وسواس چیست و چگونه آنرا درمان كنیم؟
در ابتلا به وسواس، بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت به شخصیت خود بوده، از غیر عادی و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعی بیماری از سری نوروزهای شدید میدانند كه تعادل روانی و رفتاری را از بیمار سلب و او را در سازگاری با محیط دچار اشكال میسازد و این عدم تعادل و اختلال دارای صورتی آشكار است.
روانكاوان نیز وسواس را نوعی غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفی میكنند و آن را حالتی میدانند كه در آن، فكر، میل، یا عقیدهای خاص، كه اغلب وهمآمیز و اشتباه است آدمی را در بند خود میگیرد، آنچنان كه حتی اختیار و اراده را از او سلب كرده و بیمار را وامیدارد كه حتی رفتاری را برخلاف میل و خواستهاش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگی كار یا افكار خودآگاه است اما نمیتواند از قید آن رهایی یابد.
وسواس به صورتهای مختلف بروز میكند و در بیمار مبتلای به آن این موارد ملاحظه میشود :
اجتناب؛ تكرار و مداومت؛تردید؛شك در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطی؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
به طور كلی وسواس شامل فكر، احساس، اندیشه یا تصویر ذهنی مزاحم است و اجبار شامل، رفتاری آگاهانه و عودكننده است كه به آن O.C.Dیا obsessive compulsive disorderیا اختلال وسواسی اجباری می گویند.
علائم دیگر:
در مواردی وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدی، آتش زدن جایی، درآوردن جامه خود، بیقراری، بهانهگیری، بیخوابی، بدخوابی، بیاشتهایی،… متجلی میشود آنچنانكه به اطرافیانش این احساس دست میدهد كه نكند دیوانه شده باشد.
انواع وسواس:وسواسهایی كه تمام فكر و اندیشه افراد را تحت تاثیر قرار داده و احاطه شان میكند معمولا بصورتهای زیر است:
وسواس فكری:
این وسواس بصورتهای مختلف خود را نشان میدهد كه برخی از نمونه های آن بشرح زیر است:
اندیشه درباره بدن:
بدین گونه كه بخشی مهم از اشتغالات ذهنی و فكری بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه میكند و در صدد بدست آوردن دارویی جدید برای سلامت بدن است.
رفتار حال یا گذشته:
مثلا در این رابطه میاندیشد كه چرا در گذشته چنین و چنان كرده؟ آیا حق داشته است فلان كار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز كه مرتكب فلان عملی میشود آیا درست میاندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواستیا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زمانی فكر وسواسی زمینه را برای تضادها و مغایرتهای اعتقادی فراهم میسازد. مسایلی در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول میدارد.
اندیشه افراطی:
زمانی وسواس در مورد امری بصورت افراط در قبول یا رد آن استبا اینكه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولی بصورتی است كه گویی اندیشه مزاحمی بر او مسلط است كه او را ناگزیر به دفاع از یك اندیشه غلط میسازد، از آن دفاع و یا آن را طرد میكند بدون اینكه آن مساله كوچكترین ارتباطی با زندگی او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارویی عقیدهای افراطی پیدا میكند بگونهای كه طول عمر، بقای زندگی و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو میداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجهای دست نیابد.
2- وسواس عملی:
وسواس عملی به شكل های گوناگون خود را بروز میدهد كه ما به نمونه ها و مواردی از آن اشاره میكنیم :
شستشوی مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همین امر را وسواس میدانند و این بیماری در نزد زنان رایجتر است.
رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردی بصورت دزدی است و این امر حتی در افرادی دیده میشود كه هیچگونه نیاز مادی ندارند.
دقت وسواسی:
نمونه اش را در منظم كردن دگمه لباس و… میبینیم و وضعیت فرد بگونه ای است كه گویی از این امر احساس آرامش میكند.
شمردن:
شمردن و شمارش ها در مواردی میتواند از همین قبیل بحساب آید مثل شمردن نرده ها با اصرار بر این كه اشتباهی در این امر صورت نگیرد.
راه رفتن:
گاهی وسواسها بصورت راه رفتن اجباری است. شخص از این سو به آن سو راه میرود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد.
3- وسواس ترس:
صورتهای ترس وسواسی عبارت است از: ترس از آلودگی – ترس از مرگ – ترس از دفع – ترس از محیط محدود – ترس از امری خلاف اخلاق – ترس از تحقق آرزو.
4- وسواس الزام:
در این نوع وسواس نمیتواند خود را از انجام عمل و یا فكری بیرون آورد و در صورت رهایی از آن فكر و خودداری از آن عمل موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.
وسواس در چه كسانی بروز می كند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حیات عادی افراد نشان میدهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد میكند. اگر در آن ایام شرایط برای درمان مساعد باشد بهبودهای نسبی و دورهای پدید میآید وگرنه بیماری سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایی كه خود بیمار به ستوه میآید.
ب) در رابطه باهوش:
بررسیهای علمی نشان دادهاند كه وضع هوشی آنها در سطحی متوسط و حتی بالاتر از حد متوسط است. وسواسیهایی كه دارای هوش اندك و یا با درجه ضعیف باشند بسیار كمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر كم هوشی شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد
د) در رابطه با شخصیت و محیط:
تجارب نشان دادهاند آنهایی كه در زندگی شخصی حساسترند امكان ابتلایشان به بیماری وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانی كه والدینشان معمولا محكومشان میكنند این بیماری بیشتر دیده میشود.
پارهای از تحقیقات نشان دادهاند كه شخصیت والدین و حتی صفات ژنتیكی، روابط همگن خویی و محیطی در این امور مؤثرند بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهای یكسان بیشتر دیده میشود تا در دیگران، اگر چه ریشههای اساسی و كلی این امر كاملا مشهود نیست.
مساله شخصیت را اگر با دامنهای وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید كه این امر حتی در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بیماری هیستری است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده میشود، در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتی در بین افراد هوشمند هم بمیزانی قابل توجه دیده میشود.
ریشه های خانوادگی وسواس
در مورد ریشه و سبب این بیماری مطالب بسیاری ذكر شده كه اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقی، وضع هوشی، عوامل اجتماعی، عوامل خانوادگی، عوامل اتفاقی، رقابتها، منعها و… كه ما ذیلا به مواردی از آن اشاره میكنیم.
الف) وراثت:
تحقیقات برخی از صاحبنظران نشان داده است كه حدود چهل درصد وسواسیها، این بیماری را از والدین خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهی دیگر از محققان جنبه ارثی بودن آن را محتمل دانسته و قایل شدهاند، انتقال زمینههای عصبی میتواند ریشه و عاملی در این راه باشد.
ب) تربیت :
در این مورد مباحثی قابل ذكرند كه اهم آنها عبارتند از:
1- دوران كودكی:
اعتقاد گروهی از محققان این است كه پنجاه درصد وسواسهای افراد در سنین جوانی و پس از آن از دوران كودكی پایهگذاری شده و تاریخچه زندگی آنها حاكی از دوران كودكی ویژهای است كه در آن كشمكشها و مقاومتها و سرسختیهای فوق العاده وجود داشته و كودك در برابر خواستههای بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
2- شیوه تربیت:
در پیدایش گسترش وسواس برای شیوه تربیت والدین نقش فوق العادهای را باید قایل شد. بررسیها نشان میدهد مادران حساس و كمال جو بصورتی ناخودآگاه زمینه را برای وسواسی شدن فرزندان فراهم میكنند و مخصوصا والدینی كه رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق میخواهند و انعطاف پذیری كمتری دارند در این رابطه مقصرند. تربیتخشك و مقرراتی در پیدایش و گسترش این بیماری زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن كودك بصورت ناگهانی، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.
3- تحقیر كودك:
عدهای از بیماران وسواسی كسانی هستند كه دائما این عبارت به گوششان خورده است كه: آدم بی عرضهای هستی، لیاقت نداری، در خور آدم نیستی، بدرد زندگی نمیخوری… و از بابت عدم لیاقتخود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد ركوفتشنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را برای ناراحتی عصبی و یا وسواس آنها فراهم كرده است.
4- ناامنیها:
پارهای از تحقیقات نشان دادهاند برخی از آنها كه دوران حیات كودكی آشفتهای داشته و با ترس و نا امنی همساز بودهاند بعدها به چنین بیماری دچار شدهاند. آنها در مرحله كودكی وحشت از آن داشتهاند كه نكند كار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران كودكی برای راضی كردن مربیان خود میكوشیدند و سعی داشتهاند كه دقتی افراطی درباره كارهای خود روا دارند و در همه مسائل، با باریكبینی و موشكافی وارد شوند.
5- منعها:گاهی وسواس فردی بزرگسال نشات گرفته از منعهای شدید دوران كودكی و حتی نوجوانی و جوانی است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهای بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممكن است كار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبتخوش و میمونی داشته باشد.
6- خانواده افراد وسواسی: بررسیها نشان داده اند:
– اغلب وسواسیها والدین لجوج داشتهاند كه در وظیفه خواهی از فرزندان سماجتبسیار نشان میدادهاند.
– ایرادگیر و عیبجو بودهاند اگر مختصر لغزشی از فرزندان خود میدیدند، آن را به رخ فرزندان میكشیدند.
– خسیس و ممسك بودهاند به طوری كه كودك برای دستیابی به هدفی ناگزیر به شیوهای اصرارآمیز بوده است و بالاخره افرادی كم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و كودك سعی میكرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور كند تا سرزنش نشود. (6)
آمار
خیلی از افراد فكر می كنند اختلال وسواس اجباری در خانم ها بیشتر است.
برخلاف تصورر عموم احتمال ابتلای مرد و زن به OCD(اختلال وسواس اجباری) یكسان است، اما در گروه سنی نوجوانی، میزان ابتلای پسران از دختران بیشتر است كه منشاء ژنتیك دارد.
از سوی دیگر میزان ابتلای افراد مجرد به این اختلال، بیشتر از متاهل هاست.
به طور كلی میزان شیوع اختلال وسواس اجباری(OCD)، 2تا 3 درصد است.
درمان :
درمان وسواس از دیدگاه دکتر علی زاده
برای درمان میتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزاری استفاده كرد كه یكی از آنها تغییر محیطی است كه بیمار در آن زندگی میكند.
1- تغییر آب و هوا:
دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یك آسایشگاه و واداشتن او به زندگی در یك منطقه خوش آب و هوا برای تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثری آرامش بخش دارد و این امری است كه اولیای بیمار میتوانند به آن اقدام كنند.
2- تغییر شرایط زندگی:
از شیوههای درمان این است كه زندگی بیمار را در محیطی دیگر بكشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطی كشاند كه در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بنای اصلی شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهای تجربی نشان میدهند كه در مواردی با تغییر شرایط زندگی و حتی تغییر خانه و محل كار و زندگی بهبود كامل حاصل میشود.
3- ایجاد اشتغال و سرگرمی:
تطهیرهای مكرر و دوبارهكاریها بدان خاطر است كه بیمار وقت و فرصتی كافی برای انجام آن در خود احساس میكند و وقت و زمانی فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضروری است در حدود امكان سرگرمی او زیادتر گردد تا وقت اضافی نداشته باشد. اشتغالات یكی پس از دیگری او را وادار خواهد كرد كه نسبتبه برخی از امور بیاعتماد گردد، از جمله وسواس.
4- زندگی در جمع:
فرد وسواسی را باید از گوشهگیری و تنهایی بیرون كشاند. زندگی در میان جمع خود میتواند عاملی و سببی برای رفع این التباشد. ترتیب دادن مسافرتهای دستجمعی كه در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدی را در زندگی پذیرا شوند، در تخفیف و حتی درمان این بیماری مخصوصا در افرا كمرو مؤثر است.
5- شیوههای اخلاقی:
رودربایستیها و ملاحظات فیمابین كه هر انسانی بنحوی با آن مواجه است تا حدود زیادی سبب تخفیف این بیماری میشود. طرح سؤالات انتقادی توام با لطف و شیرینی، بویژه از سوی كسانی كه محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگی بیمار بسیار مؤثر است و میتواند موجب پیدایش تخفیف هایی در این رابطه شوند و البته باید سعی بر این باشد كه انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیای غرور بیمار در مواردی بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خواری ناشی از پذیرش رفتارهای ناموزون وسواسی است و به بیمار قدرت میدهد. باید گاهی غرور فرد را با انتقادی ملایم زیر سؤال برد و با كنایه به او تفهیم كرد كه عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا كرد كه میتواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد كه درباره افكار خود اگر چه بی معنی است صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.
6- تنگ كردن وقت:
بیش از این هم گفتهایم كه گاهی تن دادن به تردیدها ناشی از این است كه بیمار خود را در فراخی وقت و فرصتببیند و برای درمان ضروری است كه در مواردی وقت را بر فرد وسواسی تنگ كنند. در چنین مواردی لازم استبا استفاده از متون و شیوههایی او را به كاری مشغول دارید به امر و وظیفهای او را وادار نمایید تا حدی كه وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم كردن عمل و وظیفه كار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسریعا انجام دهد. تكرار و مداومت در چنین برنامهای در مواردی میتواند بصورت جدی در درمان مؤثر باشد.
7- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:
در مواردی برای درمان بیمار چارهای نداریم جز اینكه به او القا كنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتی با پیراهنی كه آن را او نجس میداند و یا با دست و بدنی كه او تطهیر نكرده میشمارد و به نماز بایستد و وظیفهاش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان كاری را كه از آن میترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است كه در مییابد هیچ واقعهای اتفاق نمیافتد.
شیوه های اصولی در درمان وسواس:
الف) روانپزشكی:
اگر رفتار و یا عمل وسواسی شدید شود نیاز به متخصص روانی و درمانگری است كه در این زمینه اقدام كند. كسی كه تعلیمات تخصصی و تحصیلیاش در روان پزشكی او به او اجازه میدهد كه برای شناخت ریشه بیماری و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینكه در زمینه ریشهیابیها كار و تلاش كرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتی بعمل آورده و لااقل حدود 300-200 ساعتی هم در رابطه با شناختخویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند كه در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایی تجویز كنند و یا شیوههای دیگری را برای درمان لازم میبینند بكار گیرند.
بیماران را گاهی لازم است كه در مؤسسات روانپزشكی و گاهی هم در بیمارستانها به طرق روانكاوی و رواندرمانی درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بستری نمود. درمان بیماری برای برخی از افراد بسیار ساده و آسان و برای برخی دیگر بسیار سخت است ; بویژه كه شرایط اقتصادی و اجتماعی بیمار هم در این امر مؤثر است.
ب) روان درمانی:
این هم نوعی درمان است كه توسط روانكاو یا روانشناس صورت میگیرد و آن یك همكاری آزاد بین بیمار و درمان كننده مبتنی بر اعمال متقابل است كه بر اساس روابطی نسبتا طولانی و طبق هدف و برنامه ریزی مشخصی به پیش میرود. درمان اختلال بهصورت مكالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدی كه قادر به اصلاح زندگی روانی فرد باشد انجام میگیرد. در این درمان گاهی هم ممكن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است كه بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه برای یك تحول درونی فراهم شود.
اصولی در روان درمانی:
در روان درمانی افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام كه به این جنبهها توجه نشود امكان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف – اصلاح محیط:
و غرض محیط زندگی بیمار، توجه به امنیت آن، بررسی اصول حاكم بر جنبههای محبتی و انضباطی، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهای تفریحی، گردشها، تلاشهای جمعی، مشاركتها در امور،… است.
ب – ارتباط خوب و مناسب:
در روان درمانی آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردی و همراهی، كمك كردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود كردن حق بجانبی برای بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خودداری از سرزنش و… .
ج – روانكاوی و روان درمانی:
كه در آن تلاشی برای ریشهیابی، ایجاد زمینه برای دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و…
درمان وسواس از دیدگاه دکتر آخوندزاده
درمان وسواس می تواند به 2 صورت دارویی و غیردارویی و یا توام با هم انجام گیرد كه معمولا” بهترین جواب را زمانی خواهیم داشت كه این 2 نوع درمان را در كنار هم داشته باشیم.
با اشاره به این كه 20 تا 30 درصد بیماران به خوبی به درمان جواب می دهند و حدود 40 درصد بهبودی متوسطی دارند، می گوید: متأسفانه حدود 20 تا 40 درصد از بیماران پاسخ خیلی خوبی به درمان نمی دهند.
عامل اصلی رفتارهای وسواسی یك میانجی شیمیایی به نام»سروتونین« می باشد و بیشتر درمان های وسواس مبتنی بر »مهار بازجذب سروتونین« است.
داروهای مهم وسواس
1 -قدیمی ترین داروی وسواس كه هنوز هم یكی از موثرترین آنها، كلومیپوامین است كه در حقیقت یكی از داروهای ضدافسردگی سه حلقه ای می باشد.
2 – داروهای اختصاصی مهاركننده بازجذب سروتونین مثل فلوكیستین و به طور اخص فلووكسامین و سرتراسین.
3 – اگر داروهای 2 گروه اول و دوم پاسخ ندهند، داروهای دسته سوم را به این داروها اضافه می كنیم؛ این داروها شامل: باسپیردن، كلونازپام و حتی داروهای آنتی سایكوتیك مثل هالوپیریدول، پیموزاید و رسپیریدون هستند و حتی گاهی از لیتیوم هم استفاده می كنیم.
درمان غیردارویی وسواس
روشی كه برای درمان غیردارویی وسواس استفاده می شود(R.E.P) یا Response exposure prevenition است كه مواجهه بیمار با موردی می باشد كه نسبت به آن وسواس دارد( مثل آلودگی ها) و این كه از پاسخ دادن جلوگیری كند كه در واقع نوعی حساسیت زدایی است.
اهمیت رفتاردرمانی برای درمان اختلال وسواس : گاهی اوقات كارایی این روش معادل ارزش درمان دارویی است و می تواند بسیار ارزشمند باشد.
به صورت كلی وسواس وابسته به شرایط محیطی است و قابلیت پیشگیری ندارد، مراجعه به موقع به پزشك را برای درمان بیمار، جهت جلوگیری از توسعه بیماری بسیار موثر می داند و به اطرافیان بیمار توصیه می كند كه برای درمان بیمار خود صبر و تحمل كافی داشته باشند.
به طور كلی میزان شیوع اختلال وسواس اجباری، 2تا 3درصد است
بیشتر درمان های وسواس مبتنی بر مهار بازجذب سروتونین است
احتمال ابتلای مرد و زن به اختلال وسواس اجباری یكسان است
«گل گاوزبان» و درمان وسواس
نتایج تحقیقات نشان میدهد: عصاره آبی گل گاوزبان دارویی مؤثر و بیخطر برای درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری است.
به گزارش ایسنا، گاوزبان ایرانی گیاهی از تیره بوراژیناسه راسته پولمونیالیسه، كلاس دیوتبلونس و جنس اكویم است. گونه مزبور گیاهی علفی، دوساله و پایاست كه پوشیده از كركهای نرم و نازك و دارای گلهای لولهیی شكل و آبی رنگ مایل به ارغوانی میباشد. برگهای آن ساده، میوه آن نوك تیز و فندقی و سطح آن دارای برجستگیهای كوچك و تیز میباشد. فصل گل دهی گیاه از آغاز اردیبهشت تا اواخر مرداد است. در ایران اطلاق نام «گاوزبان» تنها به این گیاه است.
این گیاه به طور وسیعی به صورت خودرو در استانهای شمالی ایران همچون گیلان، مازندران، ارتفاعات كندوان، كلادرشت و چالوس یافت میشود. مهدی سیاح برگرد دستیار روانپزشكی دانشگاه علوم پزشكی تهران و حاتم بوستانی استادیار گروه روانپزشكی دانشگاه علوم پزشكی اهواز و همكارانشان در این تحقیق به بررسی اثر بخشی و سلامت مصرف عصاره آبی گل گاوزبان با دور ثابت در درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری در یك دوره شش هفتهیی پرداختند.
در این مطالعه كار آزمایی بالینی تصادفی 33 بیمار مبتلاء به این اختلال كه در مقیاس یال براون نمرات مساوی یا بالاتر از 21 داشتند وارد مطالعه شده و به صورت تصادفی دارونما و یا 500 میلیگرم از عصاره آبی گل گاوزبان دریافت كردند. بیماران برای شش هفته پیگیری شدند و اثر بخشی درمان با مقیاس یال براون در هفتههای 0، 1، 2، 4و 6 اندازهگیری شد. نتایج این یافتهها نشان داد: در هفتههای انتهایی، عصاره گاوزبان نسبت به دارونما برتری داشت كه این اختلاف در هفته چهارم نزدیك به معنیدار و هفته ششم معنیدار بود. عصاره آبی گل گاوزبان در هیچ كدام از هفتهها بیش از دارونما عوارض جانبی ایجاد نكرد.
پژوهشگران با استناد به یافتههای این تحقیق تاكید كردهاند كه عصاره آبی گل گاوزبان دارویی مؤثر و بیخطر برای درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری است، اگرچه مطالعات بیشتر برای تایید آن لازم است.
یافته های جدید در درمان وسواس
بررسی های جدید نشان می دهد داروی ریلوزول كه در درمان نوعی اختلال عصبی به كار می رود در درمان اختلال وسواس مؤثر است .
دانشگاه پیل از داروی ریلوزول در درمان سیزده بیمار مبتلا به اختلال وسواس استفاده شد نتایح درمان بسیار امیدوار كننده است . این عده از بیماران به هیچ یك از درمانهای دارویی دیگر یا رفتار درمانی جواب نداده بودند.به عقیده محققان داروی ریلوزول ویژگیهای ضد وسواس، ضد افسردگی و ضد اضطراب چشمگیری دارد.
منبع:
خبرگزاری سلامت طبنادر ابتلا به وسواس، بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت به شخصیت خود بوده، از غیر عادی و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعی بیماری از سری نوروزهای شدید میدانند كه تعادل روانی و رفتاری را از بیمار سلب و او را در سازگاری با محیط دچار اشكال میسازد و این عدم تعادل و اختلال دارای صورتی آشكار است.
روانكاوان نیز وسواس را نوعی غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفی میكنند و آن را حالتی میدانند كه در آن، فكر، میل، یا عقیدهای خاص، كه اغلب وهمآمیز و اشتباه است آدمی را در بند خود میگیرد، آنچنان كه حتی اختیار و اراده را از او سلب كرده و بیمار را وامیدارد كه حتی رفتاری را برخلاف میل و خواستهاش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگی كار یا افكار خودآگاه است اما نمیتواند از قید آن رهایی یابد.
وسواس به صورتهای مختلف بروز میكند و در بیمار مبتلای به آن این موارد ملاحظه میشود :
اجتناب؛ تكرار و مداومت؛تردید؛شك در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطی؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
به طور كلی وسواس شامل فكر، احساس، اندیشه یا تصویر ذهنی مزاحم است و اجبار شامل، رفتاری آگاهانه و عودكننده است كه به آن O.C.Dیا obsessive compulsive disorderیا اختلال وسواسی اجباری می گویند.
علائم دیگر:
در مواردی وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدی، آتش زدن جایی، درآوردن جامه خود، بیقراری، بهانهگیری، بیخوابی، بدخوابی، بیاشتهایی،… متجلی میشود آنچنانكه به اطرافیانش این احساس دست میدهد كه نكند دیوانه شده باشد.
انواع وسواس:وسواسهایی كه تمام فكر و اندیشه افراد را تحت تاثیر قرار داده و احاطه شان میكند معمولا بصورتهای زیر است:
وسواس فكری:
این وسواس بصورتهای مختلف خود را نشان میدهد كه برخی از نمونه های آن بشرح زیر است:
اندیشه درباره بدن:
بدین گونه كه بخشی مهم از اشتغالات ذهنی و فكری بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشك مراجعه میكند و در صدد بدست آوردن دارویی جدید برای سلامت بدن است.
رفتار حال یا گذشته:
مثلا در این رابطه میاندیشد كه چرا در گذشته چنین و چنان كرده؟ آیا حق داشته است فلان كار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز كه مرتكب فلان عملی میشود آیا درست میاندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواستیا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زمانی فكر وسواسی زمینه را برای تضادها و مغایرتهای اعتقادی فراهم میسازد. مسایلی در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول میدارد.
اندیشه افراطی:
زمانی وسواس در مورد امری بصورت افراط در قبول یا رد آن استبا اینكه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولی بصورتی است كه گویی اندیشه مزاحمی بر او مسلط است كه او را ناگزیر به دفاع از یك اندیشه غلط میسازد، از آن دفاع و یا آن را طرد میكند بدون اینكه آن مساله كوچكترین ارتباطی با زندگی او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارویی عقیدهای افراطی پیدا میكند بگونهای كه طول عمر، بقای زندگی و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو میداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجهای دست نیابد.
2- وسواس عملی:
وسواس عملی به شكل های گوناگون خود را بروز میدهد كه ما به نمونه ها و مواردی از آن اشاره میكنیم :
شستشوی مكرر: مردم بر حسب عادت تنها همین امر را وسواس میدانند و این بیماری در نزد زنان رایجتر است.
رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردی بصورت دزدی است و این امر حتی در افرادی دیده میشود كه هیچگونه نیاز مادی ندارند.
دقت وسواسی:
نمونه اش را در منظم كردن دگمه لباس و… میبینیم و وضعیت فرد بگونه ای است كه گویی از این امر احساس آرامش میكند.
شمردن:
شمردن و شمارش ها در مواردی میتواند از همین قبیل بحساب آید مثل شمردن نرده ها با اصرار بر این كه اشتباهی در این امر صورت نگیرد.
راه رفتن:
گاهی وسواسها بصورت راه رفتن اجباری است. شخص از این سو به آن سو راه میرود و اصرار دارد كه تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نكند و هم از آن كمتر نباشد.
3- وسواس ترس:
صورتهای ترس وسواسی عبارت است از: ترس از آلودگی – ترس از مرگ – ترس از دفع – ترس از محیط محدود – ترس از امری خلاف اخلاق – ترس از تحقق آرزو.
4- وسواس الزام:
در این نوع وسواس نمیتواند خود را از انجام عمل و یا فكری بیرون آورد و در صورت رهایی از آن فكر و خودداری از آن عمل موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.
وسواس در چه كسانی بروز می كند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حیات عادی افراد نشان میدهد كه وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد میكند. اگر در آن ایام شرایط برای درمان مساعد باشد بهبودهای نسبی و دورهای پدید میآید وگرنه بیماری سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایی كه خود بیمار به ستوه میآید.
ب) در رابطه باهوش:
بررسیهای علمی نشان دادهاند كه وضع هوشی آنها در سطحی متوسط و حتی بالاتر از حد متوسط است. وسواسیهایی كه دارای هوش اندك و یا با درجه ضعیف باشند بسیار كمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر كم هوشی شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد
د) در رابطه با شخصیت و محیط:
تجارب نشان دادهاند آنهایی كه در زندگی شخصی حساسترند امكان ابتلایشان به بیماری وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانی كه والدینشان معمولا محكومشان میكنند این بیماری بیشتر دیده میشود.
پارهای از تحقیقات نشان دادهاند كه شخصیت والدین و حتی صفات ژنتیكی، روابط همگن خویی و محیطی در این امور مؤثرند بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهای یكسان بیشتر دیده میشود تا در دیگران، اگر چه ریشههای اساسی و كلی این امر كاملا مشهود نیست.
مساله شخصیت را اگر با دامنهای وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید كه این امر حتی در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بیماری هیستری است كه اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده میشود، در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتی در بین افراد هوشمند هم بمیزانی قابل توجه دیده میشود.
ریشه های خانوادگی وسواس
در مورد ریشه و سبب این بیماری مطالب بسیاری ذكر شده كه اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقی، وضع هوشی، عوامل اجتماعی، عوامل خانوادگی، عوامل اتفاقی، رقابتها، منعها و… كه ما ذیلا به مواردی از آن اشاره میكنیم.
الف) وراثت:
تحقیقات برخی از صاحبنظران نشان داده است كه حدود چهل درصد وسواسیها، این بیماری را از والدین خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهی دیگر از محققان جنبه ارثی بودن آن را محتمل دانسته و قایل شدهاند، انتقال زمینههای عصبی میتواند ریشه و عاملی در این راه باشد.
ب) تربیت :
در این مورد مباحثی قابل ذكرند كه اهم آنها عبارتند از:
1- دوران كودكی:
اعتقاد گروهی از محققان این است كه پنجاه درصد وسواسهای افراد در سنین جوانی و پس از آن از دوران كودكی پایهگذاری شده و تاریخچه زندگی آنها حاكی از دوران كودكی ویژهای است كه در آن كشمكشها و مقاومتها و سرسختیهای فوق العاده وجود داشته و كودك در برابر خواستههای بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
2- شیوه تربیت:
در پیدایش گسترش وسواس برای شیوه تربیت والدین نقش فوق العادهای را باید قایل شد. بررسیها نشان میدهد مادران حساس و كمال جو بصورتی ناخودآگاه زمینه را برای وسواسی شدن فرزندان فراهم میكنند و مخصوصا والدینی كه رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق میخواهند و انعطاف پذیری كمتری دارند در این رابطه مقصرند. تربیتخشك و مقرراتی در پیدایش و گسترش این بیماری زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن كودك بصورت ناگهانی، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و كنترل كودك در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.
3- تحقیر كودك:
عدهای از بیماران وسواسی كسانی هستند كه دائما این عبارت به گوششان خورده است كه: آدم بی عرضهای هستی، لیاقت نداری، در خور آدم نیستی، بدرد زندگی نمیخوری… و از بابت عدم لیاقتخود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد ركوفتشنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را برای ناراحتی عصبی و یا وسواس آنها فراهم كرده است.
4- ناامنیها:
پارهای از تحقیقات نشان دادهاند برخی از آنها كه دوران حیات كودكی آشفتهای داشته و با ترس و نا امنی همساز بودهاند بعدها به چنین بیماری دچار شدهاند. آنها در مرحله كودكی وحشت از آن داشتهاند كه نكند كار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران كودكی برای راضی كردن مربیان خود میكوشیدند و سعی داشتهاند كه دقتی افراطی درباره كارهای خود روا دارند و در همه مسائل، با باریكبینی و موشكافی وارد شوند.
5- منعها:گاهی وسواس فردی بزرگسال نشات گرفته از منعهای شدید دوران كودكی و حتی نوجوانی و جوانی است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهای بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممكن است كار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبتخوش و میمونی داشته باشد.
6- خانواده افراد وسواسی: بررسیها نشان داده اند:
– اغلب وسواسیها والدین لجوج داشتهاند كه در وظیفه خواهی از فرزندان سماجتبسیار نشان میدادهاند.
– ایرادگیر و عیبجو بودهاند اگر مختصر لغزشی از فرزندان خود میدیدند، آن را به رخ فرزندان میكشیدند.
– خسیس و ممسك بودهاند به طوری كه كودك برای دستیابی به هدفی ناگزیر به شیوهای اصرارآمیز بوده است و بالاخره افرادی كم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و كودك سعی میكرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور كند تا سرزنش نشود. (6)
آمار
خیلی از افراد فكر می كنند اختلال وسواس اجباری در خانم ها بیشتر است.
برخلاف تصورر عموم احتمال ابتلای مرد و زن به OCD(اختلال وسواس اجباری) یكسان است، اما در گروه سنی نوجوانی، میزان ابتلای پسران از دختران بیشتر است كه منشاء ژنتیك دارد.
از سوی دیگر میزان ابتلای افراد مجرد به این اختلال، بیشتر از متاهل هاست.
به طور كلی میزان شیوع اختلال وسواس اجباری(OCD)، 2تا 3 درصد است.
درمان :
درمان وسواس از دیدگاه دکتر علی زاده
برای درمان میتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزاری استفاده كرد كه یكی از آنها تغییر محیطی است كه بیمار در آن زندگی میكند.
1- تغییر آب و هوا:
دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یك آسایشگاه و واداشتن او به زندگی در یك منطقه خوش آب و هوا برای تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثری آرامش بخش دارد و این امری است كه اولیای بیمار میتوانند به آن اقدام كنند.
2- تغییر شرایط زندگی:
از شیوههای درمان این است كه زندگی بیمار را در محیطی دیگر بكشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطی كشاند كه در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بنای اصلی شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهای تجربی نشان میدهند كه در مواردی با تغییر شرایط زندگی و حتی تغییر خانه و محل كار و زندگی بهبود كامل حاصل میشود.
3- ایجاد اشتغال و سرگرمی:
تطهیرهای مكرر و دوبارهكاریها بدان خاطر است كه بیمار وقت و فرصتی كافی برای انجام آن در خود احساس میكند و وقت و زمانی فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضروری است در حدود امكان سرگرمی او زیادتر گردد تا وقت اضافی نداشته باشد. اشتغالات یكی پس از دیگری او را وادار خواهد كرد كه نسبتبه برخی از امور بیاعتماد گردد، از جمله وسواس.
4- زندگی در جمع:
فرد وسواسی را باید از گوشهگیری و تنهایی بیرون كشاند. زندگی در میان جمع خود میتواند عاملی و سببی برای رفع این التباشد. ترتیب دادن مسافرتهای دستجمعی كه در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدی را در زندگی پذیرا شوند، در تخفیف و حتی درمان این بیماری مخصوصا در افرا كمرو مؤثر است.
5- شیوههای اخلاقی:
رودربایستیها و ملاحظات فیمابین كه هر انسانی بنحوی با آن مواجه است تا حدود زیادی سبب تخفیف این بیماری میشود. طرح سؤالات انتقادی توام با لطف و شیرینی، بویژه از سوی كسانی كه محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگی بیمار بسیار مؤثر است و میتواند موجب پیدایش تخفیف هایی در این رابطه شوند و البته باید سعی بر این باشد كه انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیای غرور بیمار در مواردی بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خواری ناشی از پذیرش رفتارهای ناموزون وسواسی است و به بیمار قدرت میدهد. باید گاهی غرور فرد را با انتقادی ملایم زیر سؤال برد و با كنایه به او تفهیم كرد كه عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا كرد كه میتواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد كه درباره افكار خود اگر چه بی معنی است صحبت كند و از انتقاد ناراحت نباشد.
6- تنگ كردن وقت:
بیش از این هم گفتهایم كه گاهی تن دادن به تردیدها ناشی از این است كه بیمار خود را در فراخی وقت و فرصتببیند و برای درمان ضروری است كه در مواردی وقت را بر فرد وسواسی تنگ كنند. در چنین مواردی لازم استبا استفاده از متون و شیوههایی او را به كاری مشغول دارید به امر و وظیفهای او را وادار نمایید تا حدی كه وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم كردن عمل و وظیفه كار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسریعا انجام دهد. تكرار و مداومت در چنین برنامهای در مواردی میتواند بصورت جدی در درمان مؤثر باشد.
7- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:
در مواردی برای درمان بیمار چارهای نداریم جز اینكه به او القا كنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتی با پیراهنی كه آن را او نجس میداند و یا با دست و بدنی كه او تطهیر نكرده میشمارد و به نماز بایستد و وظیفهاش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان كاری را كه از آن میترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است كه در مییابد هیچ واقعهای اتفاق نمیافتد.
شیوه های اصولی در درمان وسواس:
الف) روانپزشكی:
اگر رفتار و یا عمل وسواسی شدید شود نیاز به متخصص روانی و درمانگری است كه در این زمینه اقدام كند. كسی كه تعلیمات تخصصی و تحصیلیاش در روان پزشكی او به او اجازه میدهد كه برای شناخت ریشه بیماری و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینكه در زمینه ریشهیابیها كار و تلاش كرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتی بعمل آورده و لااقل حدود 300-200 ساعتی هم در رابطه با شناختخویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند كه در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایی تجویز كنند و یا شیوههای دیگری را برای درمان لازم میبینند بكار گیرند.
بیماران را گاهی لازم است كه در مؤسسات روانپزشكی و گاهی هم در بیمارستانها به طرق روانكاوی و رواندرمانی درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بستری نمود. درمان بیماری برای برخی از افراد بسیار ساده و آسان و برای برخی دیگر بسیار سخت است ; بویژه كه شرایط اقتصادی و اجتماعی بیمار هم در این امر مؤثر است.
ب) روان درمانی:
این هم نوعی درمان است كه توسط روانكاو یا روانشناس صورت میگیرد و آن یك همكاری آزاد بین بیمار و درمان كننده مبتنی بر اعمال متقابل است كه بر اساس روابطی نسبتا طولانی و طبق هدف و برنامه ریزی مشخصی به پیش میرود. درمان اختلال بهصورت مكالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدی كه قادر به اصلاح زندگی روانی فرد باشد انجام میگیرد. در این درمان گاهی هم ممكن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است كه بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه برای یك تحول درونی فراهم شود.
اصولی در روان درمانی:
در روان درمانی افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام كه به این جنبهها توجه نشود امكان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف – اصلاح محیط:
و غرض محیط زندگی بیمار، توجه به امنیت آن، بررسی اصول حاكم بر جنبههای محبتی و انضباطی، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهای تفریحی، گردشها، تلاشهای جمعی، مشاركتها در امور،… است.
ب – ارتباط خوب و مناسب:
در روان درمانی آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردی و همراهی، كمك كردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود كردن حق بجانبی برای بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خودداری از سرزنش و… .
ج – روانكاوی و روان درمانی:
كه در آن تلاشی برای ریشهیابی، ایجاد زمینه برای دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و…
درمان وسواس از دیدگاه دکتر آخوندزاده
درمان وسواس می تواند به 2 صورت دارویی و غیردارویی و یا توام با هم انجام گیرد كه معمولا” بهترین جواب را زمانی خواهیم داشت كه این 2 نوع درمان را در كنار هم داشته باشیم.
با اشاره به این كه 20 تا 30 درصد بیماران به خوبی به درمان جواب می دهند و حدود 40 درصد بهبودی متوسطی دارند، می گوید: متأسفانه حدود 20 تا 40 درصد از بیماران پاسخ خیلی خوبی به درمان نمی دهند.
عامل اصلی رفتارهای وسواسی یك میانجی شیمیایی به نام»سروتونین« می باشد و بیشتر درمان های وسواس مبتنی بر »مهار بازجذب سروتونین« است.
داروهای مهم وسواس
1 -قدیمی ترین داروی وسواس كه هنوز هم یكی از موثرترین آنها، كلومیپوامین است كه در حقیقت یكی از داروهای ضدافسردگی سه حلقه ای می باشد.
2 – داروهای اختصاصی مهاركننده بازجذب سروتونین مثل فلوكیستین و به طور اخص فلووكسامین و سرتراسین.
3 – اگر داروهای 2 گروه اول و دوم پاسخ ندهند، داروهای دسته سوم را به این داروها اضافه می كنیم؛ این داروها شامل: باسپیردن، كلونازپام و حتی داروهای آنتی سایكوتیك مثل هالوپیریدول، پیموزاید و رسپیریدون هستند و حتی گاهی از لیتیوم هم استفاده می كنیم.
درمان غیردارویی وسواس
روشی كه برای درمان غیردارویی وسواس استفاده می شود(R.E.P) یا Response exposure prevenition است كه مواجهه بیمار با موردی می باشد كه نسبت به آن وسواس دارد( مثل آلودگی ها) و این كه از پاسخ دادن جلوگیری كند كه در واقع نوعی حساسیت زدایی است.
اهمیت رفتاردرمانی برای درمان اختلال وسواس : گاهی اوقات كارایی این روش معادل ارزش درمان دارویی است و می تواند بسیار ارزشمند باشد.
به صورت كلی وسواس وابسته به شرایط محیطی است و قابلیت پیشگیری ندارد، مراجعه به موقع به پزشك را برای درمان بیمار، جهت جلوگیری از توسعه بیماری بسیار موثر می داند و به اطرافیان بیمار توصیه می كند كه برای درمان بیمار خود صبر و تحمل كافی داشته باشند.
به طور كلی میزان شیوع اختلال وسواس اجباری، 2تا 3درصد است
بیشتر درمان های وسواس مبتنی بر مهار بازجذب سروتونین است
احتمال ابتلای مرد و زن به اختلال وسواس اجباری یكسان است
«گل گاوزبان» و درمان وسواس
نتایج تحقیقات نشان میدهد: عصاره آبی گل گاوزبان دارویی مؤثر و بیخطر برای درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری است.
به گزارش ایسنا، گاوزبان ایرانی گیاهی از تیره بوراژیناسه راسته پولمونیالیسه، كلاس دیوتبلونس و جنس اكویم است. گونه مزبور گیاهی علفی، دوساله و پایاست كه پوشیده از كركهای نرم و نازك و دارای گلهای لولهیی شكل و آبی رنگ مایل به ارغوانی میباشد. برگهای آن ساده، میوه آن نوك تیز و فندقی و سطح آن دارای برجستگیهای كوچك و تیز میباشد. فصل گل دهی گیاه از آغاز اردیبهشت تا اواخر مرداد است. در ایران اطلاق نام «گاوزبان» تنها به این گیاه است.
این گیاه به طور وسیعی به صورت خودرو در استانهای شمالی ایران همچون گیلان، مازندران، ارتفاعات كندوان، كلادرشت و چالوس یافت میشود. مهدی سیاح برگرد دستیار روانپزشكی دانشگاه علوم پزشكی تهران و حاتم بوستانی استادیار گروه روانپزشكی دانشگاه علوم پزشكی اهواز و همكارانشان در این تحقیق به بررسی اثر بخشی و سلامت مصرف عصاره آبی گل گاوزبان با دور ثابت در درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری در یك دوره شش هفتهیی پرداختند.
در این مطالعه كار آزمایی بالینی تصادفی 33 بیمار مبتلاء به این اختلال كه در مقیاس یال براون نمرات مساوی یا بالاتر از 21 داشتند وارد مطالعه شده و به صورت تصادفی دارونما و یا 500 میلیگرم از عصاره آبی گل گاوزبان دریافت كردند. بیماران برای شش هفته پیگیری شدند و اثر بخشی درمان با مقیاس یال براون در هفتههای 0، 1، 2، 4و 6 اندازهگیری شد. نتایج این یافتهها نشان داد: در هفتههای انتهایی، عصاره گاوزبان نسبت به دارونما برتری داشت كه این اختلاف در هفته چهارم نزدیك به معنیدار و هفته ششم معنیدار بود. عصاره آبی گل گاوزبان در هیچ كدام از هفتهها بیش از دارونما عوارض جانبی ایجاد نكرد.
پژوهشگران با استناد به یافتههای این تحقیق تاكید كردهاند كه عصاره آبی گل گاوزبان دارویی مؤثر و بیخطر برای درمان بیماران مبتلاء به اختلال وسواسی اجباری است، اگرچه مطالعات بیشتر برای تایید آن لازم است.
یافته های جدید در درمان وسواس
بررسی های جدید نشان می دهد داروی ریلوزول كه در درمان نوعی اختلال عصبی به كار می رود در درمان اختلال وسواس مؤثر است .
دانشگاه پیل از داروی ریلوزول در درمان سیزده بیمار مبتلا به اختلال وسواس استفاده شد نتایح درمان بسیار امیدوار كننده است . این عده از بیماران به هیچ یك از درمانهای دارویی دیگر یا رفتار درمانی جواب نداده بودند.به عقیده محققان داروی ریلوزول ویژگیهای ضد وسواس، ضد افسردگی و ضد اضطراب چشمگیری دارد.
منبع:
خبرگزاری سلامت طبنا