كاري بهتر از ماهيگيري وقتي ليلاشا كودكي بيش نبود، دچار زردي و يرقان شديد شد. والدين نگران او با دكترها مشورت كردند و انواع درمانهاي ممكن را اجرا نمودند؛ اما هيچيك از آنها موثر واقع نشد. تعدادي از دوستان آنها گفتند كه اگر نزد مرد مقدسي به نام كشاواداس بروند كه در يك روستاي دور… ادامه خواندن كاري بهتر از ماهيگيري
دسته: داستان های آموزنده
خدايا شكرت!
خدايا شكرت! زني بود كه شوهرش به شدت بيمار شده بود. دكترهاي معالج او خيلي زود از او قطع اميد كردند. آنها به آن زن گفتند: «شوهر شما تنها تا شش ماه ديگر زنده خواهد بود». او خانمي بود كه به خداوند و شفابخشي او كاملاً ايمان داشت. از آن روز، او مرتباً ميگفت: «خدايا… ادامه خواندن خدايا شكرت!
آيا با گوش دل ميشنويد؟
آيا با گوش دل ميشنويد؟ روزي يك نفر روي سه عروسك، آزمايشي انجام ميدهد. ابتدا او سيمي را وارد گوش عروسك اول ميكند تا ببيند كه آيا از گوش ديگر آن خارج ميشود، يا خير. جواب اين آزمايش مثبت بود. سپس همين آزمايش را با عروسك ديگر انجام داد؛ اما سيم از دهان عروسك دوم… ادامه خواندن آيا با گوش دل ميشنويد؟
قرار ملاقات با مرگ
قرار ملاقات با مرگ پادشاهي از نعمت استثنايي درك و فهم زبان پرندگان برخوردار بود. يك روز صبح كه در محوطه سرسبز قصر خود قدم ميزد، ديد كه فوجي از پرندگان، شادمانه در حال آوازخواندن هستند. او به آرامي زير درختي رفت كه پرندگان روي آن مشغول آواز و سخن گفتن با يكديگر بودند. يكي… ادامه خواندن قرار ملاقات با مرگ