هیپنوتیزم و عشق
آیا با هیپنوتیزم میتوان عشق ایجاد کرد؟
آیا با هیپنوتیزم میتوان عشق ایجاد کرد؟
قبل از پرداختن به هیپنوتیزم و عشق تعریف ساده و مختصری از عشق باید داشته باشیم.
وقتی کسی از دیگری خوشش بیاید و به او علاقمند شود در خود احساس نیرومندی برای دیدار مجدد یا صحبت کردن با وی را دارد و در اصطلاح نسبت به او احساس وابستگی میکند. در این مرحله واژهی عشق، معنای نسبی خود را پیدا میکند. در حالی که در این مرحله، جنبش فیزیولوژیکی بیشتر مطرح است. این جنبش شامل بروز تغییراتی در سیستم «هورموتال» بدن خواهد بود. در این مرحله این هیجان راهبرد مناسبی نخواهد داشت و احتمال فروکش کردن این جوشش بسیار بالا است. در این مرحله از هیپنوتیزم، اغلب مراجعین و پرسش کنندگان سئوالات فوق توقع تغییر جوششهای هیجانی خود را دارند.
از سوی دیگر هیپنوتیزم، بستری را برای درمانهای اساسیتر فراهم میکند. اثرگذاری هیپنوتیزم زمانی کامل میشود که روال درمانهای لازم تحت شرایط هیپنوتیزمی اجرا شوند. یکی از درمانهای موثر، شناخت درمانی هیپنوتیزمی است. در موارد دیگر جنبش فیزیولوژیکی که عنوان شد و به معنای عام آن عشق نامیده میشود، اگر حضور داشته باشد، شناخت درمانی هیپنوتیزم میتواند با القای بینش منطقی و اصلاح خطاهای شناختی بیمار به او کمک کند تا دیدگاه منطقیتری نسبت به هیجان عشقی خود داشته باشد.
در واقع در این نوع هیجانات، مولفههای اصلی شناخت که شامل ارزیابی دقیق، آگاهی و شناخت متناسب و مناسب هستند وجود ندارد و از سوی دیگر، نوعی خطای شناختی وجود دارد. مثلا «یا این مرد یا هیچکس دیگر» «این تنها دختری است که میتوانم با او خوشبخت شوم». اغلب اوقات در این عبارات ردپایی از مفاهیم شناخت که با آگاهی و ارزیابی درست همراه باشد دیده نمیشود. تحت هیپنوتیزم، به سوژه شناختهای صحیح ارایه میشود و خطاهای شناختی وی راجعبه موضوع، سوژه مورد نظر و خودش یادآوری و تشریح میشود.
میزان موفقیت این روش بستگی به میزان پذیرش سوژه در قبول شناختهای صحیح، میزان شدت هیجانات و غلبه هیجانات بر تفکر سوژه داشته و متفاوت است. مثلا کسانی که دارای شخصیت وابسته هستند، منطقپذیری کمتری دارند و لذا درمان هیپنوتیزمی در آنها کمتر موثر است. از طرفی حمایتهای عاطفی سوژه، از طرف کسانی غیر از طرف دوم رابطهی عشقی مؤید موفقیت یا عدم موفقیت درمانهای شناختی تحت هیپنوتیزم خواهد بود.
بنابراین باید اظهار کرد که هیپنوتیزم، به خودی خود نمیتواند کسی را نسبت به هیجانات خود، که آنها را عشق مینامد مردد کرده یا به اصطلاح عشق را از سر او بیرون کند، یا از سوی دیگر او را نسبت به مهر و عشق شخص دیگری وابسته کند.بلکه اگر قرار باشد هر یک از حالات رخ بدهد ابزار آن شناخت درمانی خواهد بود و برای اجرای آن لزوما ازهیپنوتیزم و عشق استفاده نمیشود.
در عین حال اگر سوژه هیپنوتیزم شونده آنقدر درمانگر هیپنوتیزم کننده را باور داشته باشد که توصیههای درمانی او را عمیقا بپذیرد، هیپنوتیزم و عشق میتواند در القای تفکر منطقی به او کمک کند، که البته در بستر چنین باوری القا و هشیاری غیر هیپنوتیزمی هم مقدور خواهد بود. خوب با این حساب پاسخ سؤال بعدی هم مشخص میشود. با هیپنوتیزم نمیتوان در کسی عشق و مهرورزی به شخص دیگری را برانگیخت. زیرا این فرآیند نیازمند احساس تمایل ناخودآگاه به انگارههای ایدهآل شخصی هر کسی دارد. مثلا شما از کسی خوشتان خواهد آمد که معیارهای دلخواه ناخودآگاه شما را پوشش دهد. از آنجا که این بحث کاملا تخصصی است و تشریح نظریههای عشقورزی در این مقاله نمیگنجد (رجوع شود به روانشناسی رشد، ترجمهی یحیی سیدمحمدی، فصل جوانی) به طور خلاصه اشاره میکنم. این تصویر که هیپنوتیزم بتواند به نوعی شستوشوی مغزی ایجاد کند را از ذهن خود خارج کنید.
هیپنوتیزم بستری برای تغییر فراهم میکند. تغییر این معنا که به چیزهایی که قبلا میدیدید و به آن فکر میکردید را از نوع دیگری ببینید و زاویهی دید خود را گسترش دهید.
یک سئوال دیگر راجع به هیپنوتیزم و عشق این است که :
آیا میتوان از طریق هیپنوتیزم، به کسی از راه دور القا کنیم که ما را دوست بدارد؟
خود شما چه فکری میکنید؟ به نظر شما این بیشتر یک سئوال است یا یک آرزو؟ به قول معروف هر چند آرزو بر جوانان عیب نیست، اما بدانید این آرزو، حداقل از طریق هیپنوتیزم برآورده شدنی نیست. تفکر منطقیتری را در مورد راهبردهای عملی شدن آن اندیشه کنید.