مهاتما چنين بود
همه ما گاندي را به عنوان يك رهبر صلحطلب ميشناسيم. او يك رهبر بزرگ براي ما و يك بنده واقعي براي خداوند بود. قلب مهربان او هميشه براي همدردي با فقرا و ستمديدگان ميتپيد. در زمان حمايت از منافع مردم، هميشه گاندي جلوتر از ديگران بود.
روزي به او خبر دادند كه مالكان انگليسي با كارگران و رعاياي خود بدرفتاري ميكنند. او شنيده بود كه مردان و زنان در برابر چهارده ساعت كار طاقتفرسا، تنها مبلغ ناچيزي دريافت ميكردند. گاندي تصميم گرفت كه از اين املاك ديدن كند و موضوع را شخصاً بررسي كند.
يكي از اين ملاكان ظالم، وقتي شنيد كه قرار است گاندي براي بررسي اين موضوع شخصاً به آنجا بيايد، قسم خورد كه به محض ديدنش، او را با تير بزند.
مردم كه از صميم قلب گاندي را دوست داشتند و نميخواستند به او آزار برسد، او را در جريان گذاشتند. آنها به گاندي گفتند: «نزديك زمينهاي انگليسيها نشو، ما تو را شبانه از اينجا دور خواهيم كرد».
گاندي از شنيدن اين جملات، تنها لبخند زد. همان شب، او تنها و بيسلاح به در خانه آن ملاك انگليسي رفت و در زد. وقتي ملاك انگليسي در را باز كرد، نميتوانست آنچه ميبيند را باور كند. گاندي تنها و بيسلاح جلوي در خانه او ايستاده بود.
گاندي گفت: «برادر، شنيدهام كه ميخواهي مرا با تيز بزني؛ براي همين منظور، خدمت رسيدم تا بدون اينكه كسي متوجه شود، كارت را انجام دهي».
ملاك انگليسي كاملاً شگفتزده شده بود. او كه هرگز چنين صداقت و شجاعتي را در كسي نديده بود، او با خود گفت: «قطعاً چنين كسي يك انسان معمولي نيست و من بايد با او با احترام رفتار كنم!». به اينترتيب، او گاندي را به خانه خود دعوت كرد و به او قول داد كه از اين پس، هرگز با كارگران بدرفتاري نكند و حقوق آنها را به طور كامل پرداخت نمايد.
منبع " کتاب غذای روح ۲ با ترجمه دکتر آرام "
انتشارات تجسم خلاق
www.aram24.ir