داستان قدرت دعا
شاه شيواجی يکی از مريدان توکارم زاهد و عابد بزرگ و معروف سرزمين ماها راشترا بود. در آن روزگار، جنگ و خونريزی بين مغولها و ماراتاها به اوج خود رسيده بود. امپراطوری مغول بهدنبال دستگيری شيواجی بود. وقتی مغولها شنيدند که قرار است، شيواجی با سات سانگِ زاهد ملاقات کند، نقشه خوبی برای دستگيری او کشيدند.
در روز ملاقات، سربازان مغول در هيبت مريدان سات سانگ در انتظار ورود شيواجی بودند. قرار بود که سربازان مغول هنگام خروج از اين جلسه به شيواجی حملهور شوند و او را دستگير کنند.
روز ملاقات فرا رسيد و شيواجی که بیخبر از نقشه مغولان بود، در جلسه شرکت کرد. توکارم که به نقشه مغولان پی برده بود، دست به دعا برداشت و از خداوند خواست تا شيواجی را در پناه خود حفظ کند و البته خداوند نيز به کمکش آمد.
در تاريکی شب، توطئهگران ديدند که کسی شبيه به شيواجی سوار بر اسب از محل جلسه دور شد. سوار مثل برق میتاخت و مغولان نيز در پی او میتاختند. پس از مدتی تعقيب و گريز، گويی سوار دود شد و به هوا رفت و سربازان مغول نااميد به اردوگاه خود بازگشتند.
در تمام اين مدت، شيواجی در کنار سات سانگ نشسته بود و به توصيهها و تعاليم او گوش میداد. با وجود اينکه دشمن قهار بسيار به او نزديک بود، بر اثر قدرت نافذ دعا و نيايش نجات يافت و هيچ آسيبی به او نرسيد.
منبع " کتاب غذای روح 2 با ترجمه دکتر آرام "
انتشارات تجسم خلاق
www.aram24.ir