هیپنوتیزم: خواب یا درمان

هیپنوتیزم: خواب یا درمان
هیپنوتیزم بر گرفته از نام خدای خواب یونان باستان « هیپنوز» است. این واژه برای اشاره به ارتباط و تعامل میان دو فرد و یا فردی با گروهی به کار می رود که در آن یکی ( هیپنوتیزم گر) سعی می کند بر ادراک، احساسات، افکار و رفتار دیگری ( هیپنوتیزم شونده) تأثیر گذارد. هیپنوتیزم گر از هیپنوتیزم شونده می خواهد تا بر ایده ها و تصاویری خاص تمرکز کند و از این طریق سعی می کند به هدف مورد نظر دست یابد.

انجمن پزشکی بریتانیا در سال 1995 تعریف زیر را برای هیپنوتیزم ارائه کرد: « هیپنوتیزم حالتی موقتی از ادراک تغییر یافته است که توسط یک فرد در فردی دیگر ایجاد می شود و در او دسته ای از پدیده ها به شکلی خود به خودی و یا در پاسخ به محرک های کلامی و یا دیگر محرک ها به وجود می آید؛ این پدیده ها عبارتند از : تغییر در هشیاری و حافظه، افزایش تلقین پذیری و به وجود آمدن ایده ها و پاسخ هایی که در مقایسه با وضعیت عادی ذهنی برای فرد نامتعارف و نا آشناست. پدیده هایی دیگری چون بی حسی، فلجی و سفتی عضلات و تغییرات عروقی می تواند در حین حالت هیپنوتیزمی به وجود آید یا از بین برود». در جریان هیپنوتیزم با کاهش نسبی بر انگیختگی حسی و افت در پاسخ دهی سیستم عصبی مرکزی رو به رو هستیم، این فرآیندی است که در مقابل عدم تمرکز و دقت فرد مضطربی که مدام محیط پیرامون خود را در جست و جوی خطری فرضی واکاری می کند، قرار می گیرد. کلماتی را که هیپنوتیزم گر برای ایجاد این تأثیرات به کار می گیرد « تلقینات» می نامند. تفاوت « تلقینات» هیپنوتیزمی با توصیه ها، درخواست ها و دستورات روزمره در این است که در تلقینات هیپنوتیزمی با پاسخ موفق هیپنوتیزم شونده به شکل رفتاری « خودکار» و « غیر ارادی» سر و کار داریم، در حقیقت « غیرارادی» بودن پاسخ که هیپنوتیزم شونده پس از خروج از حالت هیپنوتیزمی گزارش آن را می دهد، از دید بسیاری از محققین قابل اعتمادترین ملاک برای بودن فرد در حالت هیپنوتیزمی است. تقریباً تمام افرادی که هیپنوتیزم می شوند، می پندارند که پاسخ آن ها نتیجه ی عملکرد هیپنوتیزم گر است. در حقیقت، این فرد هیپنوتیزم شونده است که با آمادگی ذهنی خود آغاز کننده ی عمل است. زمانی که تفکر انتقادی فرد به حالت تعلیق در آید، رفتاری تلقین شده به شکلی خودکار و بدون آن که سازوکارهای منطقی و ارزیابی کننده ی مغز در آن دخالتی داشته باشد، انجام می شود و زمانی که تلقینی پس از تلقین دیگر پذیرفته شد، قابلیت بیش تری برای قبول تلقینات مشکل تر پیدا می شود. چگونه می توان قابلیت تلقین پذیری فرد را ارزیابی کرد؟ هیپنوتیزم کننده ها مایلند، پیش بینی کنند آیا فرد قابلیت هیپنوتیزم شدن دارد یا نه. به دلیل همین موضوع آزمون های عملی و بعد کتبی ابداع شد تا به سنجش این قابلیت بپردازد. دو آزمون از مشهورترین آزمون های پرسش نامه ای عبارتند از:
SSHS: Stanford Scale of :Hypnotic Susceptibility
BBS: Barber Suggestibility Scale
و در این جا به برخی از آزمون های علمی دیگر نیز اشاره می کنیم. این آزمون ها در حضور گروهی متشکل از 10 تا 12 نفر بیش ترین تأثیر را دارد اما به شکل فردی نیز می تواند انجام شود:
– تلقین رسیدن دست ها به یک دیگر: تقریباً هفتاد درصد افراد به این تلقین جواب می دهند. پاسخ به آن کاملاً به میزان تلقین پذیری فرد وابسته است. می توان به فرد چنین گفت: « خوب حالا به من نگاه کنید… از شما می خواهم دست های خود را به صورت افقی در سطح شانه ها بالا بیاورید در حالی که کف دست ها روبه روی یک دیگر در حدود بیست سانتی متر از هم دیگر فاصله دارد. بسیار خوب حالا دست ها را به صورتی که نشان دادم بالا بیاورید و چشمان خود را ببندید. به این موضوع فکر کنید که دست های شما به سمت هم نزدیک می شود. نزدیک و نزدیک تر… به این فکر کنید که دست های شما به سمت هم حرکت می کند تا به هم برسد…»
– تلقین سنگینی دست و بازو: حدود هشتاد درصد به این آزمون جواب مساعد می دهند. از فرد می خواهیم به جلو نگاه کند و دست چپ یا راست خود را بالا بیاورید و در سطح شانه نگه دارد و به این ترتیب ادامه می دهیم: « به نوک انگشتان خود نگاه کن و به دقت به دستت توجه کن. دستت سنگین می شود… س ن گ ی ن …. سنگین و سنگین تر… دستت مثل آهن سخت و سنگین شده است…. آن چنان که دیگر نمی توانی آن را بالا نگه د اری و به سمت پایین می آید.»

– تلقین انحراف وضعیتی : به این آزمون نیز حدود هشتاد درصد افراد جواب مساعد می دهند. این آزمون فراوان ترین آزمون استفاده شده برای ارزیابی تلقین پذیری است. از فرد می خواهیم در حالی که پشتش به ما است بایستد و پاهایش را به هم بچسباند. ما پشت سر او چنان می ایستیم که با بازوهای کشیده بتوانیم شانه ی وی را لمس کنیم و این کلمات را به او می گوییم: « چند لحظه ی بعد من از شما می خواهم به این موضوع فکر کنید که به سمت عقب می افتید. من کاملاً پشت سر شما هستم و اجازه نخواهم داد به عقب متمایل شوید.»
– تلقین آونگ شورول : در بسیاری موارد که فرد به آزمون های دیگر جواب نداده است به این شیوه پاسخ مثبت می دهد و می توان از آن برای القا هیپنوتیزم هم استفاده کرد. برای ساختن آونگ از رشته ای محکم به طول 60 سانتی متر استفاده می کنیم و به انتهای آن وزنه ای کوچک و متقارن اضافه می کنیم. به فرد می گوییم ساعد خود را روی دسته ی صندلی بگذارد و دست خود را طوری بلند کند که بتواند نخ را به صورت آویزان میان شصت و انگشت اشاره ی خود بگیرد و سپس به او می گوییم: « به انتهای نخ نگاه کن و چشم هایت را به آن بدوز… حالا فکر کن که انتهای نخ به جلو و عقب حرکت می کند. … جلو و عقب. در ذهن خود مجسم کن که انتهای نخ به جلو و عقب حرکت می کند… حرکتش بیش تر می شود… بیش تر و بیش تر…»
این آزمون ها به درمانگر کمک می کند که آمادگی فرد را برای هیپنوتیزم شدن محک بزند. در صورتی که پاسخ فرد مساعد بود می توان به وی گفت که در هیپنوتیزم نیز فرایندی مشابه این آزمون ها رخ می دهد. هرگاه پاسخ قابل قبولی دیده نشد باید برای آماده کردن بیمار، کاهش و مقاومت وی و زدودن پیش داروی های او زمان بیش تری صرف کرد.

آیا میزان تلقین پذیری فرد در طول زمان ثابت می ماند؟
برای پاسخ دادن به این سؤال برخی محققین بر روی تعداد زیادی از افراد پژوهشی انجام دادند و چند سال بعد دوباره آن ها را از نظر تلقین پذیری آزمودند و به این نتیجه رسیدند که تلقین پذیری تا حدی ثابت می ماند. پژوهش های دیگر نیز انجام شد تا به این سؤال پاسخ داده شود که ایا می توان با آموزش، میزان تلقین پذیری را افزایش داد و نتیجه ی آن مثبت بود. این نتایج تناقضی با ثبات نسبی تلقین پذیری در طول زمان ندارد و می تواند به این معنی باشد که در ابتدا فرد در بالاترین حد توانایی خود عمل نمی کند و می تواند با آموزش مناسب توانایی خود را بالا ببرد. بر خلاف نظر محققین اولیه چون شارکو استعداد بالای فرد برای هیپنوتیزم شدن به معنی آمادگی وی برای ابتلا به اختلالات روانی نیست.
شارکو چنین می پنداشت که همه ی افراد را نمی توان هیپنوتیزم کرد و وجود آسیب پذیری خاص در مغز فرد که وی را مستعد ابتلا به اختلال روانی نیز می کند لازم است. رابطه ی چندانی بین تلقین پذیری فرد در حالت هیپنوتیزمی و سایر صفات شخصیتی وی نیست. این که بتوانیم به راحتی فردی را به خلسه ی هیپنوتیزمی ببریم به معنی آن نیست که او در روابط فردی تأثیر پذیرتر است و آسان تر از دیگران فریب می خورد.

آیا هیپنوتیزم نوعی خواب است؟
در ابتدا چنین فرض می شد که هیپنوتیزم شکل غیر طبیعی « خواب گردی» است. خواب گردی پدیده ای است که در هنگام خواب رخ می دهد و فرد در حالتی منفک شده از پیرامون خویش دست به حرکاتی می زند و صحبت هایی می کند که در زمان بیداری خاطره ای از آن به یاد ندارد. از آن جا که خواب گردی در مدت خواب رخ می دهد این برداشت خطا شکل گرفت که هیپنوتیزم باید نوعی خواب باشد. عامل دیگری که به این تفکر دامن زد نشان دادن فرد هیپنوتیزم شونده با چشمان بسته در عکس ها و فیلم ها بود.
مطلبی که به فکر محققین اولیه نرسید این بود که شاید خواب گردی بیانگر ورود فرد به حالتی باشد که ارتباطی به خواب ندارد و بیش تر به بیداری شبیه است و علی رغم این که « خواب گردی» به عنوان اختلال خواب شناخته شده است، روند خواب تنها باعث تسهیل ورود به آن می شود. خواب طبیعی با پاسخ دهی فرد به تلقینات سازگاری ندارد اما می توان از هیپنوتیزم برای خواباندن فرد استفاده کرد. در این حال وقتی که فرد بیدار شد هنوز در وضعیت هیپنوتیزمی به سر می برد و می تواند به تلقینات پاسخ دهد.
ثبت امواج مغزی در حالت هیپنوتیزمی نشان داده است که این امواج با امواجی که در حالت خواب به وجود می آید متفاوت است. به بیمار می توان چنین گفت که به هنگام شنیدن قطعه ای دلنشین از موسیقی، بستن چشم ها نه تنها موجب به خواب رفتن شنونده نمی شود بلکه باعث بالا رفتن تأثیرپذیری فرد از قطعه می شود؛ در زمان هیپنوتیزم نیز پدیده ای مشابه رخ می دهد و بستن چشم ها می تواند تمرکز فرد را بالا ببرد.

آیا هیپنوتیزم خطرناک است؟
جیمز براید پزشکی که اصطلاح هیپنوتیزم را ابداع کرد در اواسط قرن نوزدهم در این خصوص چنین می گوید: در دست های فردی صاحب صلاحیت و ماهر، هیپنوتیزم روشی است که خطر، درد و ناراحتی در بر ندارد. شایعات فراوانی درباره ی خطرهای هیپنوتیزم در طول تاریخ نقل شده است که هیچ یک منبای درست علمی ندارد.
امروزه نیز صاحب نظران با براید هم عقیده اند که مهم ترین عامل، تجربه، دانش و قضاوت بالینی هیپنوتیزم گر از یک سو و انگیزه و تمایل فرد هیپنوتیزم شونده از سوی دیگر است. همانند هر روش درمانی دیگر، انتخاب مناسب بیمار از سوی درمانگر و برقراری رابطه ی مناسب درمانی اهمیت زیادی دارد. باید به خاطر داشت که هیپنوتیزم به خودی خود درمان نیست بلکه روشی است که می تواند در چارچوب روش انتخاب شده توسط درمانگر، تسهیل کننده ی برخی فرایندهای درمانی باشد.
برخی عوارض که به هیپنوتیزم ربط داده شده است به خود این روش ارتباطی ندارد و به ضعف درمانگر در مدیریت روند روان درمانی، ارتباط نامناسب با بیمار، عدم شناخت دنیای او و تشخیص نادرست بر می گردد. گاهی در حین فرایند هیپنوتیزم، بیمار برای جلب توجه هیپنوتیزم گر و یا بر عکس به منظور مخالفت کردن با او رفتارهایی انجام می دهد که به خود هیپنوتیزم مربوط نیست و این می تواند موجب نتیجه گیری اشتباه از سوی درمانگر شود. واقعیت این است که تغییر رفتار به وسیله ی هیپنوتیزم چندان آسان نیست، اگر چنین بود تیمی از هیپنوتیزم کنندگان را روانه ی زندان ها می کردند تا از جنایت کاران، شهروندانی آرام بسازند. اگر رسیدن به تغییرات مطلوب به وسیله ی هیپنوتیزم آسان نباشد می توان چنین گفت که رفتارهای نامطلوب نیز چندان ارتباطی به خود روند هیپنوتیزم ندارد.
در رابطه ای معمول میان پزشک و بیمار به شدت مشکل است که بیمار را برخلاف تمایلش هیپنوتیزم کرد و یا وی را وادار به ارائه ی رفتاری ناخواستنی کرد. لویس ولبرگ چنین می گوید: « در صورتی که روش به کارگرفته شده توسط فردی حرفه ای، آموزش دیده، در زمینه ی یک برنامه ی ساختاریافته ی درمانی، با آگاهی لازم از محدودیت هایش و استفاده از آن در زمان مناسب… خطرات نهفته در این روش بسیار اندک بوده یا اصلاً وجود ندارد».
این باور که هیپنوتیزم موجب سست شدن اراده، وابسته شدن بیش از حد بیمار و یا به وجود آمدن روان نژندی می شود در دنیای علم اساس و پایه ای ندارد. این ها عوارضی است که می تواند در صورت عدم صلاحیت کافی درمانگر در رابطه ی درمانی معمولی و بدون استفاده از هیپنوتیزم نیز رخ دهد. گفته می شود که از هیپنوتیزم کردن افرادی که شخصیت با ثباتی ندارند باید خودداری کرد. تشخیص چنین شخصیت هایی برای هیپنوتیزم کنندگان غیر روان پزشک آسان نیست و این خطر بالقوه وجود دارد که فردی که در مرحله ای ماقبل روان پریشی به سر می برد وارد مرحله ی روان پریشی کامل شود. هرگاه شکی در این بین وجود داشته باشد مشاوره ی روان پزشکی ضروری است.میگنا دات آی آر، هیپنوتیزم گر نباید از هیپنوتیزم برای آزاد سازی خاطرات دردناک و سرکوب شده ی بیمار استفاده کند مگر آن که برای کار با این خاطرات آموزش کافی دیده باشد. قبل از هیپنوتیزم کردن باید در ذهن درمانگر چارچوب درمانی مشخصی موجود باشد و به بیمار وعده ها و قول هایی که خارج از این چارچوب است نداد. باید به بیمار چنین گفت که موفقیت روش به میزان زیادی به تمایل و همکاری خود وی بستگی دارد. فرم هیپنوتیزم شده به علت سست شدن دفاع های روانی و تقویت حالت های واکنشی از نظر روان شناختی آسیب پذیر است و این به عهده ی فرد تلقین کننده است که تأثیرات اعمال شده را با نهایت دقت به کار بندد، علاوه بر این نباید تأثیر تلقینات بر رفتار فرد و بهتر درباره ی زندگی گذشته و حال بیمار و خصوصیات شخصیتی وی بداند احتمال عارضه ی پس از هیپنوتیزم کم تر است. نکته ی دیگر آن که تلقینات می تواند تا مدت ها بعد اثر خود را ظاهر کند و گزارش هایی درباره ی تأثیر آن پس از شانزده سال وجود دارد. به نظر می رسد زمانی که تلقین پس از هیپنوتیزمی خود را نشان داد حالت هیپنوتیزمی مجددی به وجود می آید، اما این به معنی آن نیست که پاسخ ایجاد شده با گذشت زمان تغییر نمی کند.
مطالعات مختلف نشان داده هرگاه این پاسخ به وسیله ی تلقینات تازه تقویت نشود نقصان هایی در آن به وجود می آید که مشابه تغییرات به وجود آمده در حافظه ی دراز مدت است. به شکل تعجب آوری، آگاهی فرد از این که تلقین پس از هیپنوتیزمی گرفته است و حتی دانش وی درباره ی محتوی این تلقین، اثر کمی بر پاسخ وی دارد و این پدیده منبع مهمی برای تحقیق درباره ی ماهیت جبری و وسواس گونه ی رفتار هیپنوتیزمی است.
به همین دلیل باید از قابل اجرا بودن و قابل قبول بودن آن ها برای فرد اطمینان حاصل کرد. یکی از بزرگ ترین موانع برای القای موفقیت آمیز هیپنوتیزم وجود مشکلات روحی و شخصیتی در خود درمانگر است، چنین درمانگرانی درباره ی توانایی های خود اغراق می کنند و داستان های فراوانی درباره ی سوژه هایی که هیپنوتیزم کرده اند نقل می کنند؛ به نظر می رسد که آن ها از هیپنوتیزم به عنوان وسیله ای برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران و کسب احساس بزرگ منشی و یا جلب توجه جنس مخالف استفاده می کنند.
هیپنوتیزم و درمانگری

هیپنوتیزم در پزشکی و درمان طبی چه جایگاهی دارد؟
هیپنوتیزم بالینی، استفاده ی اصولی و منطقی از تلقین هیپنوتیزمی برای رفع یا کاهش مشکلات جسمی یا روحی بیمار است. هر کس می تواند هیپنوتیزم گر باشد اما هیپنوتیزم گری کارا و مؤثر مطلبی جداگانه است. در این جا دو نکته مطرح می شود: یکی داشتن تأثیر در جهت ایجاد آثار هیپنوتیزمی و دیگری استفاده از این آثار در جهت ایجاد تأثیراتی ورای اثراتی که از تلقین مستقیم به دست می آید. مؤثر و کارا بودن نه تنها بستگی به دانش و کفایت هیپنوتیزم گر دارد بلکه نیازمند آگاهی و مهارت در زمینه ای است که از هیپنوتیزم برای رفع آن استفاده می شود.

انجمن هیپنوتیزم بالینی آمریکا بیست ساعت جلسات مشاوره، تحت هدایت فردی صاحب صلاحیت و هم چنین شرکت در جلسات آموزش هیپنوتیزم را به مدت چهل ساعت برای آن که به فردی صلاحیت هیپنوتیزم کردن دهد لازم می داند. به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران تنها افرادی صلاحیت استفاده ی درمانی از هیپنوتیزم را دارند که صلاحیت درمان آن اختلال را بدون استفاده از هیپنوتیزم داشته باشند.

باید توجه داشت که هیپنوتیزم روش درمانی مستقلی نیست بلکه شیوه ای است که در چارچوب روش های مختلف درمانی و بر اساس اصولی که این روش ها پینشهاد می کند به کار گرفته می شود. لازم است قبل از اقدام به هیپنوتیزم در جهت درمان و یا کاستن از شدت علایم بیماری نکاتی چند در نظر گرفته شود از جمله این که وسعت مشکل تا چه حد است و در حل این مشکل از هیپنوتیزم چه استفاده ای می توان کرد. توانایی ها و استعدادها و ویژگی های شخصیتی بیمار کدام است و آیا با توجه به شرایط زندگی و امکانات وی، هیپنوتیزم روشی عملی و معقول است؟
پاسخ گویی به این پرسش ها در هر بیمار مستلزم صرف وقت کافی است و درمانگر با تجربه در شروع کار با بیمار اقدام به هیپنوتیزم کردن وی نمی کند. گزارش هایی که درباره ی درمان های سریع و معجزه آسا به وسیله ی هیپنوتیزم وجود دارد بسیار نادر است و بسیاری از روان درمانی هایی که در آن ها از هیپنوتیزم استفاده می شود ماه ها و گاه سال ها به طور می انجامد. بیماری که از بیماری جسمی و یا روحی رنج می برد علایم مختلف و متفاوتی دارد و قرار نیست که هیپنوتیزم به عنوان یک شیوه به تمامی این علایم بپردازد.

درمانگر باید با تعریف دقیق مشکل بیمار حوزه ای را که می توان در آن از هیپنوتیزم استفاده کرد مشخص کند. هیپنوتیزم آثار متعددی دارد و در هر فردی باید روشن شود که چه آثاری مطلوب و خواستنی است و از چه آثاری باید اجتناب کرد. هر انسانی محدودیت های خاص خود را دارد و به وسیله ی هیپنوتیزم نمی توان فراتر از این محدودیت ها رفت. به طور مثال نمی توان با استفاده از هیپنوتیزم ضریب هوشی کسی را تغییر داد و یا استعداد ریاضی او را افزایش داد.

عملی بودن و قابل قبول بودن تلقینات در رابطه با زندگی روزمره ی فرد نیز مقوله ی مهم دیگری است که باید به آن توجه داشت. به طور مثال می توان به فرد تلقین کرد که در برابر الکل و یا سیگار دچار حالت تهوع می شود، اگر این تلقین در وقت مناسب خود داده نشود می تواند اسباب شرمندگی و خجالت فرد را در یک مهمانی شام فراهم کند و یا در استفاده از هیپنوتیزم برای کاهش درد باید به این نکته توجه کرد که درد به عنوان سازوکاری دفاعی به نفع فرد عمل می کند و از بین بردن کامل آن می تواند آسیب های جبران ناپذیری ایجاد کند. زمانی استفاده ی درمانی از هیپنوتیزم می تواند اثربخش باشد که این شیوه به طور هماهنگ با سایر اقدامات درمانی انجام شود.

هیپنوتیزم ابزاری کمکی در چارچوب رویکرد درمانی خاص است و نباید به آن به عنوان نوعی جدید از درمان نگریست. مراجعه فردی درمانگر و تقاضا درباره ی هیپنوتیزم شدن به این معنی نیست که این فرد از آگاهی لازم در خصوص هیپنوتیزم و تأثیرات آن برخوردار است. قبل از آن که درمانگر با تقاضای او موافقت کند باید اطلاعات و انتظارات بیمار بررسی شود و برداشت های اشتباه وی تصحیح شود و در نهایت این درمانگر است که درباره ی هیپنوتیزم کردن او تصمیم می گیرد. درباره ی روش های مختلف القا مزیتی بین شیوه های مختلف وجود ندارد اما توصیه می شود که تا علت خاصی موجود نیست از روش های انفعالی نسبت به روش های فعالانه استفاده شود.

اتاق درمانگر باید به صورتی باشد که بیماری بتواند به راحتی بر روی مبل بنشیند و درمانگر در سمت چپ یا راست وی با زاویه ای حدود 45 درجه قرار گیرد، فاصله ی درمانگر از بیمار باید به گونه ای باشد که بتواند شانه های او را با درازکردن دست خود لمس کند. به عنوان مقدمه برای بیمار توضیح می دهیم که هیپنوتیزم به طور ساده عبارت است از استفاده از تلقین و تلقین شامل ایده هایی است که درمانگر آن ها را به شیوه ای به بیماری ارائه می کند که اثری مستقیم و خاص بر رفتار او داشته باشد. این آثار بدون دخالت اراده ی بیمار عمل می کند و بهترین کمکی که او می تواند به تأثیر این تلقینات کند این است که اجازه دهد آن چه به وی گفته می شود مانند رودی جریان یابد و هیچ کوششی در جهت سد کردن یا تسهیل روند آن انجام ندهد، علاوه بر این به وی می گوییم هرچند برخی از افراد در حین هیپنوتیزم احساس می کنند به خواب می روند اما هیپنوتیزم نوعی از خواب نیست؛ سپس به عنوان نمونه از تلقین رسیدن دست ها به هم استفاده می کنیم. دلایل مختلفی برای استفاده از این تلقین در این مرحله از درمان وجود دارد، این شیوه برای بیمار فرصتی فراهم می کند که اثر تلقینی ملایم و بی ضرر را تجربه کند و آمادگی لازم برای القای هیپنوتیزمی به دست آورد و عامل دیگری که در مؤثر واقع شدن هیپنوتیزم مهم است، میزان تلقین پذیری بیمار است. پاسخ مناسب بیمار نشان دهنده ی آمادگی او برای هیپنوتیزم شدن است.

در روان درمانی چگونه از هیپنوتیزم استفاده می شود؟
لویس ولبرگ در کتاب « تکنیک روان درمانی» آن را چنین تعریف می کند: « روان درمانی تجربه ای درمانی مبتنی بر روش های روان شناختی است که در جهت رفع مشکلات احساسی انسان توسط فردی آموزش دیده و در جریان رابطه ای حرفه ای در جهت رسیدن یکی از اهداف زیر به کار گرفته می شود:
1- رفع، تعدیل یا کاهش علایم موجود.
2- تعدیل الگوهای نامناسب رفتاری.
3- تقویت و تسهیل رشد شخصیت».
برای رسیدن به اهداف فوق به ترتیب از روان درمانی های حمایتی، آموزشی و بنیادی استفاده می شود. در روان درمانی بنیادی که شامل روان کاوی و درمان های بینش گرایانه می شود از هیپنوتیزم می توان برای یادآوری خاطرات سرکوب شده، القای رؤیا، نوشتن خود به خودی و واپس روی زمانی استفاده کرد. یادآوری خاطرات نباید به شکلی جبری انجام شود، باید به بیمار گفته شود که در حالت عادی تنها مواردی را به خاطر می آورد که آمادگی آن را دارد.
با استفاده از هیپنوتیزم می توان در بیمار تعارضات ساختگی ایجاد کرد و ارتباط این تعارضات را با برخی مشکلات بدنی به او نشان داد، این رابطه ای که در حالت عادی برای بیمار به سختی قابل درک است. هدف اساسی روان درمانی آموزشی تعدیل رفتار از طریق تقویت های مثبت و منفی در جریان روابط بین فردی است که می تواند با بصیرت یافتن بیمار نسبت به تعارضات خودآگاه خود همراه باشد یا نباشد اما به ندرت وارد حوزه ی تعارضات ناخودآگاه می شود. انواع روش های مبتنی بر روان درمانی و درمان های شناختی از این مقوله اند و بسیاری از این روش ها قبل از آن که شکلی مدون به خود بگیرد توسط هیپنوتیزم گرها استفاده می شد.
یکی از این روش ها همراه کردن عادتی ناخواستنی با پاسخی اجتنابی نسبت به محرکی ناخوشایند است. به بیمار تحت تلقین هیپنوتیزمی گفته می شود که هربار به سراغ عادت ناپسند خود برود حالت های بدی به وی دست می دهد، در طول قرن نوزدهم این روش در ترک الکل و سیگار کاربرد داشت. گاه در حین هیپنوتیزم رفتار ناپسند بیمار تشدید می شود و به وی اجازه داده می شود که تا سر حد اشباع پس از بیداری رفتار خود را تکرار کند، مثلاً به وی گفته می شود که می تواند هر چه قدر دوست دارد شکلات بخورد و این در وی احساس انزجار به وجود می آورد.
شرطی شدن تقابلی روشی بود که در 1969 توسط ولپی ابداع شد و در آن با همراه کردن پاسخی جدید که با پاسخ قبلی و ناخواستنی بیمار در تقابل است موجب می شویم پاسخ تازه جای پاسخ قبلی را بگیرد، مثلاً اضطراب و تن آرامی دو پاسخ ناهم ساز است و ترس بیمارگونه ی بیمار را می توان با شرطی سازی پاسخ تن آرامی نسبت به محرک هراس آور از بین برد. توقف فکر روشی دیگر است که می تواند درباره ی بیماران مبتلا به برخی اختلالات از قبیل ترس های مرضی و وسواس مؤثر باشد.
به وسیله ی هیپنوتیزم می توان به بیمار چنین القا کرد که هر زمان که فکر ترس آور یا وسواسی به وی هجوم آورد ذهنش به سمت موضوعی دیگر منحرف می شود یا دچار فراموشی موقت می شود. در درمان های حمایتی از هیپنوتیزم می توان در جهت شکل گیری رابطه ی مثبت میان درمانگر و بیمار استفاده کرد. در این حال می توان از بروز پدیده ی انتقال در جهتی مثبت کمک گرفت بدون آن که به تجزیه و تحلیل آن اقدام کرد و در این نوع درمان تلقین پذیری کم تا متوسط از سوی بیمار کافی است. هدف عمده ی این نوع درمان کاستن از علایمی است که در زندگی بیمار تزاحم و تداخل ایجاد می کند و هیپنوتیزم یکی از روش هایی است که می تواند برای حصول به این هدف درمانگر را یاری کند.

دیدگاه نادرست درباره هیپنوتیزم
تصورات و دیدگاه های نادرستی که درباره ی هیپنوتیزم وجود دارد کدام است؟

الف – از دست رفتن هشیاری : یکی از شایع ترین دیدگاه های نادرست درباره ی هیپنوتیزم این است که فرد هیپنوتیزم شونده هشیاری خود را از دست می دهد و در وضعیتی مشابه خواب یا بیهوشی قرار می گیرد. هیپنوتیزم گرهای نمایشی در دامن زدن به این باور نقش داشتند. باید به بیمار چنین گفت که در حالت هیپنوتیزمی آگاهی خود را از دست نمی دهد و حتی می تواند آگاهی قوی تری پیدا کند. در تمامی سطوح هیپنوتیزمی از جمله در حالات عمیق آن توجه بیمار به تلقینات درمانگر افزایش می یابد و این تمرکز، پاسخ دهی به تلقینات را تسهیل می کند.

ب – واگذاری قدرت اراده: متأسفانه بسیاری از فیلم ها و داستان ها به این باور دامن زده اند که هیپنوتیزم شونده اراده ی خود را به هیپنوتیزم گر تفویض می کند و در دست های او مانند موم به هر شکلی در می آید. باید تأکید کرد که هیپنوتیزم شونده در تمامی مراحل هیپنوتیزم قادر به تصمیم گیری است و قدرت اراده ی خود را حفظ می کند. البته یک هیپنوتیزم کننده ی غیر مسئول می تواند موجب بروز رفتارهای نابهنجار و ضد اجتماعی مانند دزدی و جنایت در فردی شود که از پیش زمینه ی چنین اقداماتی را دارد؛ اما هیپنوتیزم تنها می تواند چنین روندی را تسهیل کند که نه آن که موجب ایجاد این رفتارها در فرد عادی شود. اریکسون به دسته ای از تجارب اشاره می کند که در آن ها کوشش کرد افراد را وادار به علمی غیرقابل قبول چون دزدی و یا خواندن نامه های دیگران کند و در هیچ یک از کوشش های خود موفق نشد. در موارد کمی دیده شد که فرد با اکراه اقدام به اعمال فوق کرده است ولی اندکی بعد به خنثی کردن آن پرداخته است. برخی بیان می کنند هرگاه فردی را در برابر هیپنوتیزم های مکرر به مدت طولانی قرار داد قدرت مقاومتش در برابر تلقیناتی که خلاف اصول اخلاقی اش است کم می شود و در این حال می توان از وی سوء استفاه کرد . در استفاده ی علمی از هیپنوتیزم برای آن که فردی را این چنین در معرض تجربه ی هیپنوتیزمی قرار داد دلیلی وجود ندارد.

ج – فاش کردن اسرار مگو: برخی چنین می پندارند که در حین هیپنوتیزم خطر فاش کردن اسرار نهایی وجود دارد. واقعیت امر چنین است که به جز در مورادی که القای فراموشی انجام شود، فرد هیپنوتیزم شونده از همه چیز آگاه است. هیچ هیپنوتیزم گری نمی تواند کسی را وادار به گفتن چیزی یا عمل کردن به کاری بر خلاف میلش کند.

د – عدم خروج از دنیای هیپنوتیزمی: سؤالی که بسیاری از افراد قبل از ورود به خلسه ی هیپنوتیزمی می پرسند این است که اگر درمانگر آن ها را از حالت هیپنوتیزمی خارج نکند چه اتفاقی می افتد. پاسخ این است از آن جا که بیمار در طی این فرایند آگاهی و هشیاری خود را از دست نمی دهد خود نیز می تواند اقدام به بیرون آوردن خویش از حالت هیپنوتیزمی کند. این پدیده در بسیاری از موارد که تلقینات پس از هیپنوتیزمی متعارض با تمایلات بیمار است، مشاهده شده است. توصیه می شود همان گونه که ورود فرد به حالت هیپنوتیزمی شکلی تدریجی و آرام دارد، خارج کردن فرد از این حالت نیز به شکلی تدریجی صورت گیرد. تنها عوارضی که در نتیجه ی خروج ناگهانی از خلسه ی هیپنوتیزمی گزارش شده است احساس ناآرامی، تنش و سردرد بوده است.

هـ – هیپنوتیزم پدیده ای اسرار آمیز و جادویی است: در طول تاریخ، هیپنوتیزم با علوم خفیه و جادویی مرتبط شده است. این برداشت به وسیله ی رفتار درمانگران اولیه همانند کاهنان مصری که آن را با مذهب پیوند می دادند تقویت شد. هیپنوتیزم اغلب به وسیله ی برخی افراد که تمایل به اعمال کنترل و قدرت آمیخته با ترس بر دیگران دارند به جادو پیوند داده می شود. فیلم های هالیوودی و داستان های تخیلی که سطح نازلی دارد اغلب تصویری از فردی ترسناک دارای قدرت اسرار آمیز ایجاد می کند و این تصور را دامن زده اند که باید از فردی که دارای این نگاه شیطانی است ترسید. بر این اساس امروزه بسیاری تصور می کنند که فرد هیپنوتیزم گر دارای قدرتی است می تواند دیگران را به دلخواه خود تحت تأثیر قرار دهند. واقعیت این است که خلسه ی هیپنوتیزمی حالتی طبیعی از ذهن است. هیپنوتیزم تکنیکی است که باعث ایجاد حالت خسله می شود و در عمل، هیپنوتیزم فرآیندی خودهیپنوتیزم است و هرگز نمی توان کسی را بر خلاف میلش هیپنوتیزم کرد.

تا چه حد می توان به یادآوری خاطرات در حین هیپنوتیزم اعتماد کرد؟
حافظه فرایندی پویا است که در طول زمان دستخوش بازسازی مکرر می شود و هیپنوتیزم می تواند موجب افزایش میزان خاطرات یادآوری شده شود. با وجود این، هرچند برخی از این یادآوری ها می تواند دقیق باشد، اما بعضی دیگر علی رغم اعتقاد فرد به درستی آن ها چنین نیست.
افرادی که هیپنوتیزم پذیری بالایی دارند از این نظر مستعدترند. در اوایل قرن بیستم فروید و بروئر از هیپنوتیزم برای یادآوری خاطرات دور استفاده کردند. پس از آن باور به این که هیپنوتیزم می تواند به بازآفرینی خاطرات از دست رفته یاری رساند به شکلی گسترده پذیرفته شد؛ با وجود این اکنون می دانیم که فرد در حالت هیپنوتیزمی از ارزیابی واقعیت دست می کشد و تحت تأثیر خیالات خود قرار می گیرد، این می تواند فرد را ترغیب کند تا اطلاعات جدیدی به گزارش خود اضافه کند هم چنین درگیرشدن وی با خیالات و فانتزی ها گاه باعث مخلوط شدن این اوهام با واقعیت می شود، علاوه بر این ها، می توان در حال هیپنوتیزمی قرار داشت و به شکلی ارادی یادآوری های خود را شاید به علت نشان دادن همکاری خود – دگرگونه جلوه داد. افزایش تولید خاطرات در مدت هیپنوتیزم را می توان تا حدودی با حالت تن آرامی برخاسته از آن و فقدان تفکر انتقادی مرتبط دانست.

از دید برخی، در حین هیپنوتیزم شکل تغییر یافته ای از هشیاری وجود دارد که در آن خیال واقعیت درهم آمیخته می شود، بنابراین اطلاعاتی که فرد در حالت عادی نسبت به آن ها شک و تردید دارد و از بیان آن ها خودداری می کند تحت تأثیر هیپنوتیزم به شکلی باورپذیر در خاطرات یادآوری شده گنجانده می شود. با وجود این، هیپنوتیزم می تواند به شکلی موفقیت آمیز برای یادآوری خاطرات مرتبط با آسیب های روانی به خدمت گرفته شود. هم چنین برخی بیماری های روان پزشکی مانند اختلالات تجزیه ای علایم و ویژگی هایی مانند حالت هیپنوتیزمی نشان می دهند. استفاده از هیپنوتیزم در درمان این اختلالات به ویژه در فراموشی روان زاد انتخابی مناسب است.
هیپنوتیزم می تواند دسترسی به ایده ها و احساساتی را که از آگاهی بیرون رانده شده اند تسهیل کند. باید توجه داشت که خاطرات یادآوری شده ترکیبی از واقعیت و افسانه هستند اما این موضوع ارزش درمانی یادآوری خاطرات را کم نمی کند. دقت خاطرات یادآوری شده در جریان درمان به اهمیت شهادت در دادگاه نیست و آزادسازی هیجانات که به وسیله ی هیپنوتیزم تسهیل می شود مزیتی عمده برای بیمار است. علاوه بر این، بازسازی دوباره ی خاطرات گاه برای کنار آمدن فرد با آن ها و رساندن وی به آرامش لازم است. این امری است که در محضر دادگاه قابل پذیرش نیست ولی به عنوان تمهیدی درمانی که به سود بیمار عمل می کند قابل توجیه است.
منبع :3neshaneh

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *