عيبجويی نکنيد
وقتی سعدی، پسر کوچکی بود، پدرش او را همراه خود به مسجد برد تا با مراسم احيا و شب زندهداری آشنا شود.
چند نفر از مردم در مسجد جمع شده بودند تا تمام شب را به دعا و نيايش بپردازند. در نيمههای شب، سعدی مشاهده کرد که همه حضار يک به يک به خواب رفتند و تنها او و پدرش بيدار ماندهاند.
سعدی آهسته به پدرش گفت: «پدر نگاه کن، فقط ما دو نفر بيداريم».
پدرش در پاسخ گفت: «بهتر بود که نمیآمدی تا از ديگران عيبجويی کنی!»
عيبجويی و عيبيابی ديگران کار بسيار عبث و بيهودهای است و بهتر است به دنبال عيوب خود باشيم تا ديگران! اگر همسايه شما دهها عيب و تنها يک خصلت پسنديده داشت، آن خصلت پسنديده و نيکوی او را ستايش کنيد و اگر دهها خصلت نيکو و تنها يک عيب داشت، آن عيب را فراموش کنيد.
منبع " کتاب غذای روح 2 با ترجمه دکتر آرام "
انتشارات تجسم خلاق
www.aram24.ir