هديه مبهوت‌کننده

هديه مبهوت‌کننده

مهندس جوانی با دختر يک مرد ثروتمند ازدواج می­کند.

چند روز پس از جشن عروسی، پدرزن ثروتمندش به او می‌گويد: «پيشنهاد جالبی دارم که هر مهندسی با اشتياق آن را می‌پذيرد». مهندس جوان که بسيار طماع بود، ترجيح می‌داد که يک هديه عروسی گرانبها به او می‌داد تا يک پيشنهاد! به هر حال، او از پدرزنش می‌خواهد که بيشتر در مورد اين پروژه پيشنهادی صحبت کند.

 

پدرزن ثروتمند از ساخت ويلا در يک منطقه رويايی در بالای تپه سرسبزی سخن می‌گويد که مناظر بسيار زيبايی از رودخانه و گياهان زيبا در اطراف آن به چشم می خورد. چنين مکانی برای مهندسان ساختمان، يک مکان رويايی است تا ايده‌های خود را به اجرا درآورند.

سپس او به دامادش گفت: «قصد دارم حداقل برای يک سال به خارج از کشور بروم. اين پروژه را به دست تو می‌سپارم و دوست دارم وقتی که برگشتم، زيباترين ويلايی را که تاکنون ساخته‌ای ببينم؛ ضمناً، از نظر هزينه هيچ محدوديتی نداری و فقط کافی است که صورتحسابها را برايم بفرستی. دوست دارم که وقتی برگشتم، ويلای رويايی‌ام را ببينم».

مهندس طماع از اين فرصت تنها به عنوان فرصتی برای سودجويی و خالی‌کردن جيب پدرزنش استفاده کرد. او از مواد و مصالح با کيفيت پايين در ساخت ويلا استفاده کرد و صدها عيب آن را زير ظاهر آراسته و زيبای آن پنهان ساخت.

پس از يک سال پدرزنش از مسافرت خارج کشور بازگشت.

مهندس جوان همراه همسرش به استقبال او رفتند و از او دعوت کردند که از ساختمان ويلا ديدن کند.

فردای آن روز هر سه با هم به ويلا رفتند. پدرزن ثروتمند با ديدن ويلای ظاهراً زيبا، لبخندی از رضايت زد و گفت: «اين هديه من به تو و دختر عزيزم هست».

مهندس جوان که کاملاً شوکه شده بود، حتی نتوانست از پدرزنش تشکر کند.

آری، اين قانون زندگی است. تقلّب ما به خود ما باز می گردد!

وقتی گمان می‌کنيم که سر ديگران را کلاه گذاشته‌ايم، در واقع سر خود کلاه گذاشته‌ايم!

هرچه کنی به خود کنی                      گر همه نيک و بند کنی

 

منبع " کتاب غذای روح 2 با ترجمه دکتر آرام "

انتشارات تجسم خلاق

www.aram24.ir

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *