن نيست.
وقت خود را با تماشاي اين تصاوير هدر ندهيد. اين تصاوير فقط شگفتي هستند، تشويقي براي اين كه شما را متقاعد كنند كه حقايقي ماورا فيزيكي يا متافيزيكي وجود دارند.
4- احساس جدايي
مراقبهكنندگان در حين انجام مراقبه ممكن است احساس كنند از جسم خود جدا شدهاند. نوعي حس شادي و لذت شديد آميخته با ترس به اين افراد دست ميدهد. لذت از تجربه يك كالبد جديد، سبك و اثيري يا ترس از ورود به يك طبقه جهان ناشناخته. ممكن است حس كنيد كه در هوا ميچرخيد يا معلق هستيد.
5- آگاهي كيهاني
اين تجربه والا و سعادتبخش از راه شهود يا سامادهي به دست ميآيد. ذهن پست از جهان خارجي و عيني كنار کشيده شده. حواس در ذهن خلاصه ميشود. ذهن فرد با ذهن كيهاني يكي شده و عملكردهاي ذهن واقعنگر و حواس متوقف ميشوند. يوگي با چشم شهود يا دانايي كه تازه به دست آورده است به حيات موجودات مينگرد.
يوگي كه به آگاهي كيهاني ميرسد انواع مختلفي از سيدهيها يا نيروها را به دست ميآورد. آن نيروها هم در “شريمادباگاواتم” (Srimad Bhagavatam) و هم در “سوتراهاي راجايوگا” (Raja Yoga Sutras) نوشته پاتانجالي ماهارشي (Patanjali Maharishi) توضيح داده شدهاند.
در ظاهر و رفتار مراقبهكنندگان تغييرات زيادي به وجود ميآيد. صورت وي با نوري درخشان روشن ميشود، چشمانش همچون دريايي از شادي و سعادت ميدرخشند. آگاهي كيهاني از تواناييهاي ذاتي و طبيعي همه مردم است، براي بيدار كردن اين آگاهي آموزش و مقررات لازم است. به اميد آن كه همه مردم بتوانند به اين حق طبيعي خود دست يابند.
سؤالات:
1- شنيدن صداهاي دروني هنگام مراقبه به چه معنا است؟
2- ريشه نورهايي كه ممكن است هنگام مراقبه ببينيد چيست؟
3- آيا همه افراد در مراقبه تجربيات مشابه دارند؟
4- نشانههاي پيشرفت فرد در مراقبه كدامند؟
درس ششم
مـــوانع مـــراقبــه
بررسي دقيق و درك موانع اصلي موجود بر سر راه مراقبه، فرد جستجوگر را براي رويارويي با اين موانع و غلبه بر آنها آماده ميكند. باجديت، سختكوشي و ارادهاي قاطع ميتوان تبديل به يك انسان معنوي بزرگ شد. راه مراقبه مملو از مشكلات و موانع است، اما هر چالشي ممكن است شاگرد يوگا را براي رسيدن به مراحل بالاتر موفقيت ترغيب كند (مراجعه كنيد به فصل 15 كتاب مراقبه و مانتراها).
1- موانع فيزيكي
الف) بي هدف پرسه زدن و سرگردان بودن
انرژي بسياری به هدر ميرود، افراد زيادي حتي به مدت يك هفته هم نميتوانند در يك محل بمانند.
ب) قطع تمرينها
شاگردان ميتوانند با تغيير برنامه تمرينات خود، به ذهن كمي استراحت بدهند و براي آن تنوع ايجاد كنند اما هرگز نبايد برنامه تمرينات خود را به طور كل متوقف كنند. قطع تمرينات اشتباه بزرگي است. شاگردان مبتدي كه سرشار از اشتياق و شور هستند اغلب اميدوارند كه خيلي سريع به قابليت رواني دست يابند اما وقتي چنين اتفاقي نميافتد نااميد ميشوند و تصميم ميگيرند تمرينات خود را متوقف كنند. تمرين و تكرار مراقبه بايد به طور مداوم ادامه داشته باشد، چرا كه بدون هيچگونه انتظاري به تدريج به دست ميآيد. خلوص نيت، داشتن نظم و نهايتاً صبر و حوصله پيشرفت نهايي را تضمين ميكند.
ج) سلامتي و رژيم غذايي
اين كالبد فيزيكي ما وسيلهاي است براي رسيدن به خودشناسي و بهتر است كه اين كالبد را سالم و قوي نگه داريم. فردعاقل با تمرين منظم، آسانا، پراناياما، رژيم غذايي متعادل، استراحت و هواي تازه كافي، بدن خود را سالم نگه ميدارد. او بايد تا آنجا كه ميتواند از دارو و دوا دوري كرده و اگر لازم شد از درمانهاي طبيعي بهرهجويد. البته بعضي پيروان طريق معنويت در نقطه كاملاً مقابل قرار دارند و حتي وقتي به شدت بيمار ميشوند حاضر نميشوند دارو بخورند، اين افراد بيدليل به بدن خود آسيب ميرسانند، ميگذارند بيماري سلامتشان را از بين برده و توانايي جسمي خود را براي اجراي سادهانا از دست ميدهند. بهتر است كه فرد چند روزي دارو بخورد و تمرينات خود را دوباره زود از سر بگيرد.
همان طور كه ابرها جلوي خورشيد را ميگيرند، ابرهاي بيماري هم جلوي فرد را ميگيرند و نميگذارند به تمرينات و خويشتنداري خود ادامه دهد. حتي اگر فرد به شدت بيمار باشد باز هم ميتواند به جاپا و مراقبه سبك بپردازد.
همانطور كه كالبد فيزيكي و مادي از غذايي كه ميخوريم شكل گرفته است، ذهن هم از غذايي ظريف شكل گرفته است، اگر غذا ناخالص باشد ذهن هم ناخالص ميشود. غذا بايد ساده، سبك و مغزي باشد. غذاهاي آماده، عمل آورده شده و رقيق شدهاي كه در سوپر ماركتها وجود دارند در رژيم غذايي يوگا جايي ندارند.
عده زيادي از مردم بيش از مقدار لازم و فقط از روي عادت يا به خاطر احساس رضايت و خشنودي غذا ميخورند. رژيم غذايي غيرمتعادل، دليل اكثر بيماريهاي جوامع امروزي است. اگر فرد گرفتار دلدرد و يا خوابآلودگي باشد نميتواند مراقبه كند. فرد از دو ساعت قبل از انجام مراقبه نبايد غذا بخورد و اگر بخواهد در ساعات اوليه روز مراقبه كند غذاي شب او بايد سبك باشد.
د) تنبلي و خواب
خوابيدن براي اكثر مردم يك نياز رواني است و به كمك انجام مداوم مراقبه ميتوان آن را به تدريج كاهش داد. معمولاً رخوت، بيحالي و افسردگي، شاگرداني را كه تازه به مراقبه روي آوردهاند عذاب ميدهد. يك شاگرد جدي انجام دهنده مراقبه، براي تمرين خود برنامه روزانه درست ميكند. اگر اين رخوت براي فرد تبديل به مانع شود، فعاليتي كه نياز به فرزي و چالاكي دارد و يا امور خيريه ميتواند موقعيت او را اصلاح كند. فعاليتهاي جسماني، تعادل لازم براي مراقبه را نيز ايجاد ميكند.
فرد معمولاً هنگام مراقبه به اين فكر ميافتد كه آيا ذهن به عادت ديرينه خوابيدن پرداخته يا واقعاً مشغول مراقبه است. پاسخ اين سؤال به راحتي مشخص ميشود, هنگام مراقبه بدن احساس سبكي كرده و ذهن شاد است ولی هنگام خواب، بدن و پلكها احساس سنگيني كرده و ذهن كسل و بيحال است. اگر فرد در حين مراقبه خوابش ببرد بايد اين مشكل را با پاشيدن آب سرد روي صورت، انجام تمرينات تنفسي يا ايستادن روي سر به مدت پنج دقيقه حل كرده، ذهن را به حالت هوشياري بازگرداند.
هـ ) گرفتاريها و مسايل زندگي روزانه
معاشرت ناپسند و نامطلوب بسيار فاجعهآميز است و ذهن را با افكار بيهوده پر ميكند. مراقبه كننده بايد در مقابل عوامل مزاحم به دقت از خود محافظت كند. كساني كه دروغ ميگويند، دزدي ميكنند، حريص هستند يا غيبت ميكنند در زندگي فرد معنوي هيچ جايي ندارند. معاشرت ناپسند شامل تمام افراد و تمام چيزهايي است كه موجب شكلگيري افكار منفي ميشوند. محيط ناهنجار، كتابها و آهنگهايي كه موجب ناخشنودي ميشوند، فيلمها و برنامههاي تلويزيوني كه به خشونت و شهوتراني ميپردازند، اين سرگرميها به جاي اين كه ذهن را متوجه درون كنند آن را به مسايل خارجي مشغول ميكنند.
و ) گفتگوهاي بيهوده
حرف زدن زياد قدرت معنوي را از بين میبرد. پرحرفی، و بیبندوباری زبان، انرژي را هدر داده، فرد را ناآرام و در نتيجه توانايي انجام مراقبه را از دست ميدهد. عقلا كم حرف ميزنند و تنها آنچه را ضروري است بر زبان ميآورند. اما با همين صرفجويي در لغات حداكثر تأثير را بر ديگران ميگذارند. براي آرام كردن و تحت كنترل گرفتن ذهن روزي دو ساعت سعي كنيد مونا(Mouna) (سکوت) را رعايت كنيد. افراد متفكر در معرض خطر بحث و گفتگوي غير ضروري قرار دارند. استدلال خردمندانه كه براي پرسش متافيزيكي به كار ميرود ميتواند شاگرد را به آستانه شهود هدايت كند كه پس از اين نقطه، مسايل فوق طبيعي فراتر از قدرت منطق ميباشد.
عيبجويي باعث افزايش نگرش منفي ذهن ميشود و به تصفيه فردي كمك نميكند. وقتي ذهن درگير اينگونه فعاليتهاست نميتواند دروننگر باشد. نقايص ديگران را فراموش كنيد و در درجه اول به اصلاح خود بپردازيد.
ز) توجيه خود
توجيه خود، علاوه بر ديگر خصوصيات آن چون ابراز وجود، لجاجت، تزوير و ريا (دروغگويي) يكي از عوامل مضر براي بهبود تمركز است. وقتي اين ضعفها در شخصيت فرد جا بيفتند، از بين بردنشان بسيار مشكل است، زيرا نفس پست هرگز به اشتباهات و نواقص خود اعتراف نميكند.
ح) نداشتن معلم معنوي
راه معنويت راهي است پر زحمت و پرفراز و نشيب و تقريباً در هر قدم مملو از مشكلات و سختيها. بهرهگيري از راهنماييهاي مربي كه خود آن مسير را قبلاً پيموده است ضروري ميباشد.
2- موانع ذهني
الف) عصبانيت
نمودهاي عصبانيت از جمله خجالتي بودن، بيزاري، رنجش، خشم، غضب و آزردگي خاطر، دشمنان بزرگ آرامش فردي به حساب ميآيند. عصبانيت شکل ديگری از حرص و آز است. وقتي فرد به آنچه دلخواهش است نميرسد عصباني ميشود. ذهن سر درگم فرد حافظه و درك و فهم خود را از دست ميدهد. حرفهايي ميزند يا كارهايي ميكند كه نسبت به آنها هوشياري و كنترل ندارد. عصبانيت علاوه بر ديگران، به جسم و روح خود فرد هم خسارت فراوان وارد ميآورد. يك حمله عصبي به كل سيستم عصبي بدن صدمه ميرساند.
گاهي يك معلم معنوي ظاهراً ابراز عصبانيت ميكند تا شاگردش را اصلاح كند. اين نوع عصبانيت را نبايد با طغيان احساسي اشتباه گرفت. يك استاد واقعي اگر چه ممكن است ظاهري خشن و عصباني داشته باشد. اما خونسردي دروني خود را حفظ ميكند و انگيزه او تنها رشد شاگردان خود است. فرد بايد به دقت مراقب ذهن خود باشد تا نشانههاي آزردگي را فوراً تشخيص دهد. آزردگي و عصبانيت مداوم بر سر مسايل جزيي و كم اهميت نشانه ضعف ذهني و روحي فرد است. با تقويت نيروي مقابل عصبانيت يعني صبر و بردباري ميتوان بر اين ضعف غلبه كرد.
عصبانيت بر اثر تكرار تقويت ميشود، فرد با كنترل عصبانيت خود به تدريج نيروي اراده خود را تقويت ميكند. پرداختن به مراقبه به رفع عوامل و دلايل عصبانيت كمك ميكند، زيرا به تدريج ارزشها و ديدگاههاي فرد را تغيير ميدهد. اگر فرد ياد بگيرد در مقابل توهين و ناسزا آرامش خود را حفظ كند، ميتواند قبل از اين كه وسوسهها و احساسات او شكل بگيرند آنها را راحتتر كنترل كند.
ب) افسردگي
افسردگي به دلايل مختلف در شاگردان مبتدي به وجود ميآيد. اين دلايل عبارتند از: تمايلات پيشين، تاثير موجودات اثيري، همنشين بد، روزهاي ابري و غيره. با يك پيادهروي چالاكانه، دويدن در هواي تازه، خواندن آهنگهاي الهي يا خواندن “ام” با صداي بلند ميتوان با افسردگي مقابله كرد.
ج) ترديد
وقتي اعتقاد فرد متزلزل ميشود، وي در معرض خطر كاهش ميزان تلاشها و ترك كامل تمرينها و اعمال خود قرار ميگيرد. شاگرد وقتي با شك و ترديد رو به رو شود، فوراً بايد به سراغ معاشرت با افرادي برود كه از نظر معنوي آموزنده ميباشند. ست سنگ (Satsang) با افرادي كه ايمان و عقيده راسخ و مشخص دارند ترديدها را از وجود فرد ميزدايد.
وقتي انتظارات يك شاگرد غير منطقي باشد ترديد حتماً در وجود او سر بر ميآورد . شاگردان مبتدي فكر ميكنند كه كونداليني خيلي زود بيدار ميشود و با شكلگيري نيروهاي رواني شكوفا ميشوند. با مطالعه كتب مذهبي، پرسش صحيح و استدلال ميتوان ترديد را از بين برد.
د) حافظه، يا به يادآوردن وقايع گذشته
نگاه به گذشته خاطرات را زنده ميكند و ذهن را از سادهانا دور ميكند و اين مساله در مورد روياپردازي هم صدق ميكند. عقلا هرگز به گذشته مراجعه نميكنند، بلكه بر يكي شدن با وجود مطلق تمركز ميكنند.
هـ) ترس
به اشكال مختلف ظاهر ميشود. ترس از مرگ، از بيماري، از تنهايي و از معاشرين. تخيل با تحت اختيار گرفتن ذهن موجب آشفتگي ذهن ميشود و فرد را طعمه انواع ترسها ميكند. ترس از انتقاد ديگران معمولاً مانعي است بر سر راه پيشرفت مراقبه شاگردان. ترس، توهم و خيالي بيش نيست. به كمك پرسش از خود، ايمان به عامل برتر و پرورش شهامت ميتوان بر ترس غلبه كرد.
و) حر ص و آز
حرص سيريناپذير است. ذهن را مضطرب ميكند و انواع ظريف متفاوتي دارد. كسي كه تشنه شهرت و قدرت است در مسير پيشرفت معنوي دلسرد ميشود. تمايل به تاسيس چندين آشرام بزرگ و داشتن هزاران پيرو هم نوعي حرص و طمع است. فرد بايد به طور مداوم انگيزههاي خود را با دقت كامل كنترل و بررسي كند. شيفتگي، وابستگي و حرص به كمك پرسش از خود به طور جدي و مراقبه منظم نابود ميشود.
ز) نفرت
نفرت ممكن است بهطور موقت فروكش كند، اما ميتواند دوباره با نيرويي دو برابر ظاهر شود. تحقير، تعصب و تمسخر انواع مختلف نفرت هستند. نفرت ممكن است به شكل خصومت با مذهب يا فرقه يا ملتي ديگر ظاهر شود. نفرت در كالي يوگا(Kali Yuga) (عصر آهن) بسيار شايع ميباشد. خدمت بيشائبه بهطور مداوم همراه با مراقبه در حكم پادزهر نفرت ميباشد.
ح) از دست دادن انرژي حياتي
براي پيشرفت جدي در مسايل معنوي، برهماچاريا (Brahmacharya) ضروري است. برهماچاريا يعني كنترل كامل همه حواس. تجرد به عنوان يك مفهوم مستقل، براي غربيها ناآشناست. با اين حال براي كليه مذاهب جهان، مسالهاي كهن و هميشگي است. ميگويند زماني فرد به 99 درصد از اهداف معنوي خود دست مييابد كه بر تجربيات شهواني خود كنترل پيدا كند. اين كنترل، به دليل حسن رضايت خاطر و خشنودي حاصل از شهوت بسيار مشكل است. توليدمثل جز طبيعت ذاتي همه موجودات زنده است. پس از تنفس قويترين وسوسه در ذات موجودات شهوت است. در تجربه جنسي انرژي از بين ميرود. از راه برهماچاريا اين انرژي به قويترين نيروها يعني كونداليني شاكتي تبديل ميشود.
3- موانع عالي
اين موانع پس از عبور از موانع بر سر راه فرد ظاهر ميشوند.
الف) جاهطلبي و اميال
لذت توليد درد ميكند، همهچيز فانی است. نسبت به لذتهاي حسي و جنسي بيتوجهي و بياعتنايی کنيد و به تمايلات خود وابسته نباشيد.
ب ) غرور اخلاقي و معنوي
پيروان طريق معنويت ممكن است به خاطر اعمال پرهيزگارانه مشخص يا تجربيات مراقبه، به خود مغرور شوند. اگر فرد خود را چون قطرهاي كوچك در اقيانوس برهمنی (Brahmic) بداند غرور و نفس دون به سختي در وجود او باقي ميماند.
ج) رياكاري مذهبي
پيروان طريق معنويت گاهي پس از به دست آوردن چند تجربه يا چند نيرو گرفتار غرور اخلاقي و معنوي ميشوند. فرد ممكن است خود را از ديگران جدا كرده و با تحقير با آنها رفتار كند، اين نوع تكبر مانع بزرگي بر سر راه خودشناسي ايجاد كرده و بايد به طور كامل از ميان برداشته شود. تا زماني كه فرد گرفتار غرور و فخرفروشي است، دست كشيدن از نفس و رسيدن به تعالي ممكن نميباشد. راه معنويت طولاني است و بزرگترين فضيلت اين راه خضوع است.
د) اسم و رسم و شهرت
علاقه فرد براي رسيدن به شهرت نمودي از نفس پست است. پيرو طريق معنويت بايد با آگاهي دايمي نسبت به اين مسأله كه همه موجودات نمادهايي يكسان از وجود رباني هستند، خضوع را در خود پرورش دهد.
