منفیبافی یا تفکر منفی، دشمنی که شاید در فکر خود بپرورانیم
در این مقاله تصمیم دارم شما را با مسالهای آشنا کنم که باعث شکست ملتها، جوامع، خانوادهها و مردم بزرگ و کوچک شده است. عارضهای که میتوان آنرا بزرگترین بیماری طول عمر جهان نام برد. این عارضه بسیار خطرناک و کشنده بوده و بسیار از نقشهها و برنامههای مبتلایان به منفیگرایی را بهم ریخته است. حال به توضیحاتی در مورد آن میپردازم اگر چه خودتان شاید بهتر بدانید.
تفکر منفی چیست؟
همانطور که عرض نمودم، منفی گرایی در فکر انسانها میروید و من آنرا چنین تعریف میکنم :
۱ – هر تفکری که باعث ناکارامد جلوه دادن امور میشود و آنها را عوامل شکست جلوه میدهد.
۲ – هر اندیشه ای که مانع موفقیت درانجام اموری است که به طور قطع از سرانجام آنها خبر نداریم.
در فرهنگ لغت دهخدا آمده است : منفی باف آدمیست که همیشه آیه یاس می خواند و جنبه منفی کار را می بیند و می گیرد و حتی المقدور از انجام دادن کار یا اظهار امیدواری درباره آن خودداری می کند و بیشتر به شرح معایب و موانع و مشکلات آن می پردازد.
جمع بندی : تفکر منفی در واقع برداشتی منفی از رویدادهای خوب و (به ظاهر) بد زندگی است.
تفکر منفی چگونه است؟
مثلا کسی که امروز پدرش فوت کرده است، این رویداد را نوعی بدبختی میداند و اینطور با خود تلقین میکند : با فوت پدرم من بدبخت میشوم، تنها میشوم، دیگر پشتیبانی ندارم و … و به این ترتیب باعث جذب این مواردی میشود که ناخودآگاه تلقین نموده است. و یا مستاجری که فردا زمان تخلیۀ منزل اوست و امروز دربدر به دنبال خانه میگردد ولی جایی را پیدا نمیکند، این حادثه را نوعی بیچارگی تلقی کرده و با خود اینطور میگوید : من بیچاره میشوم، فردا صاحبخانه وسایلم را از خانه بیرون میکند، دیگر خانه پیدا نمیکنم، مگر میشود فردا در عرض نصف روز خانه پیدا کنم؟ نه نمیتوانم … یا نمونۀ جالب و خنده دار آن همان قوانین مورفی هستند که بسیار معروف شدهاند و همه منفی گراها این قوانین را تحسین و تجلیل میکنند.
و در شکل کوچک : سرم از درد دارد میترکد، تا خرخره توی قرض فرو رفتم، من فردی بدرد بخور نیستم و …
اینها نمونههایی از تفکر + تلقین منفی بودند که معمولا در زندگی روزمره با آنها مواجه میشویم.
چرا تفکر منفی؟
به نظر میرسد که تفکر منفی بر پایۀ بیاطلاعی از موهبتها و قوانین طبیعت و الطاف خداوند سرچشمه گرفتهاند که به این شکل در زندگی بروز میکنند در صورتیکه اگر شخصی از قوانین طبیعت و بخصوص قانون جذب خبر داشته باشد، هرگز منفیبافی نکرده و افکار منفی را در مغز خود جای نمیدهد زیرا مطابق با قانون جذب ما به هرآنچه بیندیشیم و آن فکر را در ذهن خود بپروریم و تصور کنیم، نتیجتا آنرا تجسم یافته میبینیم.
چرا افکار و تصورات منفی، اثر منفی در زندگی ما دارند؟
ابتدا بدانیم که هر رویداد به نظر ناخوشایند، حتما در پشت آن اتفاقی خوب نهفته است. حال با این فکر اگر حوادث را به صورت منفی برداشت کنیم، در واقع به طبیعت و نهایتا به خالق آن یعنی خدا سوءظن نمودهایم. همچنین ما با تفکر منفی و منفی بافی، باعث جذب آن حادثه منفی شدهایم. این کاملا روشن است : ما فکر میکنیم، آنرا میپرورانیم، به آن پر و بال میدهیم، آنرا به زبان جاری میسازیم و سپس تلقین میکنیم و در نتیجه آنرا جذب میکنیم و آنرا در زندگی خود مشاهده میکنیم.
حال شاید بهتر بتوان درک کرد که چرا افرادی که یکسره از زندگی نالان بوده و از روزگار شکایت میکنند، دقیقا همان کسانی هستند که همیشه در زندگی خود مشکل دارند یا بهتر بگویم همان کسانیکه همیشه افکار منفی را در ذهن خود میپرورانند، همانهایی هستند که حوادث زندگی برایشان به بدترین صورت جلوه میکند.
نتایج تفکرات منفی چیست؟
تفکرات منفی علاوه بر اینکه باعث ضعیف شدن قدرت تخیل انسان میشوند، نتایجی به دنبال دارند که در زیر عرض مینمایم :
۱ – دورکردن هر آنچه مثبت است از خود
۲ – زیر بار تفکرات منفی رفتن و خرد شدن
۳ – از دست دادن اعتماد بنفس (زیرا دیگر نمیتوانیم وقایع را آنطور که میخواهیم تغییر دهیم)
۴ – قبول جبر و تفکر جبرگرایی
۵ – شکست خوردن در اموری که تصورشان را میکردهایم
۶ – از دست دادن قدرت تصمیمگیری در شرایط حاد
۷ – پر شدن دایرۀ ذهنی از تفکرات منفی و در نتیجه از دست دادن توان تصمیمگیری در مسائل روزمره
۸ – ایجاد استرس
۹ – آسیبپذیری بدن نسبت به بیماریها
منبع:pourali