کاسب پاک

کاسب پاک

روزی کاسبی دو ميليون و پانصد هزار روپيه قرض می‌کند تا در جای مناسبی سرمايه‌گذاری کند.

اما افسوس که بخت هميشه با انسان يار نيست! می‌گويند که برخی از مردم اگر به خاکستر دست بزنند به طلا تبديل می‌شود. برخی ديگر مثل اين دوست ما، اگر به طلا دست بزنند، به خاکستر تبديل می‌شود؛ به هر حال، اين بار نيز خوشبختی به او لبخند نزد و تا روپيه آخرش را از دست داد.

وکيلی به او می‌گويد: «اگر تنها پنجاه هزار روپيه به من بدهی، کاری می‌کنم که نيازی به برگرداندن اين پول به طلبکارانت را نداشته باشی».

از آنجا که اين کاسب، انسان بسيار پاک و شريفی بود، ناراحت شد و به وکيل گفت: «من بايد پولی را که قرض کردم، به صاحبانش باز گردانم. اگر يکسال يا ده سال يا حتی تمام عمرم تلاش کنم، بايد بدهی خود را بدهم. مطمئنم که خداوند در اين راه يار و ياور من خواهد بود!»

 

آنچه باقی می‌ماند

کنفوسيوس، فيلسوف بزرگ چينی، در بستر بيماری به سر می‌برد و آخرين لحظات عمر خود را سپری مي‌کرد. دوستان و نزديکانش همگی به دور رختخواب او جمع شده بودند.

او زير لب زمزمه کرد : «چه کسی مي‌تواند بگويد که در دهان من چيست؟»

آن فيلسوف بزرگ تمامی دندانهايش را از دست داده بود؛ بنابراين، کساني که اطراف او گرد آمده بودند، گفتند: «ما فقط زبان می‌بينيم».

بعداز مدتی کنفوسيوس باز هم به آرامی پرسيد: «در دهان شما چيست؟»

آنها پاسخ دادند : «دندان و زبان».

آن فيلسوف عالی مقام گفت : «وقتی انسان متولد مي‌شود، تنها زبان دارد. به تدريج دندانها نيز اضافه می‌شوند. دندانها از زبان قويتر و تيزتر می‌باشند؛ اما هرچه سن بالاتر می‌رود، آن دندانهای تيز به تدريج می‌افتند و در اواخر عمر تنها زبانی نرم و لطيف باقی می‌ماند».

اين فيلسوف در حال مرگ چند لحظه‌ای صبر کرد تا نفسی بکشد و سپس در ادامه گفت : «عزيزانم، اين آخرين پيام من به شما است؛ يعنی، هرکس آرام و خون‌سرد باشد، بيشتر عمر می‌کند؛ بنابراين، هميشه آرام و خونسرد باشيد، با مردم با مهربانی صحبت کنيد و يکديگر را دوست بداريد!»

 

منبع " کتاب غذای روح 2 با ترجمه دکتر آرام "

انتشارات تجسم خلاق

www.aram24.ir

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *