جستجوی خدا
پادشاهی تصميم میگيرد که رعايای خود را شخصاً ملاقات کند و به درخواستهای آنها رسيدگی نمايد. پادشاه، باغی از محوطه دربار را فضای عمومی اعلام میکند و روزی را برای ملاقات با مردم در اين مکان مشخص میکند.
پادشاه در روز مقرر فضای عجيبی را در آن باغ حکم فرما کرده بود. او نمايشگاهی از غذاهای خوشمزه، وسايل خانگی، لباس، اسباببازی، سنگها و جواهرات قيمتی، ميوه و سبزيجات ترتيب داده بود و همه را به صورت رايگان عرضه میکرد. مردمی که وارد باغ میشدند، میتوانستند هرچه میخواهند بردارند.
پادشاه در جامه باغبانان به آب دادن گلها و گياهان مشغول بود. مردمی که برای ملاقات با پادشاه آمده بودند، چنان جذب اجناس رايگان اين نمايشگاه میشدند که ملاقات با پادشاه که هدف اصلی آنها بود، را فراموش میکردند. به هرحال، جوانی وارد باغ میشود که نسبت به تمام اجناس جذاب و رايگان بیتفاوت بود و تنها میخواست با پادشاه ملاقات کند.
پادشاه در لباس مبدل از او پرسيد: «چرا از اجناس رايگان برنمیداری؟»
جوان پاسخ داد: «سرورم، هدف من فقط ملاقات با شما است و هيچ چيز مرا از اين هدف منحرف نخواهد کرد».
سپس پادشاه گفت: «تو برگزيده و جانشين واقعی من هستی و من هرچه دارم به تو خواهم داد!»
حضرت عيسی (ع) میگويد: «ابتدا خدا را جستجو کنيد تا هرچه میخواهيد، بدست آوريد».
منبع " کتاب غذای روح 2 با ترجمه دکتر آرام "
انتشارات تجسم خلاق
www.aram24.ir