فردايي كه هرگز نيامد

فردايي كه هرگز نيامد

رامش  يك دانش‌آموز باهوش و كوشا بود. تنها خواسته و آرزوي او شاگرد اول شدن بود.

هر روز، پس از بازگشت از مدرسه كنار مادر بيمار و زمين‌گير خود مي‌نشست. مادر دست‌هاي پرمهرش را دور او حلقه مي­كرد و او نيز رويداد آن روز مدرسه را برايش تعريف مي‌كرد. اين بهترين اوقات براي مادري بيمار و دردمند بود!

روزي روياي رامش به حقيقت پيوست و او در امتحانات كلاسي بهترين نمرات را گرفت. رامش با عجله به خانه مي‌رود تا مادرش را در شادي خود شريك كند. او با هيجان به مادرش گفت: «مادر، من شاگر اول شدم!»

مادرش از شنيدن اين خبر بسيار خوشحال شد و از داشتن چنين فرزندي احساس غرور و سربلندي كرد.

او لبخندزنان كودكش را در آغوش پرمهر خود گرفت و گفت: «تو هميشه براي من شاگرد اول هستي!»

رامش با جديت و پشتكار درس مي‌خواند تا اين رتبه خود را حفظ كند؛ اما در يكي از امتحانات مهم به رتبه چهارم نايل شد و از اين بابت بسيار ناراحت و دل‌آزرده شده بود.

آن روز، خسته و بي‌حوصله به خانه آمد. طبق عادت هميشگي، وارد اتاق مادر شد؛ اما نه سلام كرد و نه حرفي زد. او هيچ توجهي به مادرش نكرد.

مادر كه متوجه ناراحتي و بي‌حوصلگي او شده بود، از او پرسيد: «پسرم، چطوري؟»، اما هيچ پاسخي نشنيد.

براي جلب توجه پسرش و نزديكتر شدن به او گفت: «يك ليوان آب به من مي‌دهي؟»

رامش با لحن خشك و بي‌ادبانه گفت: «چرا از پرستار نمي‌خواهي كه به تو آب بدهد؟»

او اتاق را ترك كرد و مادر هيچ تلاشي براي جلوگيري از اين كار به عمل نياورد. آن شب، زودتر از موعد شام خورد و خيلي زود به رختخواب رفت. نيمه‌هاي شب بيدار شد و از رفتار بدي كه با مادرش داشت، به شدت ناراحت بود. او با خود گفت: «اگر نتوانستم رتبه اول خود را حفظ كنم، بايد خودم را سرزنش كنم، نه مادرم را !»

رامش پاورچين وارد اتاق مادر شد و خواست كه كنار مادر بنشيند و در آغوش گرم او داستان را برايش تعريف كند. او مي‌خواست از رفتار بد خود عذرخواهي كند و از همه مهمتر مي‌خواست كه مادر او را در آغوش بگيرد و به او بگويد كه تو هميشه برايم شاگرد اول هستي!

وقتي پرستار مادر او را ديد، آهسته گفت: «آرام بخش قوي به او تزريق كرده‌ام، بگذار بخوابد».

رامش تصميم گرفت كه فردا صبح نزد مادر برود و از او عذرخواهي كند؛ اما فردا هرگز نيامد و آن شب مادر رامش در خواب درگذشت. رامش ديگر فرصت عذرخواهي پيدا نكرد و از اين بابت هرگز خود را نبخشيد.

 

منبع " کتاب غذای روح 2 با ترجمه دکتر آرام "

انتشارات تجسم خلاق

www.aram24.ir

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *