تاثيرات وضو از ديدگاه انرژي درماني
در زندگي قديسين و فرستادگان الهي، قدرت شفابخشي بوده است. اگر در تاريخ پيامبران و قديسين تأمل شود؛ ملاحظه ميشود كه در مورد اكثريت به اتفاق آنها، رواياتي راجع به شفا دادن بيماران نقل شده است. به طوري كه ذهنيت كنوني انسانها نيز حول شفايافتن و قدرت درمانگري خارقالعاده اين انسانهاي نيك شكل گرفته است.
به همين دليل است كه توسل به اماكن متبركه و شفايافتن در آن مكانها، هنوز برجاي خود باقي مانده و در كمال حيرت علم و دانش مدرن، نمونههاي شفا يافته و حاجت گرفته با مدرك مستدل هرروز مشاهده ميشود.
آموختن انرژي درماني و قدرت تسكين و درمان آلام خود ميتواند يكي از مهمترين و شيرينترين اين آيات باشد. آندم كه يكي از بندگان خدا از شدت درد و رنج و بيماري، قادر به عبادت ومدح پروردگار نبوده و لحظهاي از معشوق به دور مانده است و شفاگر با دستاني آكنده از عشق، سلامتي و رهايي از درد را به وي عطا ميكند. اين ميتواند خود يك تجربه عميق معنوي باشد. تجربهاي هم براي بيمار و هم براي درمانگر. بيمار كه سختي فراق از محبوب را تجربه كرده؛ با شوق به دامان او باز ميگردد و شفاگر نيز كه هم اينك با يك تجربه عملي به «باور» رسيده است؛ در اين شادي شريك ميشود.
آدابي كه در اسلام بدان توجه شده و هر مسلماني به دفعات آن را بهكار ميگيرد؛ «وضوگرفتن» است. اين عمل نيكو موارد مصرف گوناگوني دارد. در هر زمان كه مسلماني ميخواهد آماده عمل يا عبادت بزرگي شود؛ وضو ميگيرد.
بهطوركلي هرگونه ارتباط معنوي و تأمل در نشانههاي پروردگار، مراقبه(Meditation)ناميده ميشود. تمام انسانها و موجودات زنده هريك بهگونهاي به اين تجربه معنوي ميپردازند. مراقبه يعني آگاهبودن، يعني در لحظه زيستن و با هوشياري كامل نگريستن، تنها با اين شيوه نگريستن است كه ميتوان حقايق هستي را درك نمود.
ازجمله زيباترين مراقبهها، پرداختن به نماز است. نماز انسان را مستقيماً در برابر يك بينهايت قرار ميدهد.
2
هر آنچه كه مربوط به سلامتي جسماني، مسئوليتپذيري،
اعتماد به نفس، ارتباط صحيح، تحمل شرايط پراسترس و درك بهتر شرايط محيطي است همگي با انجام مداوم وضو حاصل ميآيد. اين فاكتورها، عواملي هستند كه براي يك زندگي معنوي موردنياز و گاهاً حياتي ميباشند.
لذا توصيه ميشود قبل از پرداختن به هر عمل ديگري ـ همانند قرائت قرآن يا دعاخواندن ـ با وضو باشيم. اين عمل باعث ميشود تا آنچه كه از آن قرائت يا دعا قرار است نصيب ما شود؛ دو چندان شود.
براي درك بهتر فريضه وضو بهتر است مراحل آن را از ديد انرژيكي بررسي كنيم. اولين مرحله وضوساختن، نيت بر چنين كاري است. نيت در بسياري مواقع ميتواند بهصورت ناخودآگاه باشد. يعني فرد بدون اينكه حتي در ذهن خويش نيز موضوع را مرور كند؛ صرفاً به قصد وضوساختن برپاخيزد. روشنبينان علاوه بر چاكراهاي مختلف بدن (دروازههايي كه از طريق آنها انرژي هستي مابين شخص و پيرامون وي مبادله ميشود) توانستهاند رشته سيمين باريكي را در بالاي سر وي مشاهده كنند. اين رشته سيمين «طناب روحي» نام داشته و بندي است كه از طريق آن ارتباط معنوي و ارتباط با نيروي برتر صورت مي پذيرد. اين طناب بسيار باريك بوده و در افراد معمولي به نازكي يك تار عنكبوت است. رشد و تعالي معنوي فرد، منجر به قطورشدن اين طناب ميشود تا جايي كه در برخي انسانهاي وارسته ميتواند تا يك سانتيمتر ضخامت پيدا كند. ملاحظه شده كه به هنگام قصدكردن براي انجام وضو، اين طناب درخشانتر گرديده و قطر آن افزايش مييابد.
بهطوركلي كانال اصلي انرژي بدن از فرق سر شروع شده و از ميانه بدن عبور ميكند. اين كانال در ناحيه شانهها داراي دو كانال فرعي شده كه به دو دست منتهي ميشود و همانند شلنگهاي باريكي از كف دستها بيرون ميزند. بقيه اين كانال در ميانه بدن ادامه مييابد و در ناحيه خاجي به دو تكه تقسيم شده وارد پاها ميشود. در طول اين شاهراه اصلي، راههاي كوچك بسياري (كانالهاي فرعي) وجود دارد كه هركدام به عضو يا اندام خاصي منتهي ميشود. در جايجاي اين كانالها، قيفهاي كوچك و بزرگي وجود داشته كه مدام در حال چرخشاند. از طريق اين قيفها، مبادله انرژي صورت ميپذيرد.
3
اين قيفها همان «چاكراها» هستند. فعالبودن چاكراها خود دليلي بر عملكرد بهتر كانالهاي انرژي است.
در انجام وضو ابتدا دستها به روي صورت كشيده ميشود. تأكيد بر آن است كه حركت دستها رو به پايين باشد. پوست بدن ما قابليت جذب و نگهداري ميزان زيادي انرژي در خود دارد. انرژيهايي كه بيگانه بوده و ناشي از مشغلهها و استرسهاي محيطي است. استرسهايي كه هر روز توليد ميشوند و جزئي از زندگي روزمره گرديدهاند. چنين دستكشيدني بر روي پوست صورت ميتواند استرسها و انرژيهاي بيگانه انباشته شده در آن را تكانده به دور ريزد.
بهخاطر انعطافپذيري بسيار بالاي پوست صورت نسبت به ساير اعضاي بدن، ميزان اين انباشتگي در صورت بيش از ساير جاهاست. بهطوريكه گاهي بيش از 90% كل انرژيهاي منفي و استرسهاي محيطي در پوست صورت تجمع مييابد. 10% مابقي در كل بدن پخش شده و حتي قابل اغماض است. بههمين دليل زماني كه استرس يا شوك خاصي بر فرد وارد ميشود (همانند بيماري، امتحان كنكور و …) و بدن آكنده از انرژي استرس زيادي شده؛ يك وضوي ساده تا حد بالايي مي تواند مشكل را حل كند. يك وضوي ساده به راحتي قادر است حجم استرس زيادي را كه در عضلات صورت انباشته شده؛ تخليه كند. اين تخليه خصوصاً بر روي چاكراهاي فرعي فكها صورت ميگيرد. چاكراهاي فرعي فك، تأثير مستقيمي بر روي سيستم اعصاب و حافظه دارند.
از ديد دانش مدرن هم بيشترين حجم استرسهاي محيطي در پوست صورت ذخيره ميشود. پس اگر هرچند ساعت به چند ساعت، دستي بر روي صورت بكشيم؛ در پايان روز بسيار آرامتر هستيم. بههنگام وضوگرفتن، اين فرآيند با آب ـ بخصوص با آب سرد ـ همراه ميشود كه تأثير آن را بيشتر هم ميكند.
مرحله بعدي كشيدن دستها بر روي يكديگر است. ابتدا با دست چپ از آرنج تا نوك انگشتان دست راست را لمس ميكنيم. حركات بهگونهاي است كه دست راست كاملاً پوشيده ميشود. يكي از چهار نادي (كانال انرژي) اصلي بدن در دست راست است. حركت رو به جلو باعث تحريك اين نادي و تخليه شديد انرژيهاي راكد باقي مانده در آن ميشود. انرژيهاي راكدي كه به صورت حب و بغض و خستگيهاي
روزانه نمود پيدا ميكنند. لمس كردن تا كف دست و نوك انگشتان ادامه پيدا مي كند. گويي دست چپ، انرژيهاي راكد را مشايعت نموده تا از خروج آنها از بدن مطمئن گردد. اين عمل دو تأثير فوقالعاده مهم دارد. در ابتدا چاكراهاي كف دست و نوك انگشتان دست راست را با شدت باز و فعال ميكند. و در ادامه باعث تبادل انرژي سمت چپ و راست بدن ميشود. در كف دست چپ هم يك چاكراي مهم وجود دارد كه به هنگام انرژي دادن ميتوان از آن كمك گرفت. بههنگامي كه با كف دست چپ بر روي دست راست ميكشيم، انرژي سمت چپ بدن را نيز بر روي دست راست ميريزيم. انجام اين عمل تأثير زيادي بر روي ايجاد تعادل بدن دارد و انرژيهاي دوگانه بدن را متوازن ميكند.
هنگامي كه با دست راست، دست چپ را لمس ميكنيم؛ انرژي سمت راست بدن نيز به سمت چپ راه يافته و تعادل كامل ميشود. در اين هنگام چاكراها به تعادل بالايي رسيده كاملاً متوازن ميشوند.
هرچه شما سرحالتر و سالمتر باشيد؛ چاكراهاي كف دست و پاي شما بزرگتر و فعالتر هستند. يكي از دلايل كلافگي و سررفتن حوصله بستهشدن اين چاكراست.
انجام مرحله بعد يكي از كليدي ترين تاثيرات انرژيكي را با خود به همراه دارد. اين عمل مسح سر است. با تحريك فرق سر يكي از مهمترين چاكراهاي بدن ـ چاكراي تاج ـ تحريك ميشود. اين چاكرا دروازه تجربيات روحاني است و فعالبودن آن از نشانههاي معنوي بودن فرد است. فعاليت اين چاكرا با ضخامت طناب روحي نيز در ارتباط است.
فرق سر تأثير زيادي نيز بر هماهنگكردن فعاليت نيمكرههاي مغز دارد. نيمكره چپ بيشتر مربوط به استدلال، منطق و امور دنيوي است. هنگامي كه فرد زياد درگير مسايل و مشكلات دنيوي ميشود اين نيمكره بهشدت فعال ميشود. نيمكره راست بيشتر مربوط به احساسات و عواطف است. قابليتهاي هنري، لذتبردن و خلسه همگي مربوط به فعاليت اين بخش از مغز هستند. بخاطر شرايط محيطي ممكن است در يكي از اين حالات افراط شود. كساني كه زياد درگير مشغلههاي زندگي شده، مسئله رياضي حل ميكنند و كمتر به بعد روحاني و استراحت خود بها ميدهند؛ داراي فعاليت زيادي در نيمكره چپ هستند. به همين ترتيب كساني كه درگير مسايل عاطفي و هنر شده، كمتر مسئوليتپذير بوده و نسبت به مسايل جاري زندگي بيتفاوت ميشوند؛ داراي نيمكره راست فعالتري هستند. هر دو اين حالات افراط است و سلامتي فقط درصورتي حادث ميشود كه اين دو به تعادل برسند. لمسكردن فرق سر (مسح سر) باعث تحريك پل ارتباطي بين دو نيمكره و فعاليت غذه پينهآل ميشود. بدينترتيب تعادلي نسبي در وضعيت فعاليت نيمكرههاي مغز پديد آمده؛ انرژي با سهولت بيشتري در آنها جريان مييابد. تحريك اين نقطه در تقويت حافظه نيز ميتواند تأثير گذارد.
مرحله بعد تماس دستها با پاها ـ مسح پاها ـ ميباشد. در اين عمل نيمه بالايي بدن با نيمه پاييني مبادله انرژي ميكند. و باز هم بهگونهاي، تعادل و توازن در كالبد انرژي ايجاد ميشود. چاكراهاي كف پا، دروازههايي هستند كه در امر سلامت بدن نقش بسزايي دارند؛ منتهي كمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
با انجام مسح پاها، بهوضوح چاكراهاي كف پا تحريك ميشوند. فعاليت چاكراهاي كف پا در ادامه منجر به تحريك چاكراهاي انگشتان پا ميشود. اين تحريك بخصوص در انگشتان شست، مياني و انگشت كوچك خود را نشان ميدهد.
با تقويت و تحريك چاكراهاي پاييني ميتوان قدرت و حيات دوبارهاي به كالبد آنها بخشيد.
نويسنده :چوا – كوك سويي