نت‌های شفابخش

نت‌های شفابخش

نت‌های شفابخشموسیقی در همه جا هست. صداها چه از نوع هنجار مثل موسیقی‌های آرام و لطیف یا شاد که در آسانسورها و مراكز خرید می‌شنوید و چه از نوع صداهای آزاردهنده و ناهنجار مثل صداهای ناشی از ترافیک، می‌توانند ناآگاهانه روی شما تأثیر بگذارند. صداهای ریتمیک مانند ضربان قلب مادر، تنفس و سایر صداهای مبهم را جنین در سه ماههی آخر بارداری تجربه می‌كند. در طی این دوره، قشر مغز و نرون‌های عصبی مربوط به شنوایی جنین رشد می‌یابند و كار می‌كنند. نوزاد نیز در هفته اول بعد از تولد، صداهایی را كه در داخل رحم می‌شنیده است از صداهایی كه در خارج از رحم می‌شنود افتراق می‌دهد و در حدود دو تا چهار ماهگی هم صداهای هماهنگ و ناهماهنگ برای او قابل تشخیص است. حین رشد نیز کودک آواز خواندن و شنیدن موسیقی را به طور مستقیم تجربه می‌كند.

شكی نیست كه موسیقی تأثیرات مثبتی روی سلامتی دارد.
این تأثیرات را که ناشی از تاثیر مستقیم موسیقی روی مغز است می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
۱) اثرات آرامش‌بخش موسیقی
موسیقی با تأثیر روی مغز، اندورفین‌ها (مورفین‌های داخلی) را افزایش می‌دهد و به این ترتیب روی گیرنده‌های عصبی تأثیر می‌گذارد. در واقع اثر موسیقی روی بدن ناشی از اثر آن روی مغز است. مغز جایی است كه احساس آرامش از آن نشأت می‌گیرد. استرس و اضطراب را كاهش می‌دهد و یك محیط آرام ایجاد می‌كند. نه تنها موسیقی به افراد كمك می‌كند كه آرامش داشته باشند، بلكه به گروه‌های بزرگ در اجتماعی‌شدن و برطرف شدن انزواطلبی كودكان نیز كمك می‌كند.
علاوه بر این، از موسیقی برای بیان احساسات نیز می‌توان استفاده كرد. احساساتی نظیر خشم غیر قابل كنترل، غم و غصه ناشی از دست دادن یك عزیز یا در مورادی كه فرد دچار شكست و از هم پاشیدگی درونی شده است، با در اختیار گذاردن آلات موسیقی این امكان را به او می‌دهیم كه چنین احساساتی را بیرون بریزد و خود را تخلیه كند.
در مطالعات انجام شده، بیشتر از موسیقی كلاسیك برای ایجاد آرامش استفاده شده است. گرچه به نظر می‌رسد چنین اثراتی برای موسیقی سنتی ایرانی نیز قابل مشاهده است.
۲) تأثیر روی عملکرد حرکتی
اعصابی كه عملكرد حركتی را كنترل می‌كنند از میان نیمه جلویی Corpus Callosum (كلاف مركزی فیبرهای عصبی كه دو نیم‌كره مغز را به هم متصل می‌كند) عبور می‌كند. تحقیقات نشان داده كه Corpus Callosum در مغز موسیقی‌دان ‌ها به طور معناداری بزرگ‌تر از غیر موسیقی‌دان‌‌ها است و برای آن‌هایی كه از كودكی یادگیری را آغاز كرده‌اند، این قسمت از مغز ۱۰ تا ۱۵% ضخیم‌تر از غیر موسیقی‌دان‌ها است. نواختن یك ساز هماهنگی حركتی دقیقی بین دو دست ایجاد می‌كند. بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که یادگیری موسیقی در سنین پایین می‌تواند موجب رشد سریع‌تر این قسمت از مغز شود.
۳) تاثیر روی یادگیری، تفكر و یادآوری
در مغز افراد نرمال PLanum Temporal (قسمتی از مغز كه در لوب گیجگاهی مغز قرار دارد) در قسمت چپ بزرگ‌تر از سمت راست است. در موسیقی‌دان‌ها این قسمت به طور قابل توجهی چشم‌گیر است. به نظر محققین این قسمت نه فقط در گویش بلكه در تشخیص و آنالیز آواها نقش دارد به همین دلیل است كه موزیسین ‌ها در تشخیص زیر و بمی صداها با سایرین تفاوت دارند.
علاوه بر این، شواهد محققین مغز و اعصاب بر وجود تغییرات در نوار مغزی و MRI در افرادی كه موسیقی را یاد گرفته‌اند دلالت دارد. در تحقیقات انجام‌شده، نشان داده شده كه با آموزش مداوم موسیقی برای كودكان به مدت ۵ هفته فعالیت قشر مغز، الگوی منحصر به فردی پیدا می‌كند و الگوی نوار مغزی كودكان آموزش‌دیده متفاوت می‌شود. این تغییر در الگوی نوار مغزی قابلیت پیش‌بینی دارد. به طور كلی نیم‌كره چپ بیشتر به فرایندهای صدا نظیر ملودی حساس است، در حالی‌كه در نیم‌كره راست، فرایندهای مربوط به سرعت نظیر ریتم، تحلیل می‌شود. با افزایش سن، این نیم‌كره‌ها به طور اختصاصی توسعه پیدا می‌كند. علاوه بر این افزایش توانایی در تجسم فضایی، بهبود حركتی- بصری، افزایش در مهارت خواندن و درك ریاضی و تقویت حافظه و تحریك كلامی از جمله این مواردند.
با این تغییرات فیزیكی مغز گمان می‌رود كه موسیقی روی سه کارکرد اصلی مغز یعنی یادگیری، تفكر و یادآوری تأثیر بگذارد. گرچه معنای این تغییرات فیزیکی در مغز الزاماً در مورد نوع عملكرد شناختی به طور شفاف معین نیست، ولی شواهدی از وجود ارتباط محكم بین آموزش موسیقی و بهبود عملكرد در حوزه‌ شناختی وجود دارد. از جمله این تحقیقات می‌توان به اثر موزارت و تحقیق دیگری که دال بر افزایش هوش کودکان این تئوری و تأثیر موسیقی را بر روی تفكر را تایید می‌كنند، اشاره کرد.
تعلیم موسیقی به کودکان قبل از سن شش سالگی موجب افزایش هوش آنان می‌شود.پدیده موزارت (۱۹۹۳) بیانگر آن است که گوش دادن به موسیقی كلاسیك یا غیر كلاسیك، به مدت ۱۰ دقیقه، ضریب هوشی افراد را بالا می‌برد. بنابر نتایج تحقیقات متعدد، گوش دادن به موسیقی می‌تواند موقتاً توانایی‌هایی نظیر خلاقیت، عملكرد شناختی، توانایی‌های استدلال فضایی و توانایی حل مسأله را افزایش دهد. گرچه بعضی از محققین معتقدند كه بهبود این توانمندی‌ها در واقع مربوط به تغییر و بهبودی در خلق (mood) فرد است و ناشی از اثر مستقیم گوش دان به موسیقی روی هوش شخص نیست.
اشلنبرگ نیز طی تحقیقی افزایش میزان IQ را در مورد كودكان زیر شش سالی كه به مدت نه ماه آموزش موسیقی داشتند، مشاهده كرد. طی این تحقیق كودكان به چهار گروه تقسیم شدند؛ در مورد گروه اول هیچ مداخله‌ای وجود نداشت. گروه دوم برای نمایش آموزش دیدند و به گروه سوم و چهارم به ترتیب آموزش نواختن ساز و آواز داده شد. پس از گذشت نه ماه ضریب هوش همه گروه‌ها بالا رفته بود. ولی ضریب هوش افرادی كه آموزش موسیقی داشتند ۳ درجه بالاتر از سایرین بود.
هوش موسیقیایی یكی از هوش‌های هشتگانه است كه بر اساس تئوری هوش‌های چندگانه در شیوه‌‌های آموزشی نوین به كار گرفته می‌شود. بر اساس این تئوری افرادی كه هوش موسیقیایی بالایی دارند حساسیت بالایی نسبت به ریتم، تون و ملودی دارند و می‌توان از این ویژگی برای یادگیری موضوعات مختلف استفاده كرد.
یادآوری می‌شود كه بیشترین شیوه‌ مورد استفاده برای آموزش موسیقی به كودكان، «موسیقی اُرف» است كه اولین بار توسط كارل اُرف ارایه شد. در این روش تقویت مهارت‌های مربوط به موسیقی برای كودكان با استفاده از ابزارهای ساده موسیقی (كه از پیچیدگی نت كمتری برخوردارند) نظیر بلز و فلوت انجام می‌پذیرد.
● تأثیر موسیقی در دوران تحصیل
▪ اثرات روی هوش و یادگیری:
تحقیقات نشان داده که یادگیری موسیقی خواه گرفتن درس‌های آواز یا ساز، پس از نه ماه مهارت‌های ریاضی و حل پازل را به میزان ۳۵ درصد افزایش داده است. تقویت مهارت خواندن و صحبت کردن و کارهای دستی، رشد خلاقیت‌ها (بعد خلاقیت در مورد موسیقی محدود به خلاقیت کلامی می‌شود و نه خلاقیت در تصویرسازی و نقاشی)، بهبود درک درس ریاضی، افزایش یادگیری زبان اصلی و زبان دوم و نیز بدیهه‌گویی از دیگر نتایج یادگیری موسیقی در این گروه سنی است. علاوه بر این، بر اساس تحقیقات انجام‌شده توانایی‌هایی نظیر بازگویی داستان نیز در بهبود توانایی خواندن در گروه سنی پایین تر قابل مشاهده است.
▪ اثرات آرام‌بخش موسیقی:
موسیقی آرام‌بخش است. اگر موسیقی برای دانش آموزان نواخته یا به صورت نوار ضبط‌شده پخش شود، باعث کاهش میزان استرس و اضطراب می‌شود . این اثر هم برای فرد و هم برای گروه قابل مشاهده است.
● تأثیر روی عملکرد حرکتی
انجام تست‌های مهارتی موسیقیایی- حرکتی با بررسی روی هماهنگی الگوی حرکت، سرعت حرکات، هماهنگی چشمی- دستی و میزان حرکات، بیانگر این نکته است که موسیقی در هماهنگی حركتی- جنبشی و الگوی ریتم و تون صحبت كردن کودکان قبل از سن ۵ سالگی تأثیر دارد. این نتایج تأکید می‌کند که این حرکات قبل از ۵ سالگی شکل می‌گیرد و بعد از این سن تثبیت می‌شود. البته این اثرات در دخترها بیش از پسرها مشهود است. این موضوع طی تحقیقی كه بر روی كودكان در سنین قبل از مدرسه انجام شد، به اثبات رسید.
محقق دیگری نیز در سال ۲۰۰۴ نتیجه‌گیری کرد که موسیقی و آموزش حرکات، توانایی انجام ریتمیک (الگوی تکرار شونده و منظم) مهارت‌های حرکتی را تسهیل و بهبود می بخشد.
از دیگر تأثیرات کلاس‌های موسیقی گروهی که از اثر آرام‌بخش آن نشأت می‌گیرد، بهبود روابط اجتماعی و کاهش انزواطلبی كودكان، رفتار دوستانه ، فشارهای جمعی کمتر و همکاری بیشتر است. از مجموعه موارد فوق می‌توان به این نتیجه رسید که اضافه کردن درس موسیقی به عنوان قسمتی از برنامه یادگیری به درمان مشکلات درسی یا حتی غیر درسی دانش آموزان کمک می‌کند.
● موسیقی درمانی(Music Therapy)
زمان بسیار زیادی از یافتن اثرات مثبت موسیقی روی درمان بیماری‌ها می‌گذرد. موسیقی می‌تواند اثرات فیزیولوژیک و سایکولوژیکی مثل تغییراتی در علایم حیلتی، کاهش اضطراب، بهبود سیستم ایمنی، کاهش سطح کورتیزول و کاهش استرس و ارتقای سلامتی ایجاد کند. بنابراین موسیقی‌درمانی روشی برای ایجاد مراقبت‌های سلامت در زمینه‌های فیزیكی، احساسی، شناختی و نیازهای اجتماعی افراد در همه سنین است. موسیقی‌درمانی كیفیت زندگی افراد سالم و نیز افرادی را كه دچار بیماری‌ یا ناتوانی‌هایی هستند بهبود می‌بخشد. موسیقی‌درمانی شیوه‌ای ارزان و مؤثر است كه انگیزه درگیری در درمان را افزایش می‌دهد و فضایی برای بیان احساسات ایجاد می‌كند. در كشورهای توسعه‌یافته، این روش به عنوان روش كمكی یا حتی جایگزین سایر روش‌های درمانی به كار برده می‌شود.
كاربرد درمانی موسیقی بر اساس تأثیرات سه‌گانه آن یعنی اثر آرامش‌بخش، تأثیر روی عملکرد حرکتی و نیز تأثیر روی مغز (یادگیری، تفكر و یادآوری) است.
در واقع از موسیقی به عنوان یك مسكن ضعیف یا متوسط استفاده می‌شود. موسیقی برای تسکین دردهایی نظیر دردهای ناشی از سرطان، دردهای میگرنی، درد و استرس ناشی از اعمال جراحی سرپایی در بیماری‌های زنان (نظیر كرایوتراپی و كولپوسكپی) و پانچ بیوپسی استفاده می‌شود. همچنین موسیقی در جراحی‌های بزرگ مثل سزارین و هیسترکتومی نیز از دردهای بعد از عمل می‌کاهد.
اثرات آرام‌بخش موسیقی حتی روی نوزادن دیده می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهند كه شنیدن موسیقی روی نوزادی كه زودتر از موعد متولد شده یا با وزن كمتر از نرمال به دنیا آمده‌ است، به كاهش ناآرامی و استرس، افزایش میزان شیر و كالری دریافتی و در نتیجه افزایش وزن‌گیری و كاهش مدت زمان ماندن در بیمارستان منجر می‌شود. همچنین بررسی تأثیرات موسیقی روی نوزادانی که زودتر از موعد متولد شده‌اند در بخش‌های مراقبت ویژه کودکان که نیاز به صرف هزینه‌های بالا و تکنولوژی گران‌قیمت و مراقبت‌های شدید دارند، نشان داد که استفاده از موسیقی برای این گروه منجر به افزایش اشباع اکسیژن و در نتیجه کاهش میزان آژیتاسیون (اضطراب و تلاطم) و افزایش ضربان قلب و افزایش وزن‌گیری می‌شود.
استفاده از موسیقی همچنین به کاهش اضطراب و افزایش میزان راحتی بچه‌های سرطانی بستری در بیمارستان کمک می‌کند.
یکی از عوارض شایع برای بیماران مبتلا به MS، افسردگی است که بین ۳۶ تا ۵۰ درصد گزارش شده است. مداخلات موسیقی‌درمانی روی بیماران مبتلا به MS منجر به افزایش اعتماد به نفس و کاهش افسردگی و اضطراب شده است. در مورد این بیماران هنگامی که موسیقی‌درمانی گروهی انجام شده است، نه تنها موسیقی در کاهش اضطراب و افسردگی، افزایش اعتماد به نفس و کاهش ناتوانایی‌های حاصل از بیماری مفید بوده، بلکه در پیدا کردن استراتژی های فردی برای مقابله با بیماری نیز بسیار مؤثر عمل کرده است.
موسیقی در بهبودی بیمارانی كه از بیماری‌های عصبی- مغزی و اختلال عملکرد جسمی- حرکتی یا ذهنی نظیر زوال عقل، صدمات مغزی حاد، پارکینسون، آلزایمر و MS رنج می‌برند، به طور چشمگیری اثرگذار است. برای تقویت عملکرد حركتی برای این دسته از بیماران، علاوه بر نواختن یك ساز، شنیدن انواع خاصی از موسیقی‌ همراه با انجام حركات موزون نیز به كار گرفته می‌شود.تحقیقات متعددی نشان داده که با استفاده از موسیقی‌هایی که فرد در گذشته آموخته، می‌توان برای تقویت توان یادآوری در بیماران آلزایمری به نحو مؤثری سود برد. در واقع موسیقی با تأثیر روی حافظه كوتاه‌مدت، بر سیر بیماری این بیماران تأثیر دارد.
استفاده از موسیقی در بیماران پاركینسونی منجر به كنترل علایم، كاهش ناتوانایی‌های بالینی و بهبود كیفیت زندگی شده است. در جلسات موسیقی‌درمانی این بیماران از آواز دسته‌جمعی و تمرینات صدا برای از بین بردن علایمی نظیر از بین‌ رفتن‌ حالت‌ چهره، تغییرات‌ صدا، اختلال‌ بلع‌، و از موسیقی توأم با حركات آزاد و ریتمیك بدن همراه با تمرینات نرمشی و كششی به منظور بهبود تعادل و طرز راه‌ رفتن استفاده می‌شود.
برای كاهش علایم دیمانس یا زوال عقل به خصوص در كاهش رفتارهای تهاجمی (به طور مثال هنگام حمام كردن یا غذا خوردن)، می‌توان از موسیقی‌درمانی در بین این بیماران استفاده کرد.
در مادران مبتلا به افسردگی مزمن که نوار مغزی ایشان بیانگر کاهش فعالیت لوب پیشانی راست بود، به عنوان یک مداخله زودهنگام برای افزایش مراقبت‌های عاطفی، استفاده از موسیقی مورد علاقه یا موسیقی كلاسیك فقط به مدت ۲۰ دقیقه انجام شد. بررسی نوار مغزی حاکی از افزایش فعالیت در لوب قدامی راست مغز بود به نحوی که هر دو لوب راست و چپ با هم هماهنگی پیدا کردند.
برگزاری جلسات موسیقی (نواختن ساز، آواز خواندن، حركات خلاق، بازی‌های موسیقی و رقص) برای كودكان خردسال معلول و عقب‌ماند‌ه‌ها علاوه بر افزایش یادگیری، كمك می‌كند تا این كودكان اجتماعی‌تر شوند.
موسیقی با صدای بلند هم گاهی برای درمان استفاده می‌شود. یك تحقیق در مورد درمان كودكان مبتلا به ادم مغزی با موسیقی بالای ۷۰ دسی‌بل برای تحریك سیستم پاسخگویی به استرس و در نتیجه افزایش میزان آدرنال ترشحی (تحریك محور هیپوفیز- آدرنال) انجام شده است. این افزایش در استرس منجر به بالا رفتن میزان ضربان قلب، افزایش فشارخون و جریان خون مغزی و انقباض عروق محیطی می‌شود. در نتیجه افزایش فشار داخل مغزی منجر به بهبودی این كودكان می‌شود

منبع : پیک تندرستی

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *