از کجا بفهمیم منفی و غیرمنفی فکر میکنیم؟
. اغلب ما بیآنکه بدانیم، در برخورد با مراجعه آقای منفی درست مانند زمانیکه تلفن زنگ میزند و واکنش نشان میدهیم. هرگز به فکر ما نمیرسد که میتوانیم گوشی را برنداریم. وقتی میدانید افکار غیرمنطقی زندگی شما را نابود میکند میتوانید جواب ندادن به آقای منفی را انتخاب کنید. آقای منفی خسته میشود و از خیر تماس با شما میگذرد، تسلیم میشود. وقتی درباره خود مثبت و منطقی میاندیشید میتوانید پیامهای خوبی به ناهشیار خود مخابره کنید تا در شما یک تصویر ذهنی مثبت ایجاد نماید.
سومین اصل اساسی من به دو مسئله جدا از هم مربوط میشود:
1- از کجا بفهمیم منفی و غیرمنفی فکر میکنیم؟
2- چگونه میتوانیم جایافکار منفی را با افکار مثبت و منطقی عوض کنیم و از شر آقای منفی خلاص شویم؟
اصل اساسی سوم: با اندیشه مثبت و منطقی به استقبال حوادث بروید و آنها را آنگونه که میخواهید باشند تصویر کنید
به کمک اندیشیدن درست، تصویر ذهنی منفی را از خود دور میکنید و در موقعیتی قرار میگیرید که آزادانه به آنچه مایلید برسید. من این هدف را به پنج قسمت تقسیم کردهام.
1- آقای منفی بخشی از آگاهی شماست
وقتی مستعد اضطراب هستیم بسیاری از ما دنیا را از پشت لنز چشم ماهی تماشا میکنیم. همه 360 درجه را میبینیم، اما صحنه تحریف شده است. میتوانیم لنز عینک خود را تغییر دهیم و اشیاء و امور آنها را آنطور که هستند، ببینیم. میتوانیم فیلتری بر عینک خود بزنیم تا آنچه را در تاریکی پنهان است تماشا کنیم. قدم نخست برای غلبه بر چشمانداز تحریف شده و منفی از خود درک این این مهم است که افکار منفی و غیرمنفی بخشی از هشیاری و آگاهی هستند. وقتی این امکان را در نظر میگیریم که ممکن است درست فکر نکنیم میتوانیم لنز جدیدی برگزینیم و با آن خود را ببینیم تا از امکانات حقیقی خویش آگاه شویم.
2- آقای منفی را شناسایی کنید.
توانایی تشخیص دقیق اینکه چه زمانی منفی و غیرمنطقی فکر میکنید «آگاهی شناختی» و فرایند تغییر این افکار و تبدیل آنها به افکار منطقی «بازسازی شناختی» نامیده میشود. هر آینه احساس یأس، خشم یا هراس میکنید میتوانید از بازسازی شناختی فرایندهایفکری خود استفاده کنید و از مخدوش بودن یا از وجود خطاهای شناختی آگاه گردید. اگر به این نتیجه رسیدید که درست فکر نمیکنید می توانید خطاهای شناختی را بردارید و بهجای آن واقعیت حادثه را قرار دهید. با استفاده از انگارههای فکری منطقی درباره حوادثی که در زندگی شما در جریان است به بهبود اوضاع روحی و خلق و خوی خود کمک میکنید و با کاستن از اضطراب مانع بروز حملات اضطراب میشوید.
ده خطای شناختی
1- کمالطلبی- اگر کمالطلب باشید ممکن است به درجاتی برسید که در نظر اطرافیان طبیعی و یا حتی بالاتر از حد طبیعی باشید و با این حال خود را یک شکست خورده و ناکام بپندارید. واقعیت اینست که به هدفهای خود برسید یا نرسید انسان ارزشمندی هستید.
2- مبالغه- حوادث جزئی و نه آنقدر مهم را به مبالغه میگیرید. واقعیت اینست که نباید انتظار داشته باشید همه شما را به دیگران ترجیح دهند. هر کس برای خود طرفداران و آشنایانی دارد.
3- توجه به امر منفی- عادت بدی است که به جنبههای منفی زندگی خود توجه میکنید اما از کنار جنبههای مثبت بیتفاوت میگذرید. راهی برای نجات از موقعیت توجه بیش از حد به امر منفی این است که به حالت آلفا بروید و بعد به تلقین خود بگویید که شما خوب و محترم هستید.
4- بیتوجهی به امر مثبت- قدمی فراتر از توجه بیشازحد به جنبههای منفی زندگی است. در اینجا حتی جنبههای مثبت زندگی منفی انگاشته میشوند. اغلب کسانی که از اضطراب رنج میبرند افسرده هستند. یکی از علل افسردگی و بیتوجهی به امر مثبت اینست که خیال میکنیم نمیتوانیم از انجام کارهایی که قبلا از آن لذت میبردیم شاد شویم. واقعیت اینست که به جای این فعالیتها طرز تلقی شماست که تولید اضطراب میکند. ممکن است با بیتوجهی به امر مثبت از اینهم فراتر بروید. اگر کسیدر مقام تعریف از شما حرفی بزند تعریف او را به حساب انتقاد میگذارید. بگذارید کلمات تعریف آنها ذهن ناهشیار شما را نوازش دهد. وقتی کسی در مقام تعریف از شما حرفی میزند، کافیست که با عبارت «متشکرم» به او جواب بدهید. سرانجام باور میکنید که تعریفها واقعیت دارند.
5- پیشبینی منفی- شرایطی است که در آن از حوادث خنثی و یا حتی مثبت نتیجهگیریهای منفی می کنید. از جمله رایجترین این رفتارها موقعیتی است که اعمال دیگران را در مقابل خود خصومتآمیز تلقی میکنید. برای اصلاح این موقعیت باید به حقایق توجه کنید، بکوشید برای هر تغییر در زندگی خود عاقبتی خوشی در نظر بگیرید.
6- درشتنمایی- ریزبینی. عادتی است که بر اساس آن حوادث را بیش از اندازه بزرگ و یا بیش از اندازه کماهمیت جلوه میدهید و حاصل آن اضطراب است اشتباه مختصری میکنید اما از آن در ذهن خود فاجعه میسازید. به همین شکل گاه امتیازات خود را بهقدری کوچک و کمبها میکنید که دیگر متوجه آن نمیشوید.
7- استدلال احساس- شرایطی است که احساس جایگزین واقعیتها میشود. توجه داشته باشید که این طرز برخورد با حوادث زندگی به افکار منفی منجر میشود. به خود تلقین کنید که آرام و شاد هستید. از تزریق احساس برای تغییر احساسات خود در سطح ناهشیار استفاده کنید.
8- بایدها- تحت تاثیر «بایدها» تابع رئیس ناهشیار خود میشوید تا هر آینه کاری را مطابق میل خود انجام ندادید در مقام سرزنش خویش برآیید. تسلیم بایدها شدن به مفهوم احساس رنجش و گناه است. حق دارید معیارهای مربوط به خود را وضع کنید و مهم نیست که دیگران در این زمینه چه نظری دارند، دیگران تنها مسئول رفتار خود هستند.
9- مطلق کردن اشتباه- به حرف یک اشتباه خود را «بد» توصیف میکنید. همه اشتباه میکنند. در صورت اشتباه کردن هم ارزشمند هستید. در برخورد با اشتباهات خود بگویید «اشتباه کردم» و بعد به کار خود ادامه دهید.
10- تقصیر به گردن گرفتن- موقعیتی است که مسئولیت حادثهای را بیآنکه در ایجاد آن نقشی داشته باشید بر عهده میگیرید. بدانید که کسی نمی تواند و نباید رفتار دیگران را کنترل کند. هر کس مسئول رفتار خویش است.
3- از جواب دادن به آقای منفی خودداری کنید.
– با استفاده از «برچسب آبی» به روشنی فکر نکردن خود را مشخص نمایید. در اینجا میتوانید از برچسبهای آبی برای اطلاع از خطاهی شناختی خود استفاده کنید. هر آینه چشمتان به یکی از این برچسبها میافتد از خود بپرسید که به چه میاندیشید. وقتی از این خطاهای شناختی آگاه شدید، بلافاصله در مقام تایید خویشتن به خود تلقین کنید که من آدم ضعیفی نیستم. انسان ارزشمند و شایسته موفق شدن هستید. نظر به اینکه قبلا اینها را در حالت آلفا در ذهن خود دیده و در مقام تایید و تلقین آنها برآمدهاید و می توانید در همان سطح احساس این خطاهای شناختی را متوقف کند و به همین دلیل این اندیشههای مخدوش به عمل تبدیل نمیشوند.
– از روش نوار لاستیکی برای تقویت اندیشیدن واقعبینانه استفاده کنید. کش نازکی دور مچ خود ببندید و هرگاه درباره خود منفی فکر کردید این کش را کمی کشیده و رها کنید. با درد و سوزش که بر روی پوست خود احساس میکنید به واقعگرایی برگردید و افکار مخدوش را از ذهن خود بزدایید.
– عبارات منفی خود را لغو کنید. راهی سریع برای خودداری از جواب دادن به آقای منفی اینست که هنگام منفی حرف زدن و اندیشیدن به خود بگویید «لغو کن، باطل کن»
– از کسی بخواهید که عبارتهای منفی شما را شناسایی کند.
4- افکار منفی و غیرمنطقی را با واقعیتها عوض کنید.
خطاهای شناختی خود را مشخص کنید و بعد با واقعیتها به مصاف آنها میروید. سادهترین راه انجام این کار این است که قلم و کاغذی بردارید و کاغذ را به سه ستون با عناوین زیر تقسیم کنید:
1- اندیشههای مسئلهساز
2- خطاهای شناختی
3- عبارت منطقی و مثبت
در ستون 1 افکار مسبب احساسات منفی را بنویسید. در ستون 2 توضیح دهید که از جمع ده خطای شناختی، کدامیک مشمول این اندیشه شما میشود. در ستون 3 «عبارات منطقی و مثبت واقعیت ماجرا را بنویسید». وقتی خصوصیات مثبت خود را روی کاغذ مینویسید راهی برای برقراری ارتباط با ذهن ناهشیار خویش انتخاب میکنید. با عادت به نوشتن عادات منفی و دادن جواب منطقی به آنها میاموزید چگونه به تلفنهای آقای منفی جواب ندهید.
5- با آرامش ذهن ناهشیار را از نو برنامهنویسی کنید.
این کار را در حالت آرام قرار گرفتن و رفتن به موقعیت آلفا و استفاده از تصویرسازی و تلقین حساب شده عملی میشود. برای جلوگیری از مزاحمت آقای منفی اقدامات زیر را انجام دهید:
1- افکار مخدوش خود را بنویسید.
2- آنها را با واقعیتها رو در رو کنید.
3- ده خصوصیت مثبت خود را بنویسید.
4- به حالت آلفا بروید و این واقعیتها را در ذهن خود تصویر کنید و در مقام تایید آنها حرف بزنید.
5- در حالت آرام قرار گیرید و بگذارید تا ذهن ناهشیار تصویر ذهنی شما را نوسازی کند.
منبع :robabnaz.persianblog.