هـ) عنان گسيختگي (Elementals)
اين احساسات فرمهاي عجيب و غريب و ترسناكي هستند كه فرد به هنگام مراقبه معمولا با آنها مواجه ميشود. آنها به منظور آزمايش قدرت و شجاعت وي ظاهر ميشوند. به ياد داشته باشيد كه مثبت هميشه بر منفي غلبه ميكند. بنابراين شجاعت ترس را كنار ميزند.
و ) تصاوير ذهني
فرد ممكن است تصاويري از موجودات برتر، طبقه اثيري و …. ببيند. اگر رهرو طريق معنويت، ذهن خود را بر روي اين تصاوير متمركز كند آنها به عنوان يك مانع عمل ميكنند. اين تصاوير هم مثل ديگر اشكال خيالي ميآيند و ميروند. به خاطر داشته باشيد كه هدف شما از همه اشكال و تصاوير ذهني فراتر است. شما در جستجوي آگاهي كيهاني هستيد و نه چيزي كمتر. خود را از اين تصاوير بالاتر كشيده و به تلاش خود ادامه دهيد.
ز) سيدهيها (نيروهاي رواني)
برخي شاگردان اميد دارند كه نيروهاي رواني بهدست آورند و اين انگيزهها موجب وابستگيشان به اين نيروها ميشود (و اين يك نوع طمع معنوي است). از اين نيروها پرهيز كنيد. زيرا بدون استثنا تبديل به موانع ميشوند.
اگر فرد به طور منظم به تمركز ذهني و مراقبه بپردازد، اين نيروهاي رواني الزاماً به وجود ميآيند. اما اين نيروها نبايد صرف اهداف خودخواهانه يا ماديگرايانه شوند. هر عمل اشتباه، عكسالعملي زيانبار به دنبال دارد و سوء استفاده، موجب صدمات معنوي و رواني ميشود.
ح) كاشايا (Kashaya)
تاثير ظريف ايجاد شده در اثر لذت ممكن است ذهن را سرگرم سازد. بهترين روش براي مقابله با آن پرسش مداوم در مورد ذات خداوند و تلاش براي كسب خودشناسي است.
ط) راساوادا (Rasawada)
پيروان طريق معنويت اغلب سعادت فوق حسي ساويكالپا سامادهي (Savikalpa Samadhi) پستتر را تجربه ميكنند و تصور ميكنند كه به مقصد نهايي رسيدهاند. فرد نبايد در اين مرحله متوقف شود. بلكه بايد تجربه خود را با توصيف افراد بزرگ و خردمنداني كه به آگاهي كيهاني رسيدهاند مقايسه كند. پيرو طريق معنويت نبايد دلزده شود، بلكه بايد به تلاش خود ادامه دهد.
ي) توشيم آواستها(Tooshim Avastha)
اين حالتي خنثي است كه در آن ذهن آرام ميگيرد. فرد ممكن است اين حالت را با سامادهي اشتباه بگيرد. فرد بايد با دروننگري دقيق و مراقبه جدي بر اين حالت فائق آيد.
ك) استبدها آواستها (Stabdha Avastha)
اين حالت ذهني حالتي است از بهت و حسرت كه ناشي از ترس يا تعجب ميباشد. در اين حالت ذهن براي مراقبه سست است و آمادگي ندارد.
ل) آويكتام (Avyaktam)
اين حالت ذهني تهي است، آخرين مانع پيشروي فرد، يك تنهايي شديد. هر فردي بايد به تنهايي و با استفاده از شجاعت دروني خود از اين پوچي بيرون بيايد.
همواره حضور دروني و حاكم را به خاطر داشته باشيد. خود وجوديتان را بشناسيد به اميد آن كه شادي، سعادت، جاودانگي، آرامش، شكوه و عظمت همواره همراهتان باشد.
منبع :danesheyoga