انواع اختلالات روانی،شخصیتی ، خلقی بهداشت روانی و

انواع اختلالات روانی،شخصیتی ، خلقی بهداشت روانی و
افسردگی خفیف عبارت است از افسردگی مزمن همراه با علایمی که خفیف تراست اما دراز مدت تراز علایم دوره های شدید افسردگی هستند. شروع افسردگی خفیف معمولا بی سر وصدا است و بسیاری از افراد متوجه تغییر در زندگی روز مره خود نمی شوند علایم ممکن است ازدوره ی کودکی و یا نوجوانی آغاز شوند ویا شاید تا سال ها هم ادامه داشته باشندعلایم شایع افسردگی خفیف عبارتند از :

1- ناتوانی از لذت بردن و دل زدگی
2-احساس بی حالی وخستگی
3-بی خوابی خواب زیاد و یا خواب نا راحت
4-گوشه گیری اجتماعی
5-یبوست ،بی اشتهایی یا پرخوری بیش از حد
6-از دست دادن میل جنسی
7-مشکل در تمرکز و تصمیم گیری
8-زیاد ایراد گرفتن و شکایت کردن
9-تحریک پذیری،بیقراری
10-احساس گناه شدید
۱۱ـ دردهای مختلف
برای افسردگی واقعی هیچ دلیل مشخصی وجود ندارد و عوامل اجتماعی، تربیتی، فرهنگی ،خانوادگی واختلالات هورمونی عوامل زیست شناختی نیز دراین باره موثر شناخته شده اند.
_بروز این حالات ممکن با اتفاقات ناگوار در زندگی رابطه مستقیم داشته باشد.اگر تنها بوده ودوستی نداشته باشیم فشار روانی بیشتر می شود هر فردی میتواند دچار این نوع افسردگی شودو این به خاطر ساختارهای خاص بدن و تجربیات ابتدایی زندگی می باشد یا هر دو عامل.
افسردگی(قسمت اول):
تقریباً هر کس گه گاهی احساس افسردگی می کند اکثر ما گاهی احساس غم ورخوت میکنیم وبه هیچ فعالیتی حتی فعالیتهای روزمره ولذت بخش علاقه ای نشان نمی دهیم.
افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است و تنها زمانی نا به هنجاری تلقی می شود که یا با واقعه ای که رخ داده متناسب نباشد ویا فراتر از حدی که برای اکثرمردم نقطه ی آغاز بهبود است ادامه یابددومشخصه ی اساسی افسردگی نا امیدی وغمگینی است . شخص رکود وحشتناکی را احساس می کند و نمی تواند فعالیتی را آغاز کند یا تصمیمی بگیرد یا به چیزی علاقمند شود شخص افسرده در احساس بی کفایتی و بی ارزشی غوطه ور می شود.
افسردگی گاه با اضطراب همراه است که در این صورت«افسردگی تحریکاتی» نامیده می شود.شخص احساس خستگی می کند و به زندگی بی علاقه می شود . اما در عین حال تنش و بی قراری دارد و نمی تواند آرام بگیرد.
تعریف افسردگی:
افسردگی عبارت است از احساس غم دلسردی یا ناامیدی به مدت لا اقل دوهفته در اغلب روز ها و اغلب ساعات روز به علاوه علایم همراه.
انواع افسردگی:
1.افسردگی خفیف 2. افسردگی مزمن 3.افسردگی پس از زایمان.
علایم شایع افسردگی:
۱- عدم علاقه،بی حوصلگی و دل زدگی ناتوانی از لذت بردن.
۲-احساس ناامیدی بی حالی وخستگی.
۳- بی خوابی خواب زیاد یا ناراحت .
۴- گوشه گیری اجتماعی احساس بی ارزش بودن و مورد نیاز بودن.
۵-بی اشتهایی یا پرخوری ،یبوست .
۶-از دست دادن میل جنسی.
۷- مشکل داشتن در تصمیم گیری ،مشکل داشتن در تمرکز .
۸- یک باره به گریه افتادن بدون توضیح مشخص .
۹-احساس گناه شدید به خاطر وقایع بی اهمیت یا خیالی.
۱۰- تحریک پذیری ،بی قراری ،افکار خود کشی.
۱۱-درد های مختلف مثل سردرد،درد قفسه سینه بدون نشانه هایی از بیماری جسمانی.
عوامل تشدید کننده بیماری:
۱-عصبانیت یا احساس دیگری که فرد خرد شده باشد .
۲-سابقه خانوادگی افسردگی.
۳-وابستگی الکل.
۴-داشتن شخصیت وسواسی منظم و جدی وتکامل گرا.
۵- شکست در کار ازدواج یا روابط با دیگران.
۶- تغییر شغل یا نقل مکان به جایی دیگر.
۷-مرگ یا فقدان یکی از عزیزان.
۸- وجود یک بیماری یا معلولیت عمده.
۹- انجام بعضی از اعمال جراحی مثل برداشتن پستان به علت سرطان.
۱۰- گذر از یک مرحله از زندگی به مرحله ی دیگر
۱۱-از دست دادن یک چیز مهم مثل خانه و ….
۱۲-بعضی از بیماری ها مثل سرطان دیابت و…
۱۳- استفاده از بعضی دارو ها مثل رزپین و …
۱۴-محرومیت از داروها ومواد تحریک کننده.

راه های پیشگیری:
تغییرات عمده در زندگی خود بوجود آورید و حتی الامکان از عوامل خطر پرهیز کنید.
عواقب مورد انتظار:
در بسیاری از موارد بیماری خود به خودی درمان می شود اما کمک گرفتن از دیگران باعث افزایش روند بهبودی میشود عود افسردگی شایه وروند بهبودی بالا است حتی اگر دید منفی وجود داشته باشد.
عوارض احتمالی:
خودکشی که علایم هشدار دهنده آن به شرح زیر است:
۱- گوشه گیری از خانواده و دوستان.
۲-عدم توجه به ظاهر خود.
۳- به زبان آوردن اینکه فرد میخواهد همه چیز را تمام کندیا اینکه زیادی است ومزاحم دیگران.
۴- شواهدی از در دست داشتن نقشه برای خودکشی.
۵- خوشحالی ناگهانی بعد از احساس ناامیدی طولانی مدت.
۶-عدم بهبود افسردگی.
درمان افسردگی:(اصول کلی) :
در صورتی که علایم، خفیف تا متوسط بود روش های به عهده گرفتن مراقبت از خود را در پیش گیرید:
۱- با دوستان و خانواده صحبت کنید .
۲- به طور منظم ورزش کنید.
۳-یک رژیم غذایی کم چرب ومتعادل می تواند مفید باشد.
۴-الکل مصرف نکنید.
۵- کارهای عادی زندگی خود را ادامه دهید.
۶-فیلم های شاد ببینید.
۷-در صورت امکان به مسافرت بروید.
۸-احساسات خود را به کاغذ بیاورید.
۹- سعی کنید مشکلات در روابط با دیگران را حل کنید.
۱۰- تا حدی که میتوانید فعالیت در زمان ابتلا را در خود حقظ کنید.
۱۱-مسولیت های خود را تا زمان بهبودی به فرد دیگری واگذار نمایید.
۱۲-به گروه های حمایتی در مورد افسردگی بپردازید.
_فعالیت در این زمان محدودیتی ندارد وفرد می تواند به انجام هر کاری اقدام کند.
_ژن ها در ابتلا به این بیماری موثر است به طوری که اگر یکی از والدین مبتلا باشد احتمال افسردگی ۸ برابر می شود.
عوامل زیر احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش میدهد:
۱-اگر نخستین افسردگی قبل از ۲۰ سالگی رخ دهد ۲-اگر نخستین افسردگی شدید باشد واقدام به درمان دیر صورت گرفته باشد. ۳-اگر بیماری روانی دیگری هم وجود داشته باشد. ۴-اگر فرد به استرس ها و دیگر عوامل اجتماعی آسیب پذیر تر باشد. ۵-اگر فرد در افسردگی قبل کاملاً بهبود نیافته باشد. ۶- اگر افسردگی در اواخر عمر رخ دهد.
چگونه بخود کمک کنید؟:
_ بار مشکلات را به تنهایی به دوش بکشدوتغذیه مناسب و انجام فعالیت های مورد علاقه می تواند کمک کننده باشد.[1]
کودک آزاری
مفهوم کودک آزاری در قانون:
هر گونه فعل یا ترک فعلی که باعث آزار روحی وجسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود یک طفل شود.

انواع اختلالات:
۱- اختلال هایی که نخستین بار در دوره های شیر خوارگی کودکی ونوجوانی بروز می کنند:
شامل بیش کاری عقب ماندگی ذهنی اظطراب های دوره ی کودکی اختلال های مربوط به خوردن وسایر انحراف از رشد طبیعی.
۲-اختلال های روانی عضوی:
شامل اختلال هایی است که در آنها نشانه ها مستقیماً مربوط به آسیب مغزی یا وجود یک وضع غیر عادی در محیط زیست شیمیایی مغز است ممکن است در نتیجه ی بیماری های تباه کننده دستگاه عصبی یا پیری یافرو بری مواد سمی ایجاد شوند.
۳-اختلال های ناشی از مصرف مواد:
شامل استفاده افراطی از الکل باربیتورات ها آمفتامین ها کوکایین وداروهای دیگر که تغییرات رفتاری ایجاد می کنندماری جوانا وتوتون نیز در این طبقه قرار گرفته اند واین خود مجادله های زیادی را دامن زده است.
۴- اختلال های اسکیزوفرنیایی:
گروهی از اختلالها با ویژگی های فقدان تماس با واقعیت پریشانی های بارز اندیشه و ادراک و رفتار عجیب وغریب.
۵-اختلال های پارانویایی:
اختلال هایی با ویژگی های بد گمانی وخصومت شدید همراه با احساس توطئه از سوی دیگران تماس با واقعیت در حیطه های دیگر رضایت بخش است.
۶-اختلاهای عاطفی ـ خلقی:
پریشانی حالت خلقی شخص ممکن است به شدت افسرده یا به طور غیر عادی سرخوش باشد ویا بین دوره هایی از سرخوشی و افسردگی نوسان کند.
۷-اختلال های اظطرابی:
شامل اختلال هایی است که در آنهایا اظطراب نشانه ی اصلی اختلال است یا اظطراب وقتی تجربه می شودکه شخص نتوانداز موقعیت های ترس آورمعینی دوری کندیا آنکه شخص سعی کنددر برابرمیل به انجام دادن شعائرمعین ویا فکر کردن به اندیشه های سمج مقاومت کند.
۸-اختلال های جسمانی شکل:
نشانه های اختلال جسمانی است ولی هیچ گونه مبنای عضوی برای آنها نمی توان یافت وبه نظر می رسد که نقش اصلی با عوامل روانی است اختلال های تبدیلی (خانمی که از پرستاری مادرش ناتوان شده ناگهان دست چپش فلج می شود)وبیماری خیالی(ترس از بیماری).
۹- اختلال های گسستی:
تغییرات موقت در کارکردهای هوشیاری حافظه یا هویت شخصی به علت مشکلات هیجانی از جمله این اختلال ها: یاد زدودگی ،چند گانگی شخصیت است.
۱۰-اختلال های روانی ـ جنسی:
شامل مشکلات هویت جنسی اختلال عملکرد جنسی و هدف گیری جنسی. همجنس خواهی فقط زمانی به عنوان اختلال تلقی می شود که فرد از گرایش جنسی خود خوشحال نیست و می خواهد آن را تغییر دهد.
۱۱-عارضه هایی که اختلال روانی محسوب نمی شود:
این مقوله شامل بسیاری از مشکلاتی است که مردم را به کمک خواهی وامیداردمانند مشکلات زناشویی مشکلات پدر یا مادر با کودک بهره کشی از کودک.
۱۲-اختلال های شخصیت:
الگوهای دیرپایی از رفتارغیر انطباقی شامل شیوه های نارس ونامناسب برای کنار آمدن با فشار روانی یا حل مشکلات دو نمونه از آنهااختلات شخصیتی جامعه ستیزی و اختلال شخصیتی خود شیفتگی.[2]

چه چیزهایی در بوجودآوردن سلامتی و اختلالات روانی در غربت موثرند؟
چه چیزهایی در بوجودآوردن سلامتی و اختلالات روانی در غربت موثرند؟
1- سلامتی و اختلالات روانی (تلقییات و تعاریف)
2- شیوه‌ای كه روان ما به آنشكل كار می‌كند
3- سلامتی روانی چیست؟
4- اختلالات روانی چیستند و چه شكلی دارند.
5- اثر «احساس نااطمینانی در رفتار» در زندگی در غربت
6- سلامتی، بحران و اختلالات روانی در یك نگاه
7- روان رنجوری بعنوان مجموعه‌ای از اختلالات روانی
8- خصوصیات شخصیت افراد روان‌رنجور
9- جمعبندی
در طول مقاله تلاش شده است تا با اتكاء به این مدل بتوانیم شناختی اصولی از چگونگی شكل‌گیری بحرانهای روانی و تبدیل آنها به اختلالات روانی بدست بیاوریم. در این رابطه سعی می‌كنم نتیجه‌ای را كه از این مدل برمی‌آید در غالب مثالی در زمینه هیجانهای روانی حاصل از برخورد فرد با شرایط زندگی در غربت بیشتر روشن كنم.
سلامتی و اختلالات روانی (تلقییات و تعاریف)
تلقییات عموم: ما انسانها در روند زندگی اجتماعی خودمان با چیزها, پدیده‌ها و معانی آنها آشنا می‌شویم. همیشه به این صورت است که بین پدیده‌ای كه با آن روبرو می‌شویم ( یک شیء و یا یک اتفاق) و بارهای عاطفی و معانی آن تفاوت وجود دارد. این تفاوت بخاطر وجود تفاوت در نگاه افراد به آنها است. هر فردی در زندگی می آموزد که هر چیز و یا پدیده ای برایش چه معنایی دارد. به همین دلیل است كه همواره معانی چیزها و پدیده ها تمام آن پدیده را همان طور كه هست تعریف نمی کنند بلکه آن طوری که توسط فرد برداشت می شود. ما انسان ها در جریان جامعه‌پذیری خودمان یاد می‌گیریم كه از طریق بارهای عاطفی و معانی هر پدیده‌ای آن را در خود درونی کنیم و در ارتباط برقرارکردن با یکدیگر انتظار داریم که طرف مقابل نیز همان معنایی را از موضوعات مورد نظر در خود درونی کرده باشد که ما آن را آن طور درونی کرده ایم. به این خاطر است که خود پدیده همیشه ناكامل و یا بهتر بگویم از جنبه های خاصی شناخته می شود. از جمله این پدیده‌ها سلامتی، بحران و اختلال روانی است.
اگر شما همین امروز یك ضبط صوت در دست بگیرید و از آدم های مختلف پیرامونتان بپرسید كه سلامتی و اختلال روانی به نظر آنها چیست، جواب هایی دریافت می‌كنید و اگر بعدا آن جواب ها را گروه‌بندی كنید به چند گروه دست پیدا می‌كنید:
یك گروه رفتارها و افكار خلاف رفتار و افكار عموم‌ مردم را نشانه بیماری می‌دانند.
گروه دیگر مشخصاتی را بیان می‌كند كه خود از آنها بدشان می‌آید و نمی‌خواهد خود چنان خصوصییاتی را داشته‌باشد و اگر آن خصوصییات را در کسی ببیند آن خصوصیت را نابهنجار می‌خواند.
گروه سومی را پیدا می كنید كه با قدری مطالعه پیرامون رفتارهای روانی خیلی از رفتارهای دیگران را زیر ذره‌بین قرار می‌دهد و از پشت ذره‌بین‌ با دیدن عكس یك چشم بر روی كاغذ می‌گویند كه این چشم فلانی است. غافل از اینكه مگر آدم می تواند با دیدن دوتا درخت بگوید كه اینجا جنگل است.
رجوع كردن به قضاوت های عمومی برای شناخت اختلالات روانی كاری بسیار دشوار و پر خطر است. این دشواری و پر خطری شدت می گیرد زمانی كه از همان مصاحبه شونده‌گان بپرسید «خوب به نظر شما اختلال روانی چگونه بوجود می‌آید». آن وقت است كه دیگر مرزی بین سلامتی و اختلال نمی‌توان یافت. چون عموم بر این اعتقادند كه شرایط و فشارهای بیرونی و یا درونی موجب اختلالات روانی می‌شوند. برای مثال به‌وفور می‌بینیم كه كسی به روان‌درمانگر رجوع می‌كند و می‌گوید «من دچار افسرده‌گی شده‌ام چراكه همسرم مرا نمی‌فهمد و یا بچه‌ام با من این كار و آن كار را می‌كند» و غیره.
این نكته نشان می‌دهد كه معنا و علل بوجود آمدن اختلالات روانی در نزد عموم مردم تحت تاثیر یك نگاه یك بعدی به سلامتی و اختلال روانی است. این نگاه یك بعدی در علم هم وجود داشته و بسیار سال ها شیوه فكر متخصصین را نیز تعیین می‌كرده‌است. تنها فرق متخصص یك‌بعدی‌نگر با آدم های عادی در این است كه متخصص برای نگاه یك‌بعدی خود دلایل و شواهد علمی پیدا می‌كند و آن را عمق و پهنا می‌بخشد، ولی مردم عادی این یك‌بعدی‌نگری را سطحی و بدون دلیل و برحان علمی قبول می‌كنند.
همین اشاره كوتاه را كافی می‌دانم و در اینجا به این می‌پردازم كه علم با چه تعاریفی در باره بیماری كار می‌كند.

شیوه‌ای كه روان ما به آن شكل كار می‌كند:
در علم زیست‌شناسی تعریفی را داریم از بیولوژی رفتار انسان كه آن را تحت عنوان سیستم اكولوژیكی می‌شناسیم. معنای آن این است كه انسان جهان مادی خویش را شكل می‌دهد و در رابطه متقابلی بین خود و محیطی كه آن را نیز خودش شكل می‌دهد بسر می‌برد. بر محیط تاثیر می‌گذارد و از تاثیری كه بر محیط می‌گذارد مجدداً خودش تاثیر می‌گیرد. و این رابطه چیزی است كه منجر به تكامل موجود زنده می‌شود.
شاید در روابط بین‌انسانی و روانی استفاده از كلمه اكولوژیكی (زیستی) قدری بی‌مسمّا بنماید. ولی این كلمه در این جا نیز به این معنا است كه انسان دائماً در حال صیقل دادن به افكار, رفتار و احساسات خود است و این كار را به شكل یك نوع عكس برداری‌ از دنیای بیرون انجام می‌دهد، سپس دنیای درونش را با آن عكس مقایسه می‌كند از نتیجه این كار تاثیر می‌گیرد و این راهی است كه بوسیله آن پلی بین دنیای درون و دنیای بیرون خود می‌زند تا دنیای بیرون را از آن خود بسازد و در این راه مجدداً و همواره بر پیرامون خود كه خود شكل داده تاثیر می‌گذارد و از تاثیر آن مجدداً خود متاثر می شود. این سیر به همین نحو تا انتهای حیات فرد همواره ادامه می یابد.
این سیر دائمی تاثیرگذاری و تاثیرگرفتن متقابل راهی است كه انسان توسط آن احساس بودن را لمس می‌كند. این سیر را باید به شكل یك چرخه درنظر گرفت كه دائم در حركت است. چرخه‌ای كه بنابر نوع جوابی كه فرد به چیزها می‌دهد و پاسخی كه از پیرامونش دریافت می‌كند به گردش ادامه می‌دهد. هر چیزی در روابط انسانی به همین صورت پیش می‌رود. برای مثال اكنون که شما مخاطب من هستید من نیز در حال شكل دادن به پیرامون خود هستم. به این شكل كه سعی می‌كنم تا با صحبت هایم دنیای فكری‌ای را در اختیار شما قرار بدهم، و امید دارم كه نتیجه این تاثیرگذاری به نوعی توسط عكس‌العمل های شما نسبت به صحبت های من دوباره به خود من برگردد. یعنی شما آیینه صحبت های من هستید. و من از طریق عكس‌العمل های شما درمی‌یابم كه چه گفتم.
نكته اصلی در این تصویر از زندگی روانی انسان این است كه انسان همواره مشغول ساختن و شكل دادن به محیط زیست روانی و مادی خود است و در اینراه پاسخ هایی را از پیرامون دریافت می‌كند، این پاسخ ها را با چیزهایی كه در گنجینه تجربیات خویش دارد مقایسه و ارزیابی می‌كند و سپس یا به تایید آن تجارب می‌رسد و یا تحت شرایطی مجبور است در تجربیات خویش تجدید نظر كند و اطلاعات جدیدتری را روانه گنجینه تجربیاتش ساخته و در قدم بعدی از آن ها در مقایسه و ارزیابی چیزهای بعدی استفاده كند.
ما انسانها بدون هوشیار بودن به این روند به این وسیله برای چگونه فكركردن خود ساختارهایی می‌سازیم، این ساختارها به شكل نقشه‌هایی در مغز ما در می‌آیند و ما مطابق آنها فكر، احساس و عمل می‌كنیم، یعنی بر پیرامونمان تاثیر می‌گذاریم. بسیاری از وقایع یعنی چیزهایی كه در دنیای بیرون اتفاق می‌افتند اختیارشان در دست ما نیست، شاید هم با جهت فكر و اندیشه ای كه ما داریم و با هدفی كه ما دنبال می‌كنیم هم‌خوانی ندارند. برای اینكه با فكر و هدف ما جور دربیایند ما بر آنها تاثیر می‌گذاریم و آن ها را مطابق هدف خودمان صیقل می‌دهیم. به زبانی ساده‌تر:
ما بر پیرامونمان آن طوری تاثیر می‌گذاریم كه می‌توانیم و اجازه آن را به خود می‌دهیم و آن نوع تاثیری را از پیرامون می‌گیرم كه برایش آماده هستیم.
اگر زندگی‌نامه یك فرد را بررسی كنید می‌بینید كه در طول زندگی دو و یا سه هدف پایه‌ای برای كل رفتارهای وی وجود دارد كه این اهداف تا کنون جهت همه رفتارهای وی را تعیین كرده‌اند. چیزهایی كه در زندگی تجربه كرده‌است هركدام مانند حلقه‌های زنجیری هستند كه هركدام از آن ها به حلقه قبلی و حلقه بعدی وصل است و نقاط وصل آن حلقه‌ها با یكدیگر توسط آن دو سه هدف اصلی بوجود آمده است. باید بگویم كه این شكل از پیوند تجارب با یكدیگر بر پایه اهداف فرد، نقش اساسی در سلامتی روانی بازی می‌كند.
منبع :yaranesabz

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *