ارتباط تلقین و یادگیری

ارتباط تلقین و یادگیری

اکنون آیا فرایند تلقین پذیری را می توان از مقولة یادگیری به حساب آورد؟ به نظر می رسد با توجه به گسترة اصطلاح «رفتار» در روانشناسی، که علاوه بر رفتار قابل مشاهده، افکار، حالات هیجانی، و باورها و نگرشها را نیز در بر می گیرد، و با در نظر گرفتن اینکه تلقین می تواند موجب تغییرات نسبتاً پایدار در نگرشها و گاه حتی در سطح رفتار ظاهری گردد، می توان فرایند تلقین پذیری را نیز گونه ای از یادگیری به حساب آورد.
به بیان دیگر اگر بپذیریم که قانع سازی و تغییر باورهای فرد، چه به وسیلة استدلال کردن، و چه با برانگیختن عواطف و بنا کردن تداعی های هیجانی در هنگام بیداری و هشیاری، نوعی یادگیری است، راه برای قائل شدن به این هموار می شود که تلقین، چه در سطح هشیار و چه به شکل ناخودآگاه، یا از طریق هیپنوتیزم، دست کم آنگاه که به تغییر نگرش و باورهای فرد می انجامد، نوعی یادگیری است.
… به هر حال، چه تلقین را نوعی از یادگیری بدانیم یا ندانیم، نقش تلقینهای مثبت در پیشبرد فرایند آموزش و یادگیری را نمی توان انکار نمود. مواردی همچون پاداش و تشویق یادگیرنده که در دیدگاه رفتارگرایان، تنها مشمول مفهوم سنتی تقویت می شوند، ممکن است از زاویه ای دیگر نیز نگریسته شود: اغلب تقویت ها علاوه بر تقویت مستقیم رفتارِ پاسخ گونة یادگیرنده، یک عنصر تاحدّی انگیزشی را نیز با خود به همراه دارند، که می توان آن را تقویت اعتماد به نفس نامید، امری که می تواند نوعی تلقین مستقیم یا غیر مستقیم به حساب بیاید.
علاوه بر این، گرچه به نقش تلقین در فرایندهای اجتماعی حتی در تئوریهای یادگیری اجتماعی صریحاً پرداخته نشده است ( در بررسی های مربوط به الگوبرداری اجتماعی، در تئوریهای یادگیری اجتماعی، مسألة تقلید که رفتاری عمدتاً آگاهانه و انتخابی است، محور توجه قرار گرفته است. می توان گفت روانشناسان اجتماعی بیش از نظریه پردازان یادگیری اجتماعی به نقش تلقین در یادگیری اجتماعی پرداخته اند )، این نقش را بخصوص در الگوبرداری کودکان از بزرگترها، و نیز در تلقین پذیری همگان از هنجارهای اجتماعی به خوبی می توان مشاهده و بررسی نمود.
آنچه می ماند اینکه، برخلاف تعریف مورد قبولی که در آغاز نوشتار، از تلقین و تلقین پذیری از سیدیز ذکر شد، تلقین از دیدگاه دکتر بِرنهایم، با طبیعت بازتاب و فعالیت خودکار، که مکانیزم روانی را به طور کلی مشخص می کند، سهیم است. او منظور خود را در جاهای مختلف بیشتر آشکار می کند. وی در کتاب درمان شناسی تلقینی خود، شناسایی تلقین را اینگونه خلاصه می کند: « افزایش بازتاب فکری- حرکتی، فکری- حسی، و تحریک پذیری فکری حسی.» (برنهایم، 1893، نقل از سیدیز، 1898). اگر بخواهیم دیدگاه برنهایم را در این مورد به طور کامل بپذیریم، مسألة تلقین از حوزة یادگیری خارج و در شمار انواع خاصی از خوگیری و حساسیت زایی (یا زدایی) در خواهد آمد، و در نتیجه، سرنوشت پرسش ما ( که آیا تلقین از مقولة یادگیری است یا نه ) وابسته خواهد شد به تصمیمی که در مورد شمول یادگیری بر حساسیت و خوگیری اتخاذ شود

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در تلقین

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *