روانشناسی از دیدگاه یوگا

روانشناسی از دیدگاه یوگا

روانشناسی از دیدگاه یوگا
یوگا را می توان به عنوان یک سیستم علمی طراحی شده بررسی کرد که به پاکسازی بدن و ذهن از سموم تجمع یافته ایی که به علت انتخابهای نامناسب نحوه زندگی و الگوهای فکری منفی در بدن انباشته شده، کمک می کند.

یوگا را می توان به عنوان یک سیستم علمی طراحی شده بررسی کرد که به پاکسازی بدن و ذهن از سموم تجمع یافته ایی که به علت انتخابهای نامناسب نحوه زندگی و الگوهای فکری منفی در بدن انباشته شده، کمک می کند.یوگا سیستمی است که ریشه در هزاران سال تجربه عملی داشته و برای نتایج خود مستنداتی به همراه دارد، هدف از تمرینات یوگا تنها رهایی از بیماری های ذهنی نیست، بلکه دستیابی به مرحله ای است که ذهن در رویارویی با احساسات پرآشوب امیال و رنجهایی که در دنیا یافت می شود، در مرحله آرامش قرار گیرد. در این مقاله درباره علم روانشناسی یوگا می پردازیم . علم روانشناسی یوگا که در آن ذهن و آگاهی مورد مطالعه قرار می گیرد، موضوع گسترده ایی است که بر درک و شناخت ذهن آدمی تمرکز دارد.

هنگامیکه روانشناسی یوگا را مطالعه می کنیم عمیقاً به رابطه ذهن و بدن پی برده و در جهت یکپارچگی این دو گام برمی داریم. اولین گام بزرگ در جهت زندگی بهتر درک و شناخت ذهن است. هدف،ایجاد زمینه برای درک عمیق و جز به جز این امر است که یوگا در حکم یک علم به خودی خود عمل می کند و جهت درک ذهن در روانشناسی غرب نیز مکمل است . یوگا و سلامت ذهن اطلاعاتی را برای فراگیران یوگا، دانش آموزان و روانشناسان فراهم می کند که در چگونگی تغییر و تبدیل بیماری های ذهنی به سلامت ذهن و بهبود روان، سودمند است.

تعریف سلامت انسان در تمام جنبه های جسمی، ذهنی، احساسی و روانی معنا می یابد اگر به تاریخچه چگونگی روش درمان انسان نگاهی بیافکنیم ، در می یابیم که در زمان های قدیم یک درمانگر قادر بود به همان کیفیتی که بیماری جسمی را درمان می کند بیماری روانی را نیز بهبود بخشد. تنها در قرن اخیر است که اصول سلامتی به جنبه های جسمی، روحی و روانی تقسیم بندی شده است. بنابراین سلامت جسمی امروزه وابسته به علم پزشکی تخصصی است که به طرز ویژه ای با بیماری های بدن مبارزه می کند. سلامت ذهنی نیز امروزه به طورگسترده ای مورد مطالعه مردم قرار گرفته است. اینکه عملکرد مغز چیست و عدم تعادل ذهنی چگونه می تواند با وسایل و امکاناتی که امروزه در دسترس است درمان شود، اغلب جنبه های سلامت روانی است که کار در آن زمینه ها به افرادی اختصاص دارد که در آن اطلاع دارند.

یوگا تنها مجموعه ایی از وضعیت های فیزیکی یا تمرینات ذهنی نیست. یوگا روش زندگی است که می تواند توسط هر فردی در زندگی بکار گرفته شود. هنگامی که به تار عنکبوت نگاه می کنیم، متوجه میشویم که هرگاه حشره ای گرفتار تار می شود، هر چه بیشتر مبارزه و ستیز می کند، بیشتر گرفتار می شود در حالیکه عنکبوت آزادانه در طرف دیگر حرکت می کند بدون اینکه با تار درگیر شود و این به دلیل این است که یک طرف تار چسبناک است و طرف دیگر غیر چسبناک. این تجربه را می توان در رابطه با ذهن انسان یادآوری کرد. طبق اصول یوگا، دو مسیر در زندگی وجود دارد یکی پراوریتی و دیگری نی وریتی. پراوریتی عموماً درگیری و گرفتاری با دنیاست و نی وریتی تحت تاثیر قرار نگرفتن توسط دنیا، تلاش برای درک و فهمیدن جهان، معنویت و آگاهی کیهانی است.

پراوریتی و نی وریتی دو روی یک سکه هستند. درست مانند تار عنکبوت که در یک طرف غیر چسبناک و در طرف دیگر چسبناک است. پراوریتی سمت چسبنده تار عنکبوت و نی وریتی سمت عادی و آزاد تار است. هنگامیکه ما درگیر دنیا می شویم استرس ها و تنش ها وابسته به آن اعم از درد، لذت، رضایت، عدم رضایت، لمس یا تجربه به ما روی می آورد. الگوی فکری ما، وابسته به طرز برخورد ما و نیز میزان آگاهی ما از خودمان است، که چطور خود را از چرخه افکار ممتد رها کنیم. یوگا می گوید روشهای خاصی برای رهایی شما از سمت چسبناک ذهن وجود دارد برای متعادل سازی و هماهنگ کردن خودتان نیاز دارید که کیفیات خاص و جنبه های طبیعی خودتان را گسترش دهید. ریلکسیشن یک روش اصولی است که اجازه نمی دهد قفل ها و گیرها در ذهن و بدن تجمع پیدا کنند. پس از اینکه شما قادر شدید از لحاظ جسمی، ذهنی و احساسی خود را رها کنید، از طریق یوگا یاد می گیرید که آگاهی شخصی را برای مشاهده عکس العملتان به دنیا، جامعه و خانواده وبا توجه به محدودیت ها، آرزوها و نیازهایتان افزایش دهید. شما آن کسی نیستید که فکر می کنید.

شما می توانید شروع به آموزش خود کنید و علیرغم همه مشکلات، خود واقعی تان را بشناسید. روانشناسی یوگا اصولی را برای رهایی شما از محکومیت زندگی توصیه می کند و شمارا به پا گذاشتن به مسیر آگاهی و بررسی خودتان جهت شناختن عمق وجودتان دعوت می کند. این راه بر اساس اصولی پایه گذاری شده است که شما را قادر می سازد خود واقعی تان باشید. اما ابتدا باید خودتان را پیدا کنید و بشناسید. هنگامی که یاد گرفتید از تمامی عقاید و آدابی که شرایط اجتماعی به شما تحمیل کرده، خلاصی یابید، موفق خواهید شد ذات خود را از محکومیت رهایی بخشید. هرچند نباید فکر کنید که کار آسانی است. رهایی روحی نیاز به این دارد که شما با نادیده گرفته شده های روحی تان روبه رو شده و وارد اساس و ریشه آن شوید. شما باید با نقص های درونتان مواجه شوید و آنها را اصلاح کنید.

ذهن چیست؟ فرضیه های بسیاری وجود دارد. از عقاید متریالیستیک(ماده گرایی)که معتقدند ذهن یکی از اجزاء مغز فیزیکی است، تا نظریات معنوی که معتقدند ذهن تجلی آگاهی است، بنابراین در تک تک سلولهای ما وجود دارد.

روانشناسی یوگا علمی است که ذهن را از مسیر یوگا و تمرکز بررسی می کند. هدف این نیست که از جنبه عقلانی بدانیم ذهن چیست بلکه می خواهیم مستقیما ذهن را مشاهده و درک کنیم، در واقع آن را تجربه کنیم. ابزار بررسی روانشناسی یوگا آگاهی های درونی فردی و تمرکز است. در روانشناسی یوگا بدن و ذهن به عنوان یک واحد قابل مشاهده بررسی می شوند. بدن فیزیکی جنبه زمخت و کلی وجود است و ذهن جنبه زیرک آن، آنها جدایی ناپذیر هستند، بنابراین هنگامیکه ذهن رشد می کند شرایط جسمی نیز بهبود می یابد و برعکس.

در یوگا ذهن به عنوان یک فرایند پیچیده انرژی زا بررسی می شود که به کمک رشد من درونی، با همه جنبه های درک و شناخت مبارزه می کند.
چگونه می توان ذهن را کنترل کرد؟ به چه وسیله می توان از انباشتگی ذهن جلوگیری کرد؟

ذهن چیزی بیرون از ما یا متفاوت از ما نیست. من ذهنم هستم و ذهن من خود من است. بدن و ذهن تنها وابسته به هم نیستند بلکه یک عضو واحد هستند. یک کلیت را تشکیل می دهند. روانشناسان سعی کرده اند رابطه بین ذهن و بدن را با تأکید بر اینکه آنها دو چیز متفاوت هستند، بررسی کنند. آنها متفاوت نیستند. برای یافتن اینکه ذهن و رابطه اش با بدن چیست، ما فقط می توانیم مقایسه کنیم. همه چیز در پایین یک تکه کوه یخی که روی اقیانوسی قرار دارد مایع است و در بالا جامد. اما بخش مایع زیرین و بخش جامد رویی قابل تفکیک از هم نیستند.
به طوری که ما نمی توانیم مرزی برای هریک قائل شویم و مشخصاً بگوییم از کجا بخش جامد آغاز می شود. این حالت درست شبیه رابطه بین بدن و ذهن است. ذهن همان مایع است که به بدن جامد تبدیل می شود و هیچ مرز مشخصی بین بدن و ذهن وجود ندارد. واکنش ما به دنیا پاسخی است که با تمام شخصیت و وجودمان به عوامل بیرونی می دهیم. در این حالت اگر پاسخ نامناسبی به عوامل بیرونی بدهیم نمی توانیم مشخص کنیم که این پاسخ مربوط به کدام بخش بوده است. ما با ذهن و بدن هردو به این عامل واکنش نشان داده ایم. آن چیزی که به عنوان شخص یا فرد نامیده می شود ترکیبی از ذهن و بدن است.

ذهن از عملکردش جدایی ناپذیر است. عملکردی که همان ویریتی نام گرفته است. روشی که ما به عوامل بیرونی واکنش نشان می دهیم. ما به دنیای بیرون با همه وجودمان واکنش نشان می دهیم. این واکنش ویریتی مرکزی یا عملکرد روانی ماست. ویریتی روشی است که فرد از طریق آن دنیا را مشاهده می کند یا چیزها را تعبیر و تفسیر می کند. دو نوع ویریتی وجود دارد، نوع رنج آور و نوع بدون رنج. نگاه کردن و دیدن، ویریتی بدون رنج است ؛ تفسیر و تعبیر، ویریتی دردآور است. وقتی که یک چیز با ارزش مثل طلا، نقره یا پول نقد در جلوی مردم قرار بگیرد همه مردم به یک شکل به آن نگاه خواهند کرد و همه می دانند که آن چیز با ارزشی است. این یک درک و دریافت عمومی است و این یک ویریتی بدون رنج است اما ویریتی درد آور هنگامی است که کسی بخواهد درست یا غلط مالک آن چیز با ارزش شود.
مشاهده یا دیدن هر چیزی یک ویریتی بدون رنج است، اما هر حسی مانند مالک بودن ، احترام گذاشتن ، عشق ورزیدن ،تنفر داشتن و غیره ویریتی های دردناک هستند. در واقع این ذهن است که یک ویریتی بدون رنج را با تعبییر و تفسیر به یک ویریتی درد آور تبدیل می کند.

طبق نظر سوآمی ساتیاناندا هر عملی یک انرژی دارد. در پایان هر عمل و انرژی مربوط به آن، دانه ای در نیمه آگاه کاشته می شود، که حافظه آن عمل است. این دانه ها همان ساماسکاراها در یوگا و الگوی اولیه در روانشناسی هستند. ذهن روشی برای دفن خاطرات ناخوشایند و تجربیات منفی در عمق خود دارد. بنابراین ذهن نیمه آگاه حافظه ای از تجربیات و افکار و احساسات منفی بیشماری است. هیپنوتیزم بخش مهمی از روانشناسی است که طی آن مطالبی که در ناخودآگاه پنهان شده بودند، کشف شده و رها می شوند. یوگا راه دیگری مشابه روش قبلی به نام آنتارمونا دارد(سکوت درون). آنتارمونا تکنیکی در یوگا است که همانند روش قبلی در روانشناسی عمل می کند(هیپنوتیزم). دو تفاوت اساسی بین هیپنوتیزم و آنتارمونا در یوگا وجود دارد. در آنتارمونا شما خود روانشناس خود هستید و شخص دیگری این کار را برای شما انجام نمی دهد. دومین تفاوت مهم این است که در آنتارمونا هدف آگاه بودن کامل، طی تمرین است که در هیپنوتیزم اینگونه نیست. این تکنیک یوگا به فرد می آموزد که افکار را از ناخودآگاه بوسیله تحریک آنها و سپس مشاهده الگوی آنها خارج کند.

سوآمی ساتیاناندا می گوید: هنگامی که افکار به درون ذهن می آیند، شما می توانید با یاد گرفتن اینکه بدون قضاوت آنها را مشاهده کنید، خط بطلان روی آنها بکشید. اگر شما درگیر آن بشوید دوباره این افکار باز می گردند و انرژی آنها مجدداً ذخیره می شود. بنابراین تأکید می شود که الگوهای فکری مشاهده شوند و سپس افکار بی ارزش دور ریخته شوند. در آنتارمونا شما یاد می گیرید که ذهن را همانطور که در لحظه است ببینید و وارد مرحله بدون فکری شوید. این تکنیک یوگا هنگامی که یاد گرفته می شود به برطرف کردن عمیق ترین ترس ها و مشکلات عصبی کمک می کند و آرامش و آسایش را در زندگی روزمره شما می آورد. شما می توانید یاد بگیرید که با سطح روانی آگاهی خود که اساس همه رویاها و الهامات است، رابطه برقرار کنید.

برای درک دلیل همه درگیری ها و بیماریهای ذهنی ما باید بدانیم که ذهن دارای دو بخش آگاه و نیمه آگاه است. درگیری ها و آشفتگی های ذهنی به این دلیل رخ می دهند که ما نمی توانیم آگاهی هایمان را با آنچه که در عمق ذهن رخ می دهد هماهنگ و سازگار کنیم. علاوه بر این ذهن نیمه آگاه جایگاه افکار منفی نیز است که دائماً در حال درگیری و نزاع با هم هستند.
هدف روانشناسی یوگا(و همچنین روانشناسی مدرن تا آنجا که ما می دانیم) اصلاح این درگیری ها و هماهنگ نمودن آنها با ذهن آگاه است.
منبع :مؤسسه یوگای علمی نوا

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *