هاله بینی و چاکرا

هاله بینی و چاکرا
در بدن انسان مراکزی برای جذب انرژی های کیهانی ( پرانا ، جان ) قرار دارد که تعداد اصلی آن در بدن هفت عدد می باشد .

چاکرای اول

واژهي سانسكريت براي چاكراي ريشه، مولادهارا به معني «ريشه» است. چاكراي پايه در انتهاي نخاع قرار گرفته و رنگ آن قرمز است. اين چاكرا بوسيله ي عنصر زمين كنترل ميشود. آگاهي همراه با اين چاكرا در ارتباط با موضوعات بقا، اصول و ارتباطهاي فيزيكي، الگوها، ماديگرايي و واكنشهاي ابتدايي جنگ و گريز است. اين چاكرا با الگوهاي زندگي جمعي نيز ارتباط دارد. چاكراي ريشه وظيفهي تنظيم جريان انرژي حياتي (انرژي كيهاني و زميني) را نيز براي تغذيه و حيات كالبد فيزيكي به عهده دارد. اندامها و ارگانهايي كه با اين چاكرا در ارتباطند عبارتند از: پاها، رودهي بزرگ، ستون فقرات، راست روده، استخوانها و سيستم ايمنيدكتر گربر عقيده دارد كه «چاكراي ريشه با غدههاي جنسي در ارتباط است… ممكن است غدههاي جنسي با هر دو چاكراي يك و دو مربوط باشند.»
چاکرای دوم
-واژهي سانسكريت براي چاكراي دوم، سواديستهانا به معني «شيرين و مطبوع كردن» است. اين چاكرا حدوداً نزديك ناف قرار گرفته و رنگ آن نارنجي است. اين چاكرا بوسيلهي عنصر آب كنترل ميشود. آگاهي همراه با اين چاكرا در ارتباط با نمادگرايي (سمبوليسم)، دوگانه گرايي (تعادل قطبها)، و ارتباطها (چگونگي ارتباط ما با ديگران، عملكرد ما در رابطه با آنها و چگونگي برقراري و حفظ ارتباطهاي شخصي) است. اين چاكرا بر ديدگاه شخصي و ارتباطهاي ما مؤثر است، زيرا نياز به رشد و تغيير را ايجاد ميكند. در سطح ناخودآگاه، چاكراي طحال (خاجي) با اميال جنسي، احساسات سركوب شده و ضربهها در ارتباط است. اين چاكرا همچنين در بيان عواطف، لذت، حركت، احساس و توانايي پرورش دادن، نقش دارد. اغلب اين بيان، بوسيلة ترسها و ضربههاي نهفته كه در دوران كودكي شكل گرفتهاند سركوب ميشود. بعضي از اين ترسها و ضربهها ريشه در خاطرات گذشته زندگي دارد. اين چاكرا كنترل كنندهي ارگانهاي جنسي، لگن، قسمت پايين كمر، سيستم ادراري و تناسلي، كولون، رودهي كوچك و سيستم ايمني است. چاكراي طحال با غدههاي جنسي نيز مربوط است .
چاکرای سوم
-واژهي سانسكريت اين چاكرا، مانيپورا به معني «گوهردرخشان» است، زيرا اين چاكرا روشن و درخشان است. اين چاكرا كه در شبكة خورشيدي واقع شده و محل آن بالاي غدههاي آدرنال (فوق كليوي) و درست زير جناغ است، نوساني با فركانس رنگ زرد دارد و توسط عنصر آتش كنترل ميشود. در سطح فيزيكي اين چاكرا كنترل كنندهي سيستم متابوليك (سوخت و ساز) است و مسؤوليت تنظيم و توزيع انرژي متابوليك در بدن را به عهده دارد، مثل احتراق مواد غذايي براي توليد انرژي. چاكراي سوم با ماهيچهها، غدههاي آدرنال، كبد، طحال، كيسهي صفرا، مهرههاي كمري و لوزالمعده ارتباط دارد. آگاهي همراه با شبكهي خورشيدي در رابطه با اختيارات شخصي است. دربارهي توانايي شخصي خود چه احساسي داريد؟ آيا قادريد جهت زندگي خود را كنترل كنيد يا احساس ميكنيد كه در اين زمينه ناتوانيد؟ چگونگي بيان خواستههاي شما تعيين كنندهي ميزان كنترل شما بر زندگيتان است .
چاکرای چهارم
-نام چاكراي قلب در زبان سانسكريت آناهاتا است. به معني «صدايي كه بدون برخورد دو چيز ايجاد ميشود». اين معني نشان دهندهي ارتباط انرژي بين شخص و ديگران است. چاكراي قلب كه در ناحيهي قلب قرار گرفته است، بازتاب دهندهي توانايي ما براي ابراز عشق است (هم عشق به خود و هم عشق به ساير انسانها).اين عشق ميتواند به روشهاي گوناگون بيان شود، مثلاً از طريق همدردي، توجه به افراد تيره بخت، رابطهي عاشقانه بين اعضاي خانواده، يا يك ارتباط صميمي و دوستانه. اين چاكرا همچنين منعكس كنندهي توانايي و ظرفيت ما براي رسيدن از خودپرستي به عشق بي قيد و شرط است. چاكراي قلب به خاطر ارتباط متقابلي كه با عواطف و ادراكهاي ما دارد مهمترين چاكرا است. اين چاكرا انرژيهاي والا (معنوي) را با انرژيهاي سطح پايين (فيزيكي) متحد ميسازد. هماهنگي ذهن و بدن از طريق مركز قلب برقرار ميشود. از طريق تمايلات دروني قلب است كه ما قادريم نيازهاي دروني خود را درك كنيم. اين انرژي عشق نيازهاي روحي ما را با تكاپوي دنياي مادي تركيب ميكند تا ما واقعيتهاي سرنوشت خود را تجربه كنيم. رنگ اين چاكرا سبز (و گاهي صورتي) است، و كنترل آن توسط عنصر هوا صورت ميگيرد. چاكراي قلب كنترل كننده قلب، غدهي تيموس، سيستم ايمني درون ريز و سيستم گردش خون است .
چاکرای پنجم
-چاكراي گلو در زبان سانسكريت ويشودهي، ناميده ميشود كه به معني «تصفيه و پالايش» است. اين چاكرا در گلو قرار دارد و از لحاظ درك در سطح ناخودآگاه، يكي از آسانترين چاكراهاست .انسداد اين چاكرا مستقيماً بر طنابهاي صوتي، دهان و ناحيه اطراف گردن اثر ميگذارد. چاكراي گلو بر حيطهي ارتباطات و سطوح بالاي خلاقيت تأثير دارد. منظور از ارتباطات چگونگي ابراز وجود ما، تمايلات ما و چگونگي ارتباط ما با ديگران است . نوسان چاكراي گلو هم فركانس با رنگ آبي است و كنترل آن توسط عنصر اتر (و صوت) صورت ميگيرد. چاكراي گلو كنترل كنندهي گلو، طنابهاي صوتي، ناحيهي گردن، غدههاي تيروئيد و پاراتيروئيد و همهي اشكال ابراز وجود است .
چاکرای ششم
-نام چاكراي ششم در زبان سانسكريت آجنا است. واژهي آجنا اصولاً به معني «درك كردن» يا «بطور كامل فهميدن» است، از طريق اين چاكرا ادراك و پيش بيني امكان پذير است. نوسان اين چاكرا به رنگ نيلي است. چاكراي چشم سوم داراي تقابل و قطبيت است. اين چاكرا توسط آكاشا كنترل ميشود. چشم سوم، مركز نور، رنگ، بينش، آيندهنگري، روشن بيني و واقعيتهاي مكتوب است.چشم سوم همچنين بزرگترين آموزگار ما در زمينهي ترس و عشق است. اين چاكرا با توانايي ما براي ديدن دنياي اطراف و درك واقعيتها بدون پيش داوري، ارتباط دارد. چشم سوم يك گذرگاه ورودي است. اين چاكرا ما را با جهان بيكران كيهاني ارتباط ميدهد. اين گذرگاه پلي بين سطح فيزيكي و سطوح معنوي است. با باز كردن چشم سوم، راهي به سوي واقعيتها و توانائيهاي يك دنياي چند بعدي گشوده ميشود. بنابراين چشم سوم مركز بينش است. اين چاكرا بوسيلهي عنصر نور كنترل ميشود، رنگ آن نيلي است، و كنترل غدهي پينهآل را بر عهده دارد. «در سطح فيزيكي، چاكراي پيشاني (چشم سوم) با غدهي پينهآل، غدهي هيپوفيز، نخاع، چشمها، گوشها، بيني، و سينوسها در ارتباط است.» (دكتر گربر) . در متون خاص، عملكرد غدهي هيپوفيز و غدهي پينه آل اغلب مبادله ميشود. بعضي مؤلفان معتقدند كه غدهي هيپوفيز كنترل چشم سوم و غدهي پينهآل كنترل چاكراي تاج را بر عهده دارد چون چشم سوم بوسيلهي عنصر نور و آكاشا كنترل ميشود، ما غدهي پينه آل را به چشم سوم ارتباط ميدهيم .
چاکرای هفتم
-نام اين چاكرا در زبان سانسكريت ساهاسرارا به معني «هزار گانه» است. اين چاكرا در فرق سر واقع شده، رنگ آن بنفش است و توسط عنصر فوهات كنترل ميشود. در سطح فيزيكي اين چاكرا با ذهن و مغز در ارتباط است. چاكراي هفتم نمايندهي اجزاي تفكر آگاهانه و ناخودآگاه ما، نحوهي برخورد ما با عقايدمان در سطح كيهاني و توانايي ما براي دستيابي به شعور جمعي است. آگاهي همراه با چاكراي تاج مربوط به معنويت ما يا درك ارتباطي است كه ما به عنوان موجوداتي معنوي در دنياي فيزيكي داريم. چاكراي تاج، دروازهاي به سطوح بالاي آگاهي يا ارادهي الهي است. رنگ اين چاكرا بنفش است و كنترل قشر مخ، سيستم عصبي مركزي و غدهي هيپوفيز را بر عهده دارد. غدهي هيپوفيز يك غدهي اصلي است و به همين دليل است كه ما غدهي هيپوفيز را با چاكراي تاج ارتباط ميدهيم .هفت چاكرا نمايندهي هفت مرحله ابتدايي تكامل متافيزيكي ما هستند. هر يك از مراحل، با عملكرد همان چاكرا مطابقت دارد .سيستم چاكراها، عواطف و پاسخهاي عاطفي ما را ذخيره و فعال ميكند. همهي افكار، احساسات و عواطف ما كه همه روزه تجربه ميكنيم و همهي خاطرات تجربههاي گذشته ما، در سيستم انرژي ما ثبت و ذخيره ميشوند. هر لايه از كالبد هالهاي با يكي از چاكراها تطابق و همبستگي دارد. مثلاً سطح اول كالبد هالهاي (كالبد اتري( با چاكراي اول (چاكراي ريشه( همبستگي دارد. كالبد عاطفي با چاكراي طحال همبستگي دارد و به همين ترتيب تا كالبد كتري كه با چاكراي تاج همبستگي دارد. (به مبحث هاله مراجعه كنيد). هر گاه ميگوييم يك چاكرا دچار «عدم تعادل» شده است، به اين معني است كه در اين چاكرا انرژي كاهش يافته، يا مصرف انرژي بالا است. وضعيت اين چاكرا ميتواند بر وضعيت چاكراي بالا يا پايين آن تأثير بگذارد . دقيقاً همانطور كه هاله منعكس كنندهي وضعيت كلي سلامت ماست، چاكراها نيز همين حالت را دارند. چاكرا ها را ميتوان به آيينههاي كوچك تشبيه كرد، كه آنچه را كه در زندگي ما در زمينهي شخصي يا معنوي در حال وقوع است نشان ميدهند. زيرا چاكراها نسبت به تحريكات داخلي(دورنماي ذهني و عاطفي ما) و خارجي واكنش نشان ميدهند. چاكراها همه روزه در پاسخ به آنچه ما تجربه ميكنيم و اينكه چگونه با اين تجربيات كنار ميآييم، تغيير ميكنند. به هر حال توانايي ما براي كنار آمدن با هر وضعيت، بستگي به وضعيت داخلي هر چاكرا دارد. اگر يك چاكرا در تعادل باشد (يعني باز باشد و انرژي در آن جريان داشته باشد) ما خواهيم توانست نسبت به آنچه تجربه ميكنيم، واكنشي مطلوب و مؤثر نشان دهيم. اما هنگامي كه يك چاكرا مسدود يا دچار عدم تعادل باشد، اين توانايي نيز دچار اختلال ميشود، زيرا وضعيت نامطلوب چاكرا، ابعاد وجود ما را محدود ميكند.

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در هاله بینی

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *