داستان پاسخ خردمندانه پيرزن فقير

داستان پاسخ خردمندانه پيرزن فقير

بعداز انقلاب روسيه، کفر و الحاد در سراسر شوروی سابق گسترش يافت.

کمونيستها قصد داشتند که مکانهای عبادی مثل کليساها، معابد و مساجد را از بين ببرند.

 

آنها شاد و سرمست از گسترش کمونيست، شعار می‌دادند: «کجاست خدا؟»

در يک روستای دور افتاده، کافری نزد پيرزنی می‌آيد و به او می‌گويد : «ای پيرزن خرفت، دست از عبادت خداوند بردار! خدايی وجود ندارد که صدای تو را بشنود».

پيرزن به آرامی به او نگاه کرد و گفت: «برادر، شما می‌توانيد انديشه خود را به زبان آوريد؛ اما هرآنچه در جهان است، گواهی است بر وجود خداوند. شما ممکن است کليساها، معابد و مساجد را ببنديد. اما هرگز نمی‌توانيد ستاره‌ها را خاموش کنيد. هر ستاره‌ای گواهی بر وجود پروردگار يکتا است».

 

منبع " کتاب غذای روح 2 با ترجمه دکتر آرام "

انتشارات تجسم خلاق

www.aram24.ir

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *