به فکر آينده باشيد

به فکر آينده باشيد

گدايی نزديک در معبد نشسته بود كه وضع ظاهري خوبي نداشت.

برخي از رهگذران به او پول مي‌دادند و برخي نيز غذا.

 

هر آنچه به او مي‌دادند، با گدايان ديگري تقسيم مي‌كرد و اگر كسي در اطراف او نبود، غذاي خود را با سگ‌ها و ديگر حيوانات قسمت مي‌كرد.

روزي، پسر كوچكي متوجه اين عادت مرد گدا مي‌شود و از او مي‌پرسد: «آقا، شما كه با اين عذاب و ناراحتي غذايي ناقابل گدايي مي‌كنيد، چرا آن را با ديگري تقسيم مي‌كنيد؟»

مرد گدا لبخند زد و گفت: «من اكنون گدا هستم؛ چون در زندگي قبلي‌ام چنين نكردم. اكنون آنچه دارم را با نيازمند ديگري قسمت مي‌كنم تا بار ديگر كه متولد شدم، فقير و گدا نباشم».

 

منبع " کتاب غذای روح 2 با ترجمه دکتر آرام "

انتشارات تجسم خلاق

www.aram24.ir

 

توسط aram

مدیر مجموعه تجسم خلاق

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *